پاسخ مفصل مهندس بازرگان به اتهامات؛ چرا با سفیر آمریکا و شوروی ملاقات کردیم؟

به موازات ارتباط با سفیر آمریکا، جواب مثبت شناسایی دولت شوروی را از دولت احتمالی جمهوری اسلامی در روز ۱۴ بهمن دریافت کرده بود و نیز یکی از سفرای اروپای غربی یک ماه قبل از ورود امام به ایران، دست دوستی و وعده همکاری داد.

پاسخ مفصل مهندس بازرگان به اتهامات؛ چرا با سفیر آمریکا و شوروی ملاقات کردیم؟

مهندس بازرگان، نخست وزیر دولت موقت، در گیر و دار دادگاه عباس امیرانتظام و افشاگری های دانشجویان پیرو خط امام مبنی بر ارتباط نهضت آزادی با آمریکا طی جوابیه ای مفصل در کیهان مورخ 20 بهمن 58 تحت عنوان «چرا با سفیر آمریکا و شوروی ملاقات کردیم؟» به شائبه های پیش آمده در این باره به وضوح پاسخ داد، وی در این جوابیه تاریخچه فهرست واری از ارتباطات سیاسی مبارزان ملی و اسلامی ایران از جمله نهضت آزادی ایران از کودتای 28 مرداد 1332 تا واژگونی نظام شاهنشاهی در بهمن 57 ارائه کرد؛ ارتباطاتی که به زعم وی «در پیروزی سنگر به سنگر مبارزات ملی و انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی» بسیار مؤثر و مثبت بودند و نه نشانی از سازشکاری و خیانت. متن جوابیه به این شرح بود:

پاسخ مفصل مهندس بازرگان به اتهامات واردشده به نهضت آزادی؛چرا با سفیر آمریکا و شوروی ملاقات کردیم؟

و اما تخاص من قوم خیانه فانبذ الیهم علی سواء ان‌الله لایحب الخائنین

چندی قبل توضیحات و تفسیرهای ناروایی در مورد نهضت آزادی ایران از طریق رسانه‌های گروهی پخش گردید که موجب تحریک احساسات و مشوب شدن اذهان شده، اتهام‌های مغرضانه و استنتاج‌های شتاب‌زده‌ای را برانگیخت.

اعضای نهضت آزادی که از پایه‌گذاران نهضت اسلامی ایران بوده و خالص‌ترین و رادیکال‌ترین حرکت‌های ایدئولوژیک، سیاسی را علیه استبداد پهلوی و استیلای خارجی به وجود آورده بودند، علی‌رغم سوابق روشن خود در بستر مبازات ضداستبدادی و ضداستعماری برای حفظ وحدت ملت در برابر تهمت‌های وارده لب به شکوه نگشوده و پیام علی را به جان خریدند که در بحبوحه هیجانات ناشی از قتل عثمان و انقلاب حادث شده و قضاوت‌ها و درخواست‌های عجولانه فرمود: اصبروا حتی یهداالناس و تقع القلوب مواقعها
و اکنون که بحمدالله جریانات انتخاب رئیس‌جمهور به اتمام رسیده و موجبات تحریک فروکش کرده، فرصتی است تا برای رفع هرگونه شبهه و سوال مطرح‌شده دراذهان و نیز پاک‌سازی فضای آلوده سیاسی، به تشریح برخی ارتباطات سیاسی در ایام قبل از انقلاب و سال‌های تیره و تار ملت بپردازیم و زبان حال گذشته را تکرا کنیم که:

بودم آن روز من از طابفه دردکشان/ که نه از تاک نشان بود و نه از تاک‌نشان.

هر حزب و جمعیت، اگر خواسته باشد فعالیت جدی عملی برای استقلال کشور و آزادی و آئین و شرافت بنماید، نه می‌تواند وجود دولت‌های قدرتمند سلطه‌گر خارجی (اعم از امپریالیست و کمونیست) و دخالت‌های ریشه‌دار آن‌ها را نادیده بگیرد و نه بدون شناخت روشن عوامل موثر خارجی از طریق بررسی و ارتباط با حریف به منظور تبلیغ و تاثیرگذاری (به عنوان مرحله‌ای از مبارزه) توفیقی به دست آورد. باید در ضمن توکل بر خدا و تکیه بر نیروهای خلق و حداکثر استفاده و بهره‌برداری را از افکار عمومی مساعد آزادی‌خواهان جهان و تضاد درونی و برونی ابرقدرت‌ها بنماید.

محکوم کردن دربست ارتباط‌های سیاسی با بیگانه و عوامل خودی او و عنوان جاسوسی و سازش‌کاری دادن، خصوصا اگر این اعمال در دوران و شرایطی انجام شده باشد که کشف کوچک‌ترین ردپا منتهی به زندان و احیانا اعدام می‌شده است، یا روی بی‌اطلاعی و بچگی است، یا روی بی‌انصافی و غرض‌ورزی.

برای آن‌که حقایق و وقایع گذشته برای تازه‌واردین در سیاست و انقلاب ایران و برای هم‌وطنان روشن گردد، و تاریخ مبارزات هفتادوچندساله ملت، از لکه‌های ابهام و اتهام پاک باشد، مبادرت به تشریح مختصر بعضی از ارتباط‌های نیمه‌مخفی «نهضت آزادی ایران» [...] می‌نماییم.

بدیهی است که در این بحث معرفی کردن آن گروه‌ها و ارائه تمام فعالیت‌ها و نظریات‌شان منظور نیست، بلکه صرفا ارتباط‌های سیاسی آن هم با اختصار و به طور اشاره و اجمال بیان می‌گردد.

در این بررسی و سیر تاریخی خواننده لازم است پابه‌پای زمان حرکت کند و خود را در جو زمان و مکان‌های مربوطه بگذارد، زیرا شناخت هر پدیده و عملکرد اجتماعی تنها در چهارچوب و موقعیت زمان خود از نظر وضعیت نیروهای خودی و بیگانه، میزان رشد و آگاهی مردم، تشکل و رهبری آن‌ها امکان‌پذیر است.

پایه‌گذاران و اعضا و علاقه‌مندان به نهضت آزادی ایران و نهضت مقاومت ملی، نه تنها با آمریکا بلکه با بعضی از کشورهای اروپا و نیز با دولت وقت ارتباط‌های کم و بیش پنهانی داشته‌اند، نه تنها از چند ماه مانده به پیروزی درخشان انقلاب بلکه از 26 سال پیش، بعد از کودتای 28 مرداد 1332... و نه تنها این گروه‌ها، بلکه گروه‌ها و شخصیت‌های ملی و مذهبی دیگری نیز چنین شیوه‌ای داشته‌اند. بنابراین اگر ارتباطات سیاسی جرم و خیانت باشد همگی شریک‌اند و اگر خدمت و افتخار باشد انحصار به نهضت مقاومت و نهضت آزادی ندارد.

به مصداق «الاعمال بالنیات» اول باید دید این اقدامات روی چه نیت و برای چه هدفی انجام گردیده و سپس چه آثار (بد یا خوب) از آن‌ها نتیجه شده است.

الف - هدف‌ها و برنامه‌ها

1- هدف و برنامه نهضت مقاومت ملی در ارتباط با خارجی‌ها دو چیز بود:

اولا رساندن ندای ملت ایران به دنیا و اثبات این‌که دکتر مصدق پیشوای محبوب و منتخب ایران بوده، دولت او با کودتای آمریکایی - انگلیسی زاهدی ساقط شده است.

ثانیا شاه فراری که با دسیسه و دستور دولت‌های بیگانه غربی و شرقی به ایران برگشته، خائن و منفور است، قراردادهایی که با دولت‌های دست‌نشانده او منعقد شود فاقد اعتبار است و همکاری و پشتیبانی آمریکا و اروپا در بلندمدت به سود خود آن‌ها نیز نخواهد بود.

2- دانشجویان خارج کشور با استفاده از محیط آزادتر و امکانات بیش‌تر تماس‌هایی چند با مطبوعات و با مقامات موثر پارلمانی و قضایی و سیاسی آن ممالک می‌گرفتند و نامه‌ها و مقالاتی می‌نوشتند و حتی با امثال کندی ملاقات می‌کردند. هدف آن‌ها شناساندن اوضاع واقعی ایران و خنثی کردن تبلیغات فریب‌کارانه شاه و سفیرانش بود که بی‌دریغ از کیسه ملت خرج می‌کردند. علاوه بر آن دانشجویان ما که ممنوع و محروم از مراجعت به وطن شده بودند، وسایل آشنایی و مکاتبه و ملاقات مبارزین داخل کشور را با نمایندگان سازمان ملل و کمیسیون‌های حقوقی و سیاسی فراهم می‌کردند.

3- از یکی دو سال مانده به پیروزی انقلاب، هدف و برنامه فعالین سابق نهضت آزادی ایران در داخل و خارج کشور از برقراری ارتباطات دو منظور ذیل گردید:

اولا - معرفی جهانی مبارزه نهضت اسلامی ایران و زمینه‌سازی برای بازگشت آیت‌الله خمینی.

ثانیا - برگرداندن افکار عمومی اروپا و آمریکا از شاه و برداشتن حمایت همه‌جانبه نفع‌طلبانه‌ای که از او می‌نمودند.

ب- ترتیب کار و نتایج حاصله

1- در دوران فعالیت نهضت مقاومت ملی به خاطر آن‌که کنترل روی خارجی‌های مقیم یا مامور به ایران زیاد بود ارتباط به طور غیرمستقیم و با تدابیر احتیاطی صورت می‌گرفت.

مثلا کنگره‌ای از دانشمندان ایران‌شناس به دعوت دولت کودتا در باشگاه دانشگاه تهران تشکیل گردیده بود و برای ظاهرسازی از دانشجویان خواسته بودند به عنوان استقبال و تجلیل از میهمانان دسته‌گل‌هایی تقدیم نمایند. دانشجویان عضو نهضت مقاومت ملی در داخل دسته‌گل‌ها نامه پلی‌کپی‌شده افشاگرانه‌ای گذاردند که بعدا جواب‌هایی دریافت گردید.

همچنین زمانی که دولت وقت، نهرو، نخست‌وزیر هندوستان، را به ایران دعوت کرده و در برنامه پذیرایی او سه جلسه سخنرانی در دانشگاه پیش‌بینی نموده بود، نهضت مقاومت ملی توانست نامه مدلل مفصلی به ایشان برساند و فشارها و فسادهای نظام مسلط و غیرقانونی بودن آن را تشریح نمایند. در اثر این نامه آقای نهرو در کنفرانس دوم خود به تفصیل از آزادی و حقوق مردم هندوستان و ممالک دموکراسی صحبت کرد و کنفرانس سوم و ادامه پذیرایی را از دست داد...

باز در همان سال‌های اول بود که نامه معترضانه‌ای برای کلیه آمریکایی‌های مامور در ایران تنظیم و به خانه‌های‌شان ریخته یا رسانده شد. آن‌ها نیز بعد از دو سه ماه جوابی بی‌امضا ولی پرمحتوا به آدرس آقای اللهیار صالح، رهبر حزب ایران و سفیرکبیر سابق دکتر مصدق در واشنگتن، فرستادند. در این نامه تا حدودی به مبارزین ایران حق داده و عذرخواهی خفیفی کرده بودند، ولی به هر حال حمایت خود را از شاه هم توجیه نموده بودند.

از اقدامات ارتباطی دیگر نهضت مقاومت در آن دوران و در این زمینه‌ها هدیه یک قالیچه نفیس به موزه قاهره به نام ایرانیان و برای تبریک به عبدالناصر به خاطر پیروزی در جنگ سوئز بود.

نهضت مقاومت ملی ایران به وسیله دو نفر از اعضای خود، آقای امیرانتظام و مرحوم رحیم عطایی، با یک جوان دانشجوی آمریکایی ارتباط منظم داشت که به بررسی و بحث روی مسائل سیاسی می‌پرداختند و هرکدام از موضع خود دفاع می‌نمودند. هرقدر تماس و تبادل نظر پیش می‌رفت جوان آمریکایی تفاهم و تمایل بیش‌تر نسبت به حقوق پایمال‌شده مردم ایران پیدا می‌کرد و در پایان ماموریت خود نیز کتابی به نام «ناسیونالیسم در ایران» تالیف نمود که به فارسی ترجمه شده است. این شخص بعدها نیز مدافع همیشگی تظاهرات ایرانیان در سال‌های بعد گردید.

چند سال از کودتا نگذشته بود که آثار ارتباط‌ها و افشاگری‌ها از گوشه و کنار اروپا و آمریکا سردرآورد و پرتوی امیدی در دل دانشجویان به وجود آمده مقدمه تشکیل و تظاهرات پرطنین سال‌های بعد گردید.

2- ارتباط دانشجویان خارج کشور با مردم و محافل در ابتدای کار مستقیم و آسان بود و از طریق ملاقات‌ها و مکاتبه و سخنرانی و پخش تراکت انجام می‌گرفت اما بعدها که مراقبت و حضور جاسوسان ساواک در همه جا شدت می‌یافت مبارزه دشوار می‌گردید و در مراجعت به ایران مزاحمت و محرومیت‌های فراوان به استقبال‌شان می‌آمد به طوری که عده‌ای ناچار به اقامت در غرب می‌شدند.

این افراد در آمریکا اعضای کنگره و روسای احزاب و کاندیداهای ریاست‌جمهوری را می‌دیدند و مطلعین و مدافعین چندی نسبت به حقایق و مردم ایران جلب می‌کردند.

بعضی از شخصیت‌های انسان‌دوست و آزادی‌خواه اروپا و آمریکا انجمن‌هایی برای شناساندن ملت ایران و دفاع از حقوق مردم ما تشکیل می‌دادند که اغلب با همکاری و گاهی پیش‌قدمی ایرانیان بود.

از پنج شش سال به انقلاب مانده خبرنگارانی به اقتضای حرفه یا تشویق و معرفی دانشجویان به ایران آمدند و با احتیاط تمام با بعضی از سران ملی تماس گرفته کسب خبر و مصاحبه می‌کردند. از آن جمله بود ملاقات‌ «اریک رولو»، خبرنگار لوموند پاریس، با آقای مهندس بازرگان در حوالی سال 1353، و خبرنگار نوول ابسرواتور در دو سال بعد (دو روزنامه‌ای که زودتر از مطبوعات دیگر اروپا مقالات تشریحی و تحلیلی از نهضت اسلامی ایران منتشر ساختند.)

دوران بحران و انقلاب

در سال 1356 به دنبال گسترش مبارزات ضدامپریالیستی در اغلب کشورهای دست‌نشانده آمریکا و اوج‌گیری مبارزات مسلحانه در ایران و همچنین فشاری که افکار عمومی مردم آمریکا (پس از شکست ویتنام) برای قطع حمایت از رژیم‌های دیکتاتوری به دولت خود اعمال می‌کرد کارتر برای حفظ درازمدت منافع آمریکا از سوپاپ اطمینان استفاده کرده به خاطر جلوگیری از انفجار انقلاب در ایران به شاه برای اعلام و اجرای آزادی‌های حقوق بشر فشار آورد (تکرار تجربه سال 1341 زمان نخست‌وزیری دکتر امینی) و به این وسیله امکان نفس کشیدنی (ولو ضعیف و با تردید) در صحنه کشور ما پدیدار گشت. قلم‌هایی روی کاغذ رفت، در مساجد و باشگاه‌ها اجتماعات بی‌سابقه عظیم به سخنرانی و انتقاد و افشاگری پرداختند، نوارهای آیت‌الله العظمی خمینی در سطح وسیع و تقریبا بلامانع پخش شد، خبرنگاران با عکاس و فیلم‌بردار از کشورهای اروپای غربی و آمریکا و بعدا از اروپای شرقی و آسیا به طرف ایران سرازیر شدند و صفحات مطبوعات دنیا انعکاس‌دهنده شور و هیجان و عظمت و احیانا حقانیت انقلاب گردید.

تاسیس جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر از طرف آیت‌الله حاج سید ابوالفضل زنجانی و اعضایی از نهضت آزادی و احزاب و شخصیت‌های ملی دیگر و شناساندن و رسمی کردن آن نزد مقامات سازمان ملل متحد (به وسیله برادران مقیم آمریکا) یکی دیگر از اقدامات برای برقراری ارتباط و وسیله موثری برای افشاگری خفقان و آزار و جنایات شاهنشاهی در سطح بین‌المللی بود.

عکس‌العمل و تهدید فوری دولت بمب‌هایی بودند که در نیمه شب 20 فروردین 1357 پشت در خانه بنده و چهار نفر دیگر از موسسین جمعیت به طور همزمان منفجر شد و با این عمل ناشیانه شاه جنایتکار در دنیا رسواتر شد، چندی بعد آقای بالتر شخصیت معتبر حقوق بشر آمریکا به ایران آمده از شاه اعتراف به جرم و اجازه گرفت با موسسین حقوق بشر ایران و بعضی از مبارزین بازاری و روشنفکر مصاحبه نماید.

دفتر جمعیت حقوق بشر هرچند مورد تهاجم و دستبرد ساواک قرار می‌گرفت، لیکن با مصونیت نسبی خود میعادگاه مناسبی برای آمد و رفت خبرنگاران خارجی و داخلی و ملاقات با شخصیت‌های آزاد یا دولتی و دیپلماتیک گردید. از جمله با اعضای برجسته سفارت و وزارت خارجه آمریکا که در رابطه با حقوق بشر بین‌المللی بودند ملاقات‌هایی انجام شد.

غیر از جمعیت حقوق بشر، با صلیب سرخ که مرکز آن در ژنو است و شعبه‌ای در تهران دارد و با سازمان عفو بین‌المللی که مرکز آن در لندن است ارتباط برقرار گردید و مسافرت‌ها و ملاقات‌ها و دعوت‌هایی از نمایندگان یا روسای آن‌ها به عمل آمد و هردو جمعیت قضایای ایران و کیفیت زندان‌ها را از نزدیک دیدند و گزارش واقعیت‌ها را درج کرده اقدام و اعتراض‌هایی در سطح بین‌المللی به حمایت از زندانیان و بهبود وضع آنان نمودند و در این رابطه یک بار نیز دولت ایران مجبور به قبول خواسته‌های زندانیان سیاسی که دست به اعتصاب غذای طولانی و بحرانی زده بودند شد و به این ترتیب اعتصاب غذای آنان با موفقیت پایان گرفت.

در شهریور 1357 از یک طرف قیام عمومی و افشاگری‌های ماه رمضان به دستور امام خمینی رو به اوج و وسعت می‌رفت، و از طرفی دیگر فشار و حملات دولت به مردم شدت می‌یافت، به طوری که در 21 آذرماه تیراندازی گسترده‌ای رخ داد که هرگز نتوانست مردم را از مقاومت و حرارت و حرکت بازدارد. در ضمن آثار تمرد در ارتش و تمایل سربازان و افسران به سوی مردم جسته و گریخته مشاهده می‌شد. این جریان‌ها باعث گردید که شاه و آمریکایی‌ها مجبور شوند در برابر ملت عقب‌نشینی نمایند، ساواک و پلیس ناچار نرمش نشان دادند و مقامات دولتی که قبلا قدرت مردم را به حساب نمی‌آوردند، علاقه‌مند به تماس و توافق با مردم و رهبران شدند.

راهپیمایی تاریخی عظیم تاسوعای آذرماه 1357 در تهران که مصادف با روز حقوق بشر بود و به ابتکار جمعیت ایرانی حقوق بشر و با هم‌آهنگی روحانیت و گروه‌های مذهبی، بدون درگیری و تلفات، با ابهت تمام برگزار شد و افکار داخل و خارج را تکان داد، از علائم عقب‌نشینی و شکست دشمن و مدیون تماس و توافق‌ها بود.

در همین ایام و احوال بود که در مصاحبه‌هایی با خبرنگاران خارجی و ارتباط‌های جمعیت ایرانی حقوق بشر با مقامات سیاسی آمریکایی صریحا مسئله انصراف آمریکا از پشتیبانی شاه و خروج قطعی او مطرح گردید. در ابتدا مقاومت آن‌ها شدید بود و از جمله متعذر به سرپیچی ارتش و سرسختی شخص شاه می‌شدند.

پس از آن راه‌حل مقدماتی مسافرت ظاهرا استعلاجی شاه و جانشینی شورای سلطنتی موقتی متشکل از رجال مورد انتخاب مخالفین و مورد قبول امام (که یک دولت ملی را سر کار آورده و انتخابات آزادی انجام شود) مطرح گردید، راه‌حلی که در مصاحبه با روزنامه واشنگتن‌پست عنوان شده بود این راه‌حل هم در اعلامیه مورخ 7ر10ر57 نهضت آزادی ایران اشاره شده بود و هم با بعضی از آقایان روحانی شورای انقلاب فعالی و مبارزان ملی در میان گذاشته و مورد توجه قرار گرفته و به عرض امام رسیده بود.

در محافل دولتی نزدیک دربار که رفتن شاه را راه‌حل حتمی و به مصلحت خود او و مملکت می‌دانستند نیز این‌طور تفکر زمینه پیدا کرده بود. حتی به آقای دکتر سحابی پیشنهاد و قول عضویت در شورای موقت سلطنتی را کردند ولی ایشان نپذیرفتند.

یک موسسه تلویزیونی بلژیکی به راهنمایی و تشویق یکی از اعضای خارج از کشور نهضت آزادی (صادق قطب‌زاده) ظاهرا برای مصاحبه با شاه و وزرا به تهران آمد و مخفیانه با اینجانب مصاحبه یک‌ساعته‌ای کرد و از تظاهرات خیابان‌های تهران و بازار و بهشت‌زهرا و همچنین از شهر قم به‌خصوص آثار حمله به خانه آیت‌الله شریعتمداری فیلم‌برداری کرد که در سراسر اروپا پخش شد. پس از آن تلویزیون‌های دیگر از آلمان و هلند و فرانسه و ایتالیا و آمریکا راه ایران را پیش گرفته با شخصیت‌های ملی و مذهبی مصاحبه‌های متعدد نمودند. در مصاحبه مهندس بازرگان بود که مردم اروپا با تعجب و تحسین برای اولین بار شنیدند که «آزادی و شاه با هم منافات دارند و تا شاه هست، آزادی، نخواهیم داشت». بعدا دولت ایران توسط سفیر بروکسل به دولت بلژیک به واسطه انتشار مصاحبه رسما اعتراض کرد. آیت‌الله خمینی در اعلامیه خود عمل مبتکرانه قاطعانه نهضت آزادی ایران را ستودند. همچنین توسط نهضت و آشنایی و ارتباطات او در فرانسه بود که آیت‌الله خمینی در نجف با تلویزیون پاریس مصاحبه کردند. مصاحبه‌ای که چون دولت عراق فیلم‌ها را توقیف کرده بود نوار آن را روزنامه لوموند خریداری و منتشر کرد و این اولین ندای جهانی پرطنین رهبر عالی‌قدر انقلاب و معرفی جمهوری اسلامی در دنیا بود.

آقای دکتر ابراهیم یزدی (یکی از اعضای دیگر نهضت آزادی) که برای دیدار و قول و قرارهای لازم به خدمت امام می‌رفت تصادفا روزی وارد نجف شد که امام به علت فشارهای دولت عراق تصمیم به ترک آن کشور و حرکت به طرف کویت گرفته بودند و چون در مرز کویت اشکالات و خطراتی پیش می‌آمد، پیشنهاد و ترتیب سفرشان به فرانسه را می‌دهد و در تمام مدت اقامت در حومه پاریس افتخار مشاوره و مترجمی ایشان را داشته است.

نهضت آزادی ایران که در اعلامیه مورخ 6ر6ر57 برای اولین بار در ایران شعار قاطع «شاه باید برود» را داده بود در اعلامیه مورخ 14ر8ر57 تحت عنوان «آیا وقت آن نرسیده است که نظام حاکم واقع‌بین باشد» چنین آورده بود: «دولت‌های خارجی به ویژه دولت‌هایی که به داعیه ثبات و امنیت خیالی ایران را در تحت رژیم شاه از او حمایت می‌کند لازم است عمق این وقاعیات و منافی بودن بقای شاه را با ثبات و نظم و بقای مملکت درک کرده نسبت به آن‌چه داخل ایران می‌‌گذرد واقع‌بین و عاقبت‌اندیش بوده به مقاصد مشروع خود بیندیشد و از این پس تنها به شورا یا هیاتی که مورد اعتماد ملت ایران و رهبری روحانی و سیاسی آن باشد مراجعه نموده خود را با آن تطبیق دهند.»
در اعلامیه نهضت آزادی مورخ 7ر10ر1357 تحت عنوان «جنگ شاه و ملت» نیز چنین گفته شده بود: «امنیت منطقه و به جریان افتادن فعالیتهای اداری و صدور نفت ایجاب می کند که شاه استعفا دهد و همان طور که در اعلامیه مورخ 26 آذر ماه حقوق بشر و احزاب سیاسی و جمعیت های دیگر آمده است، برای این که شیرازه از هم نپاشد و جریانات به صورت درست و منظم پیش رود حکومت در اختیار یک شورای موقت مورد قبول ملت قرار گیرد.» مسلما «اگر شاه در تکمیل اعتراف و تعهدات پیام 15 آبان 57 وعده صریح انصراف از سلطنت و قصد استعفای خود را اعلام کند و ملت اطمینان یابد، عوامل اخلال و موجبات اضطراب محو گردیده چرخ های مملکت در جهت ترمیم ویرانی ها و تعیین نظام صحیح مطلوب به حرکت درخواهد آمد.»

