یادداشت‌های علم؛ ۱۴ دی ۱۳۴۹:

امروز نطقی از شهبانو به جراید داده شده که انتقاد از کارهای اعلیحضرت است!

امروز نطقی از علیاحضرت شهبانو به جراید داده شده بود که در کمیسیون اصلاحات اجتماعی ایراد فرموده بودند. ساعت ۱:۴۵ [بعدازظهر] که یک ربع قبل از پخش اخبار است، از اداره اطلاعات به من تلفن کردند و نطق را برایم خواندند، بسیار نامناسب بود، چون در حقیقت انتقاد از کارهای اعلیحضرت است...

امروز نطقی از شهبانو به جراید داده شده که انتقاد از کارهای اعلیحضرت است!

در خاطرات اسدالله علم در دوشنبه ۱۴ دی ۱۳۴۹ آمده است:

صبح که شرفیاب شدم، پیشخدمت خوابگاه گفت: «امروز شرفیابی‌ها را موقوف فرمودند، می‌خواهند اسکی به گاجره - بالای گچسر - تشریف ببرند.»

من کار فوری داشتم، در خصوص شرفیابی متخصصین تانک‌های چیفتین انگلیسی بود که با هواپیمای مخصوص از لندن می‌آیند. کار این‌ها نمی‌شد عقب بیفتد. بنابراین عرض کردم: «کار خیلی فوری دارم»، سر صبحانه رفتم، مطلب را عرض کردم. اوامری فرمودند که مذاکرات مقدماتی را بکنم، خود آن‌ها چهارشنبه ساعت ۵ بعدازظهر شرفیاب بشوند.

اصرار کردم که شاهنشاه با یک هلی‌کوپتر و شهبانو و ولیعهد با هلی‌کوپتر دیگر تشریف ببرند، قبول فرمودند. شاهنشاه اول تشریف بردند. هلی‌کوپتر شهبانو قریب نیم ساعت تأخیر داشت. در این نیم ساعت من در حضورشان بودم، قدری با والاحضرت ولیعهد فوتبال بازی کردم. چیز عجیبی است همان‌طور که ولیعهد با دست چپ می‌نویسد، تمام شوت‌های فوتبال را هم با پای چپ می‌کرد. به شهبانو عرض کردم. مدتی در این خصوص مذاکره شد. معلوم شد اعلیحضرت رضاشاه کبیر هم اصولاً چپ بوده‌اند، حتی تیراندازی را هم با دست چپ و چشم چپ می‌کرده‌اند. من عکس‌هایی از ایشان در حال تیراندازی دیده بودم. فکر می‌کردم عکس [وارونه] چاپ شده و دست راست دست چپ می‌نماید، ولی معلوم شد این‌طور نیست. در تمام مدت مذاکرات معلوم بود که شهبانو را با من میلی نیست! در دل گفتم، ای دل، جهان به کام تو شد شد، نشد نشد!

باری شهبانو به سلامتی تشریف بردند.

امروز نطقی از علیاحضرت شهبانو به جراید داده شده بود که در کمیسیون اصلاحات اجتماعی ایراد فرموده بودند. ساعت ۱:۴۵ [بعدازظهر] که یک ربع قبل از پخش اخبار است، از اداره اطلاعات به من تلفن کردند و نطق را برایم خواندند، بسیار نامناسب بود، چون در حقیقت انتقاد از کارهای اعلیحضرت است... چون شاهنشاه و شهبانو هر دو به اسکی رفته بودند، دسترسی فوری نداشتم. گفتم: «در رادیو بگویید ولی جراید فردا بگذارند.» یک ساعت بعد به من تلفن شد که صبح از دفتر علیاحضرت به جراید و رادیو داده شده است. دیگر کاری نمی‌شد کرد. مطمئن هستم فردا گرفتاری داریم.

منبع: انتخاب

24

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها