خبر فوری / میرسلیم در گفتوگو با «ایران» از دلایل مخالفتش با «جمنا» میگوید؛ همچنین از تفاوت دیدگاهش با حزب مؤتلفه اسلامی که مقرر کرده بود او در مناظرهها درباره تخلفات منتسب به محمدباقر قالیباف شهردار اصولگرای تهران حرفی نزند. میرسلیم همچنین خبر داد پیش از تشکیل «جمنا» 50 نفر از اعضای مجلس خبرگان رهبری خواستار نامزدی سید ابراهیم رئیسی بودند و اصرار و پافشاری آنها بود که تولیت آستان قدس رضوی را به میدان رقابت آورد. ناگفتههای مصطفی میرسلیم نامزد انتخابات ریاست جمهوری دوره دوازدهم را در زیر میخوانید...
حزب مؤتلفه اسلامی بر خلاف ادوار گذشته، حضور فعال تری در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری داشت و علاوه بر معرفی نامزد اختصاصی، جناب عالی که نامزد حزب بودید تا روز انتخابات در صحنه رقابت باقی ماندید. چه تحول و ضرورتی باعث شد تا مؤتلفه چنین رویکرد جدیای به انتخابات دوازدهم ریاست جمهوی داشته باشد؟
برآورد حزب مؤتلفه اسلامی ازشرایط عمومی کشور و وضعی که در آن به سر میبریم، این بود که قطعاً باید تحولی رخ دهد تا موجب بروز مشکلات اجتماعی نشود. بر مبنای اطلاعات دقیقی که از استانهای کشور داشتیم، خسارتهای مهمی احساس میکردیم. از نظرشرایط اقتصادی و اجتماعی نیز مشکلاتی وجود داشت که باید چارهجویی میشد. به نظرمان رسید که باید با حضور حزب هشدار لازم را در این زمینه بدهیم. چه خودمان برای ایفای تکلیف مسئولیت پیدا کنیم یا دیگران در قالبی که وجود دارد ایفای وظیفه نمایند، باید مشکلات گفته شود؛ زیرا نپرداختن به آنها مسائلی بغرنجتر در آینده میآفریند. هماکنون نیز اگر دولت محترم به آن موارد نپردازد، نظام ما با مشکل مواجه خواهد شد. براین اساس اعتقاد ما این است که دولت دوازدهم باید موفق بشود؛ با اینکه رقیب ما بوده است. چون منافع ملی برتر از همه این رقابتهاست و باید به آن توجه کرد. بنابراین علت حضور ما این بود که احساس کردیم کفایت لازم در دولت یازدهم نبوده و باید به نحوی جبران شود. به همین دلیل در حد خودمان برای حضور در صحنه انتخابات اعلام آمادگی کردیم تا برای مسائل و مشکلات کشور چارهجویی کنیم.
«جمنا» از ابتدا اعلام کرده بود بنا دارد به«نامزد واحد» برسد؛ پیشبینی مؤتلفه این بود که مثلاً نامزد مؤتلفه میتواند نامزد نهایی باشد؟ و اگر نامزد دیگری معرفی میشد، قرار بود حزب چه واکنشی نشان دهد؟
ما که نیازمند آن نبودیم در «جمنا» درباره ما تصمیمگیری شود.
به هر حال یک جبهه شکل گرفته و اعلام شده بود که قرار است در فرایندی چند مرحلهای و با مکانیزم از پیش مشخص شده به «گزینه واحد» برسند؛ مؤتلفه هم از این هدفگذاری «جمنا» مطلع بود، پس طبیعتاً باید برای احتمالات مختلف، درون مؤتلفه بحث و پیشبینی لازم انجام میشد...
بله، اعلام کردند ما هم به آنان پاسخ دادیم تصمیمگیریای که در حزب انجام میدهیم، مستقل از نظراتی است که در جمنا اعلام میشود و در نهایت شورای مرکزی حزب باید تصمیم بگیرد. لذا ما از دادن تعهد شخصی خودداری کردیم. میدانید که آنان با تمام کسانی که نامزد میشدند یا نامزدشان میکردند این مذاکره را داشتند تا متعهد شوند اگر تصمیمگیری شد که کنار بروند، همراهی و تبعیت کنند.
وقتی محتوای مذاکره خود را با «جمنا» در شورای مرکزی مؤتلفه مطرح کردید، واکنش اعضا چه بود؟ چون در رسانهها به نقل از اعضای حزب عنوان شد که تعهد نمیدهند...
فرایند ما دوگانه نبود؛ وضعیت روشن بود.
اگر شکاف، چنین عمیق بوده و هر دو طرف از مواضع خود کوتاه نمیآمدند، چرا مؤتلفه و «جمنا» روند و مذاکره انتخاباتی را ادامه دادند؟
شکاف به تشکیلات برمیگردد به مسائل سیاسی برنمی گردد.
وقتی مؤتلفه از نظر تشکیلاتی و معرفی نامزد با «جمنا» نقطه اشتراکی نداشتند و این نکته از همان ابتدا هم واضح بود، ادامه مذاکره و تلاش برای رسیدن به تعامل، متکی به چه منطق و استدلالی بود؟
تعاملی شکل نگرفت.
اما در اعلام نتایج رأیگیری اولیه «جمنا» برای معرفی نامزدها، اسم شما بهعنوان نفر چهاردهم اعلام شد...
خیر؛ هیچ وقت اسم من نبود. شایعات است. بعد از آن حتی از بنده دعوت هم نشد.
ولی خبر نتایج این رأیگیری «جمنا» و قرار گرفتن نام شما در رده چهاردهم در رسانههای رسمی مثل خبرگزاریها منتشر شد؛ نکته اینجاست که چرا مؤتلفه به این خبر که انتشار گستردهای هم داشت، واکنش نشان نداد و آن را تکذیب نکرد؟
اصلاً قرار به ۱۴ نفر نبود و هدف رأیگیری معرفی ۱۰ نفر بود. من هم به همان جلسهای که گفتم، رفتم.
در آن برهه، شما در گفتوگویی درباره احتمال «مهندسی آرا» در انتخابات درونی «جمنا» هشدار دادید. این انتخابات را سالم و شفاف میدانید یا مهندسی شده و هدایت شده؟
بحث اصلی ما همین بود؛ گفتیم اگر قرار است یک مجمع عمومی تشکیل شود، دعوت از اعضا برای شکل دادن مجمع عمومی قواعدی دارد. چگونه اینها از استانهای مختلف جمع شدند؟ شما همین طوری حکم دادید؟گزینشی برخورد کردید؟ یا از میان حاضران انتخاب صورت گرفته است؟ تشکیل مجمع عمومی قواعدی دارد؛ اگر مراعات شود اعتبار رأیگیری بیشتر میشود. در غیر این صورت حالت خصوصی به خود میگیرد. این نکتهای بود که ما بحث داشتیم.
آنها برای جلب اعتماد شما چه توضیحی دادند؟
هیچگونه توضیحی ندادند و دنبال جلب اعتماد ما نبودند و برنامهشان را به روالی که تشخیص میدادند، ادامه دادند.
الان، چه جمع بندیای دارید؟ انتخابات «جمنا» برای تعیین مجمع عمومی و نامزدها قابل اعتماد بود؟
ما با توجه به شناختی که داریم، معتقدیم آن نحوه گردآوری افراد در مجمع عمومی اشکال داشت. با معیارهای ما سازگار نبود. ما اینگونه کار نمیکنیم.
اعضای جمنا با وجود واگذاری نتیجه انتخابات میگویند این تشکل تجربه موفقی بود و باید این تشکیلات را ادامه دهیم. چنین برداشتی را میپذیرید؟
ما از مبنا با این نوع اقدام تشکیلاتی موافق نیستیم.
گفته شد به آقای قالیباف پیشنهاد شده کنار بروند و در صورت پیروزی آقای رئیسی، معاون اول شوند...
من خبر ندارم.
به شما هم پیشنهاد پست و مقامی در کابینه داده شد؟
اصلاً پیشنهادی به ما نشد.
یعنی فقط گفتند بیقید و شرط کنار بروید؟
رسماً نگفتند کنار بروید ولی پیغام دادند؛ برخی از اعضای شورای مرکزی مؤتلفه که در شورای مرکزی «جمنا» هستند، تمایل آنها را به ما منعکس کردند. در شورای مرکزی بحث کردیم؛ چون تصمیمگیری شخصی نیست که دو یا سه نفر بگویند این کار را انجام دهید. وقتی شورای مرکزی حزب مؤتلفه، یک نفر را بهعنوان نامزد ریاست جمهوری انتخاب میکند، همان شورا باید بگوید آیا به مصلحت است که آن نامزد انصراف دهد یا نه؟ شورای مرکزی همچنین چیزی را تصویب نکرد؛ تمایل «جمنا» این بود که ما کنار برویم اما شورای مرکزی حزب این تصمیم را نگرفت.
با آقای قالیباف هم مذاکرهای داشتید؟
من اصلاً با آقای قالیباف صحبت نکردم. چون آقای قالیباف را قبول نداشتم. ایشان چون در جبهه اصولگرایی بود، من با وی مخالفت نکردم. اما اعتقادی به نامزدی آقای قالیباف در انتخابات ریاست جمهوری ندارم.
با آقای رئیسی در دوره رقابت انتخابات گفتوگویی داشتید؟
در دوره انتخابات با ایشان صحبتی نداشتم؛ البته قرار بود ما بعد از اعلام نامزدی من در مشهد، با ایشان دیداری داشته باشیم که انجام نشد؛ اگر انجام میشد، صحبت میکردیم.
یک ایرادی به اصولگرایان مطرح میشود این است که چطور جناحی با این قدمت و سابقه کار در نهایت به دو نامزدی میرسید که یکی مثل آقای رئیسی اصلاً در صحنه سیاسی نبوده و ناگهان نامزد نهایی میشود و دیگری، آقای قالیباف که در کارنامه خود شکستهای متعدد انتخاباتی داشته.چرا باید یک جناح با سابقه و ریشهدار به نقطهای برسد که در زمان انتخابات سرنوشتساز ریاست جمهوری، ناگزیر شود با نامزدی ناشناخته یا با نامزدی که قبلاً دو بار از مردم جواب منفی گرفته، وارد صحنه سرنوشتساز انتخابات ریاست جمهوری شود؟
اولاً یک نفر میتواند ۱۰ بار هم از ملت رأی نیاورد و دفعه یازدهم رأی بیاورد؛ به شرط آنکه پشتوانه حزبی داشته باشد. با نکتهای که درباره آقای قالیباف اشاره کردید موافقم. دو بار شکست خورده بود و پشتوانه حزبی هم نداشت. فقط خودش بود و یارانش. آقای رئیسی هم ناشناس بودند و بعداً، «جمنا» ایشان را بهعنوان نامزد نهایی خود برگزید.
آقای رئیسی، نامزد اعضای مجلس خبرگان بودند؟
بله ۵۰ نفر از اعضای خبرگان رهبری به حضور آقای رئیسی در انتخابات اظهار تمایل و تأکید کردند که چنین فردی به تشخیص آنها دارای شرایط مناسب برای نامزدی است؛ آنان بر گزینه مطلوب خود پافشاری کردند و در نهایت، نامزدشان را «جمنا» پذیرفت.
به مناظرهها بپردازیم؛ شما دیالوگها و فضای مناظره را چطور دیدید؟
من شخصاً بهعنوان کسی که بیش از چهل سال تجربه سیاسی در این کشور دارم، هیچ کدام از گفتوگوها را نپذیرفتم؛ قبول هم نداشتم. حتی در مناظرهها به آنها تذکر دادم که آقایان بزرگوار(قالیباف، جهانگیری و روحانی) این موارد که مطرح میکنید به درد مردم نمیخورد. بیرون با هم بحث کنید ولی آنها به هم میپریدند. این روش درستی نیست که برای هم سند درمی آوردند. آقای هاشمیطبا هم از اول تکلیف خود را معلوم کرد که میخواهم به آقای روحانی رأی بدهم. من به ایشان ایراد گرفتم مردم که مسخره نیستند؛ اینکه میگویی بهعنوان نامزد به روحانی رأی میدهم، چه معنایی دارد؟ کسی که تو را قبول دارد چه کند؟ به آقای جهانگیری هم گفتم تو که معاون اولی؛ میآیی نامزد میشوی از امکانات سوءاستفاده میکنی. به چه حقی این کار را انجام میدهی؟ آیا غیر از این است که شما با این کار وقت تخصیص یافته به آقای روحانی را دو برابر میکنید؟
ایراد داشت؟
بله، ایراد اصولی دارد.
وقتی سه نفر مقابل ایشان وارد میدان رقابت شدهاند، چه اشکالی دارد ایشان هم دو نفره دفاع کنند؟
نه، اشکالی ندارد اما نه اینکه معاون اول خود را بیاورد که از ابتدا هم معلوم باشد که برای پشتیبانی آمده؛ این یعنی استفاده تبعیضآمیز از امکانات دولتی که خلاف قانون است.
آقای جهانگیری فارغ از اینکه معاون اول هستند، حق نامزدی دارند یا خیر؟
حق دارند، اما باید از موضع معاون اولی رئیس جمهوری نباشد. نمیشود من معاون اول باشم بعد هم برای دفاع از همان رئیس جمهوری بیایم، این خلاف است.
اگر نامزدی مشکل مالی یا هر ایراد دیگری دارد به صرف هم جناح بودن میتوانیم چشم خود را روی آن ببندیم؟ آیا چنین نگاهی باعث اعتماد مردم به ما میشود؟
این یک موضوع اصولی است و قابل مطرح کردن است؛این مسأله را اتفاقاً بهعنوان یک نکته مهم اینجانب و برخی دوستان دیگر در حزب مطرح کردیم.
چه مباحثی مطرح شد؟
من گفتم در مورد عملکرد شهرداری که در رأس آن آقای قالیباف است، خلافهایی وجود دارد که باید رسیدگی شود. برخی دوستان، هم نظر بودند اما تصمیمگیری جمع این شد که: وقتی در یک جبهه کار میکنیم، نباید تفرق ایجاد کنیم؛ شما الان رقیب اصلی دارید که باید به آن بپردازید و اذهان عمومی را متوجه او کنید.
یعنی بهعنوان یک فعال سیاسی باید در بحث مبارزه با فساد رقیب تا آخر پافشاری کنم که رسیدگی شود؛ اما اگر فردی همجناح بود و اتفاقاً نامزد یک مسئولیت مهم هم بود، چیزی نگویم؟آیا چنین رویکردی به نفع اعتبار حزب مؤتلفه یا هر فعال و تشکل سیاسی دیگری است؟
خیر؛ نیست.
پس چرا مؤتلفه این راه را رفت؟
حزب تصمیم گرفت که به مشکلات به ترتیب اهمیت برسد و مهمتر را فدای مهم نکند.
فرض کنید قالیباف برنده انتخابات میشد، آیا مؤتلفه خود را سرزنش نمیکرد که بابت نگفتن تخلفات احتمالی یک نامزد به رأیآوری او کمک کرده و او به ریاست جمهوری کشور رسیده است؟
مؤتلفه را فکر نمیکنم؛ اما من قطعاً خودم را سرزنش میکردم. رئیسی ناشناس بود اما جامعه قالیباف را میشناخت. ممکن بود نفر دوم شود و به دور دوم برود. در آن صورت باید میدیدیم بین آقای قالیباف و روحانی کدام کمتر ضرر دارد.
فقط باید با زاویه نفع و ضرری نگاه کنیم یا منافع ملی؟
بله، در جهت منافع ملی. باید دید کدام خیر جامعه را تأمین میکند. فساد در دو طرف هست. اعتقاد ندارم در دولت یازدهم فساد نبود. باید خود را اصلاح کنند وگرنه ما بدتر حمله خواهیم کرد. آقای قالیباف دیگر نمیماند تمام شد، اما هر جا باشد باید مواظب او بود که خلافی نکند. اینها برای جامعه ما بسیار مضر است. از دوران کرباسچی چنین فسادی شروع شد و اینها تقویت کردند
چطور ریسک این را پذیرفتید که به خاطر منافع جناحی، به فساد ادعایی او اشاره نکنید و بگذارید رئیسجمهوری شود؟
شورای نگهبان عدهای از افراد را تأیید کرده و نمیتوان گفت شورای نگهبان اشتباه گفته. پس میشود به او رأی داد؛ ما هم بررسی میکنیم کدام بهتر است کدام کمتر ضرر دارد.
بعد از انتخابات اصولگراها در قبال دولت چکار باید کنند؟ نقد سازنده؟ یا تخریب؟
دولت دوازدهم با توجه به تجربه چهارساله میتواند راههای مختلفی انتخاب کند؛ یکی اینکه بگوید من کاری به رقبای انتخاباتی ندارم و ۱۶ میلیون را هم اصلاً به حساب نمیآورم؛خودمان هر کاری خواستیم میکنیم. در این صورت مشارکت عمومی را نخواهد داشت؛چون عملاً آنها را طرد کرده است. اما حقش است و میتواند این کار را انجام دهد. هنوز هم ما نمیدانیم تکلیف دولت چیست؟ اما حدس میزنیم دولت دوازدهم، دولتی نباشد که بخواهد از وجود رقبای خود استفاده کند؛ پس رقبا برای همکاری در فرایند پیشرفت کشور مشارکت داده نمیشوند. اقلیت هم میتواند کار انتقادی خود را انجام دهد؛ حقشان هم هست. ابراز انتقاد هم به دو شیوه میتواند باشد؛ یکی تخریبی است که ثمرهای غیر از فحش و فضاحت ندارد که من کامل آن را رد میکنم و معتقدم کشور نباید گرفتار انتقادهای غیرعلمی شود. شکل دیگر انتقاد، علمی و سازنده است که همراه با راهکار مناسب ارائه میکند. اکنون شرایط کشور ما ایجاب میکند که راهکار دوم انتخاب شود؛ چون بهتر است، دولت از این جرأت و پختگی برخوردار نیست که از رقبای خود استفاده کند؛ خیلی جرأت میخواهد.
دولت یازدهم که فراجناحی بود...
تک جناحی بود و ما غیر از این ندیدیم. آقای روحانی از همکاران خود در مرکز تحقیقات استراتژیک استفاده کرد و آنها را سرکار برد.
با وجود حضور افرادی مثل رحمانی فضلی یا پورمحمدی کابینه را تک حزبی میدانید؟
به نظر من کابینه تک حزبی است. گرایش اصلاحطلبی ترکیب کابینه میچربد. اما آقای روحانی ذاتاً اصلاحطلب نیستند.
مواضع آقای قالیباف و رئیسی در دوره انتخابات را در چارچوب اصولگرایی میبینید؟
خیر. به مسائل دیگری وارد شدند که ضرورتی نداشت.
در روز پایانی تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری نظر حزب، انصراف شما نبود؟
من با آقای رئیسی سفری به مشهد داشتم و برای نخستین بار و آخرین بار در این دوران با ایشان صحبتی داشتم که ببینیم شرایط آرا چگونه است؛در صحبتهای خود به این نتیجه رسیدیم آرای ما قابل جمع نیست و بهتر است هر کدام سرجای خود بمانیم. شب آخر هم تصور این بود تفاهمی صورت گرفته که ما به نفع آقای رئیسی کنار برویم که اینطور نبود.
اشاره کردید وقتی با «جمنا» صحبت کردید گفتید ۵۰۰ هزار رأی دارید که در صورت حمایت حزب به 2 تا 4 میلیون رأی میرسد. پیشبینی اولیه ۵۰۰ هزار رأی بر چه اساسی بود؟
فعالیتهای سیاسی این بینش را به من داده که برآوردی از جناحها، فعالیتها و پایگاههای آنها داشته باشم. بر همین مبنا من در پاییز سال ۹۵ خودم به این نتیجه رسیدم شخصاً و منهای تعلقات حزبی ۵۰۰ هزار رأی دارم. حزب هم در دیگر انتخابات نشان داده بود میتواند چند درصد به خود اختصاص دهد.
چرا به آن عدد 2 تا 4 میلیون نرسیدید و شما همان 500 هزار رأی را آوردید؟
چون حزب اعلام کرد انصراف صورت گرفته و اختلالی پیش آمد و کار را به هم ریخت.اگر آن خبر نبود، دو تا ۴ میلیون رأی میشد.
15