و در همین رابطه امام در مصاحبه با رادیو سراسری آمریکا فرمودند: «یک دولت اسلامی و ملی، نه دشمنی ذاتی با خارجی ها دارد و نه روابط دوستانه متقابل و بازرگانی و منافع حقه کسی را زیر پا خواهد گذاشت.»

اقدامات فوق و مطالبی که گفته شد کم کم در محافل سیاسی دولت آمریکا زمینه پذیرش یافت. البته پشتوانه اصلی، پایداری روزافزون ملت ایران، فداکاری ها و شهادت های مردم اصالت انقلاب و رهبری تزلزل ناپذیر امام بود که بالاخره کار را بدان جا رساند که رئیس جمهور آمریکا کسی که شاه جنایتکار را در کشتار 17 شهریور ماه تشویق و تایید کرده بود از مسیر چندین ساله انصراف یافته در روزهای آخر اقامت امام در پاریس پیام احترام آمیز و تایید برای ایشان فرستاد. قبل از آن نیز به شهادت مجله تایم که سخنگوی غیررسمی دولت آمریکا است، در کمیسیون هایی که با حضور وزرای خارجه و امنیت آمریکا و رئیس سیا و مشاورین متخصص تشکیل گردیده بود (و یا بعضی از آن ها در تهران ملاقات به عمل آمده بود) برنامه های گذشته و جاری نظریات برژینسکی محکوم گردید.

همزمان و تحت تاثیر این جریان ها با توجه به اعتصابات کمرشکن، دولت بختیار در وضعی قرار گرفت که تا حدودی تسلیم عقل سلیم و توصیه های طرفداران امام گردیده راضی به مسافرت پاریس برای رسیدن به خدمت امام و مذاکره حضوری و احیانا استعفا و دریافت ماموریت با اجازه تشکیل کابینه مورد قبول امام و زیر نظارت شورای انقلاب شد. قول و قرارهای با دکتر بختیار در مشورت و تبادل نظر سه طرفه بختیار - شورای نگهبان - پاریس در ظرف دو روز صورت گرفت و اعلامیه ای به امضای دکتر بختیار دایر به تحلیل و تمکین از امام که آخرین متن مصوب آن به خط یکی از آقایان شورای انقلاب است از رادیو تلویزون پخش شد، ولی امام در ساعات آخر شب بنا به توصیه و اعتراض بعضی از آقایان روحانیون تهران اعلام انصراف از پذیرفتن دکتر بختیار فرمودند.

بازگشت امام

رجعت امام خمینی به تهران در 12 بهمن 57 بنا به تصمیم توام با تهور و توکل خود ایشان و علیرغم نگرانی همگان که اصرار به تاخیر داشتند صورت گرفت متعاقب گفتگوها و زمینه سازی های چندین هفته ای بود که مابین اعضای شورای انقلاب آن زمان و دیگر دست اندرکاران بحث و بررسی می شد. ازتباط های خصوصی تری نیز به طور مستقیم و غیرمستقیم با دولت وقت، ستاد ارتش، ساواک و سفارتخانه ها برقرار بود تا این مرحله حساس سرنوشت ساز انقلاب ما با موفقیت و خالی از خسارت و ضایعات انجام پذیرد، که به فضل خدا انجام پذیرفت.

در این جا بود که سفرای ممالک اروپایی و آمریکا که قبلا جز تایید و پشتیبانی از شاه مخلوع و نظام سلطنتی به چیزی نمی اندیشیدند در مقابل بالا رفتن موج مبارزه و منطق رهبران نهضت تا این مرحله تسلیم و حاضر شده بودند که اگر تبدیل نظام موجود به جمهوری اسلامی با [ناخوانا] و محتوای قانون اساسی ایران انطباق پیدا کند و از طریق انتخابات صحیح با مراجعه به آرای عمومی عمل شود، به رسمیت شناختن نظام جدید و رها کردن شاه برای آن ها اشکال چندان نخواهد داشت.

