مروری بر وضعیت جهان بعد از قدرت گیری ترامپ/ از کاهش نفوذ آمریکا در جهان تا احتمال وقوع جنگ سوم جهانی
با پایان جنگ سرد دنیا عملا توسط یک قطب یعنی لیبرالیسم آمریکا اداره میشد. با ضعیف شدن آمریکا در سطح جهانی و تغییر سیاست ترامپ در مورد مسائل خارجی بار دیگر جهان دچار نوعی دو قطبی و بلکه سه قطبی شده است.
حسین نیازبخش- حوادث اخیر در ایالات متحده آمریکا و جهان باعث شد بار دیگر رسانهها به یک موضوع مهم و جهانی بپردازند: دنیای پساترامپ. در حاشیه دیدار مقامات جهان در مورد ناتو بود که یک اتفاق توجه همه را به خود جلب کرد. رسانهها فیلمی از ضیافت شام سران ناتو در لندن منتشر کردند که در آن جاستین ترودو نخستوزیر کانادا در حال تمسخر ترامپ است و سران انگلیس، فرانسه و هلند نیز به رئیسجمهور آمریکا میخندند.
این اتفاق باعث شد رسانههایی مانند آسوشیتدپرس طی مقالاتی مفصل به این موضوع بپردازند. از نظر نویسنده آسوشیتد پرس تمسخر ترامپ و بالطبع ترک کردن ضیافت توسط او نشانه یک حادثه بزرگ جهانی است: آمریکا قدرت و نفوذ خارجی خود را از دست داده است. کافی است سه سال زعامت رئیس جمهور مو قرمز ایالات متحده را از نظر بگذرانیم. آمریکا در این سه سال نفوذ و اقتدار خارجی خود را به شدت از دست داده و در بین متحدینش تنها شده است.
هر چند ترامپ با شعار ضدیت با جهانی سازی و ترجیح ملی گرایی و تقدم آمریکا به جهان به روی کار آمد اما اقدامات او باعث شد تحولات سریعی در جهان رخ دهد.
بد نیست به برخی از این تحولات اشاره کنیم:
آمریکا دیگر تنها نیست
با پایان جنگ سرد، دنیا در عمل توسط یک قطب یعنی لیبرالیسم آمریکا اداره میشد. با ضعیف شدن آمریکا در سطح جهانی و تغییر سیاست ترامپ در مورد مسائل خارجی بار دیگر جهان دچار نوعی دو قطبی و بلکه سه قطبی شده است. طبق تحلیل آسوشیتد پرس، دو رقیب شرقی آمریکا یعنی چین و روسیه قدرتمندتر از همیشه شده اند. این دو کشور تا سالهای قبل در سطح تجاری(چین) و نظامی(روسیه) با آمریکا در حال رقابت بودند اما اکنون و با تضعیف دیپلماسی آمریکایی، این رقابت وارد فاز سیاسی هم شده است.
به جز حضور و ائتلاف نظامی - سیاسی روسیه و سوریه، این کشور در زمینه تسلیحات نظامی و ائتلاف سیاسی گامهای مهمی را در مصر، ترکیه و پاکستان برداشته است. همچنین چین با دادن وامهای کلان به پاکستان و فیلیپین و هندوستان در حال ایجاد اتحادیه شرقی خود است.
تا پیش از ترامپ کشورهایی مانند مصر، پاکستان، ژاپن، کره جنوبی، عربستان و هندوستان در اتحاد با آمریکا بودند. حالا این کشورها به دنبال پیدا کردن همپیمانان جدید خود هستند و از آمریکا دورترو دورتر میشوند.
اروپا؛ در لبه پرتگاه
امانوئل مکرون (رئیس جمهور فرانسه) که اتفاقا نسبت به سایر مقامات اروپایی روابط بسیار بهتری با ترامپ دارد در مصاحبه مهم و تعیینکننده اخیرش گفت که با توجه به شرایط فعلی، اروپا در لبه پرتگاه قرار گرفته است. چرا مکرون چنین حرفی زد؟ ترامپ فرهنگی ملی گرایی را در آمریکا گسترش داده است. او با اتحادیه های جهانی مخالف است. در این بین، خصومت او با نیروی مشترک نظامی ناتو بیش از سایر زمینهها باعث ترس اروپا شده است.
ترامپ بارها گفته است که اهل معامله است و دوست دارد با کشورهای اروپایی ائتلاف داشته باشد اما با مجامع و اتحادیه های مشترکی مانند ناتو مخالف است. این سیاست ترامپ عملا باعث نابودی ائتلاف اتحادیه اروپا با آمریکا شده است.
همچنین تاثیر شخصیت و اندیشه های ملی گرایانه ترامپ باعث شده بسیاری از گروههای راست افراطی در انتخابات داخلی اروپا رای بیاورند. لهستان، بلژیک، ایتالیا و به خصوص اسپانیا خطر فاشیسم را احساس میکنند. سیاستمداران راست گرا بارها گفته اند علاقه ای به اتحادیه اروپا ندارند و ترجیح میدهند به صورت مستقل عمل کنند.
پس لرزه های این اتفاق چه میتواند باشد؟ قدرت گرفتن و رقابت مجدد کشورهایی مانند انگلستان و فرانسه و آلمان در زمینه اقتصاد، سیاست و به خصوص مسائل نظامی میتواند بار دیگر اروپای جنگ زده نیمه اول قرن 20 را یاد ما بیندازد. همچنین، طبق نظر "کثی گانون" تحلیلگر آسوشیتد پرس، ممکن است بسیاری از کشورهای شرق اروپا که تا پیش از این نقش زیادی در ائتلاف لیبرالیستی آمریکا و اتحادیه اروپا نداشته و عملا در فقر، تورم و بدهی به سر میبردند، به روسیه نزدیک تر شده و با این کشور ائتلافی شرقی را ایجاد کنند.
جنگ جهانی سوم؟
بد نیست تاریخ را مرور کنیم. جنگ جهانی اول زمانی به وجود آمد که انگلستان و فرانسه به عنوان قدرتهای جهانی نفوذ خود را تا حدی از دست دادند. تا پیش از سال 1870 انگلستان به عنوان یک قدرت جهانی در بیرون از اروپا فعالیت میکرد. فرانسه هم بیشتر محور داخل اروپا بود. با شکل گیری آلمان و قدرت نمایی بیسمارک، توازن قدرت در اروپا به هم ریخت. نتیجه چه بود؟ یک جنگ جهانی ویران کننده.
این اتفاق در جنگ دوم جهانی هم به وقوع پیوست. با قدرت گیری فاشیستها و ملی گراهای افراطی مانند هیتلر در آلمان، موسولینی در ایتالیا و فرانکو در اسپانیا و خروج آلمان از جامعه ملل متحد عملا دنیا بار دیگر چند پاره شد. قدرت گیری کمونیسم در شرق اروپا هم به این چند پارگی کمک کرد. نتیجه این اتفاق هم مشخص بود: جنگ جهانی دوم و کشته شدن چند ده میلیون انسان.
به نظر میرسد که اکنون نیز چنین اتفاقی در حال وقوع است. آمریکا دیگر محور جامعه جهانی نیست. طبق نظر سنجی مرکز تحقیقاتی PEW اکنون فقط 25 درصد از مردم جهان معتقدند که آمریکای ترامپ قدرتمندترین کشور جهان است. با کم شدن قدرت و نفوذ جهانی آمریکا و افزایش قدرت روسیه و چین و چند پارگی اروپا، سازمان ملل متحد هم بیش از هر ساختار دیگری در خطر است. نابودی و ضعف سازمان ملل هم میتواند نتیجه ای مشابه موارد بالا به وجود بیاورد. کسی چه میداند. شاید با تداوم شرایط فعلی باید منتظر جنگ سوم جهانی باشیم.
وضعیت ایران در نظامی جدید جهانی چگونه خواهد بود؟
شاید وضعیت احتمالی آینده جامعه جهانی تا حدی به نفع ایران باشد. با نابودی محوریت آمریکا، محوریت اندیشه لیبرالیستی نیز کمرنگتر از همیشه میشود. نتیجه این امر، تکثر کشورهای قدرتمند و اندیشه های گوناگون است. در شرایط جدید، کشورهای تازه به قدرت رسیده که از چتر آمریکا بیرون آمده اند، هر یک به دنبال ایجاد اتحاد با سایر کشورها هستند تا قدرت و هژمونی خود را افزایش دهند. نتیجه این روند بدون شک به نفع جمهوری اسلامی ایران است.
نشانههای کوچک این امر را میتوانیم از همین حالا ببینیم. با روی کار آمدن ترامپ و جدایی اتحادیه اروپا از آمریکا، علی رغم مخالفت رئیس جمهور ایالات متحده باز برجام باقی ماند. هر چند هنوز تصور اروپای مستقل از آمریکا سخت است و در همین مورد برجام هم دیدیم که عملا این کشورها نمیتوانند مستقل از آمریکا اقدام مثمر ثمری انجام دهند اما نباید فراموش کرد که همین اقدام مستقل اروپا در مقابل آمریکا در این سالها مسبوق به سابقه نبود و این گام (در صورت بقای شرایط و پیش رفتن دنیا به سمت چند قطبی شدن) احتمالا در آینده بیشتر خود را نشان دهد.
منبع: خبر فوری
38
بایدگفتاینایتلافهاوجداییهارابایدازنوعاهنینومویینارزیابیکنیمومراقبباشیمبهطرزتفکرشاهزادگانقاجارگرفتارنشویمونگاهیملموسبهایرانامروزمانداشتهباشیم.
تمام سیاست های داخلی و خارجی امریکایی ها، برنامه ریزی شده استراتژیک هست. من فکر میکنم تمام اقدامات ترامپ یک عقب نشینی موقت برای هجومی با قدرت بیشتر در آینده است که برای کشورهای مستقل بسیار خطرناک خواهد بود.