روی همین نظر بود که در اوایل بهمن ماه 1357 جلسه سه نفری با شرکت یکی از آقایان روحانیون شورای انقلاب، اینجانب و سفیر آمریکا تشکیل گردیده موضوع برگزاری رفراندوم جهت تبدیل مشروطیت سلطنتی به جمهوری اسلامی مورد بحث قرار گرفت نظر سفیر این بود که رفراندوم را وزارت کشور یعنی دولت بختیار انجام دهد تا محظوری از نظر اصول دیپلماسی و حقوق بین المللی برای آن ها پییش نیاید در حالی که دو نفر دیگر عقیده داشتند رفراندومی که دولت اعلام نماید، ملت در آن شرکت نخواهند کرد بنابراین بهتر است این کار در مساجد و مدارس انجام شود و دولت نظارت نماید مگر آن که وزیر کشور و دولت، مورد انتخاب و اعتماد رهبری انقلاب باشد.

به موازات ارتباط با سفیر آمریکا با ارتباطی که اینجانب از طریق یکی از کارمندان فارسی دان امور بازرگانی با سفیر شوروی برقرار کرده بودم جواب مثبت شناسایی دولت شوروی را از دولت احتمالی جمهوری اسلامی در روز 14 بهمن دریافت کرده بود و نیز یکی از سفرای اروپای غربی یک ماه قبل از ورود امام به ایران به ملاقات اینجانب آمده دست دوستی و وعده همکاری داد.

همچنین بعدازظهر روز 15 بهمن ملاقات و مذاکرات یک ساعته ای در زمینه روابط آینده با سفیرکبیر دولت دیگری از اروپای غربی داشتم، بدون آن که او بداند قرار است دو ساعت بعد از طرف امام به عنوان نخست وزیر مامور تشکیل اولین دولت جمهوری اسلامی به مردم ایران و دنیا معرفی می شوم.

شورای عالی دفاع در تاریخ 20 بهمن (یعنی دو روز مانده به سقوط رژیم) اعلامیه ای منتشر ساخت که از آن پس ارتش ایران با ملت درگیری و رویارویی نخواهد داشت. این تصمیم که به دنبال جریان ها و مذاکرات اتخاذ شده بود موفقیت بزرگی برای ملت و راهگشای امیدی برای آینده نزدیک محسوب می شد.

البته جز خدا کسی خبر از غیب ندارد و آن چه پیش آمد شاید مصداق «الخیر فی ماوقع» بوده باشد. «المرء یدبر والله یقدر» ولی چه کسی می داند که اگر کار به آن ترتیب و تدریج نیز پیش می رفت و ارتش و نیروهای انتظامی متلاشی نشده به تسخیر ملت درمی آمد عواقب امر محکم تر و سلامت تر از آب درنمی آمد.

به عنوان شاهدی که از غیب برسد بد نیست نقل روایت از یک سند زنده که به قلم حریف اصلی داستان یعنی محمدرضا شاه مخلوع آمده و خاطرات خود را اخیرا در کتابی در آمریکا منتشر ساخته است بنماییم. مجله اکسپرس قسمتی از این خاطرات را تحت عنوان «آمریکایی ها مرا مثل موش مرده از ایران بیرون انداختند» ترجمه کرده است. ماجرایی از درخواست ملاقات و دست بوسی یکی از رهبران جبهه ملی را نقل می کند (العهده علی الراوی) سپس به شرح خبری که تیمسار قره باغی رئیس ستاد ارتش از مسافرت ژنرال هایزر رئیس مستشاری آمریکا و قصد ملاقات بی اجازه وی با مهندس بازرگان نقل کرده می پردازد که شاه را بسیار ناراحت کرده است. این می رساند که مبارزین تا چه اندازه نظر خود را به آمریکا قبولانده بودند که آن ها ناچار شاه را کنار گذاشته و مجبور به مذاکره با رهبران و افراد مورد اعتماد امام و امت شدند.

این بود تاریخچه فهرست وار از ارتباطات سیاسی و قسمتی از اقدامات مبارزین ملی و اسلامی ایران از جمله نهضت آزادی ایران از کودتای 28 مرداد 1332 تا واژگونی نظام طاغوتی شاهنشاهی در 21 بهمن 1357. حال اگر کسانی اسم این ارتباطات و نتایج موثر مثبت آن ها را در پیروزی سنگر به سنگر مبارزات ملی و انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی، جاسوسی و سازش کاری می گذارند صاحب اختیارند... و من الله التوفیق و علیه التکلان

منبع: انتخاب

24

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها