فعال سیاسی اصلاح طلب:

اصلاح طلبان باید راهبردی برای انتخابات آینده مشخص کنند

فعال سیاسی اصلاح طلب گفت: اصلاحات باید در محدوده ای که می تواند فعالیت کند تا به تدریج و در طول زمان کارها به درستی انجام شوند. تا به حال هم اقدامات این جریان نتیجه داده و این گونه نبوده که نتیجه ای دربرنداشته باشد.

اصلاح طلبان باید راهبردی برای انتخابات آینده مشخص کنند

در ماه های اخیر که بحث های زیادی از لزوم نقد درونی جریان اصلاحات مطرح می شود، برخی انتقادات فعالین حزبی نیز بیش از پیش مورد توجه رسانه ها قرار گرفته است. این مسأله همچنین منجر به بروز برخی اختلافات در انتخاب «راهبرد آینده» اصلاح طلبان شده است.

در این میان، یک فعال سیاسی اصلاح طلب که دارای سابقه و تجربه روشنی از حضور در احزاب است، در گفت و گویی نسبتا مفصل به برخی ادعاها و پرسش ها پاسخ داده است.


محمد سلامتی فعال سیاسی اصلاح طلب معتقد است که جریان مقابل اصلاحات در مسائل سیاسی و اجتماعی و سایر مسائل طوری رفتار کرده که طیف قابل ملاحظه ای از جبهه اصلاحات را مجبور به موضع گیری های تند کرده و این امری غیرقابل اجتناب بوده است.

مشروح گفت و گوی او را در ادامه بخوانید:

تخریب یک جناح به معنای تخریب سخنگوی بخش عظیمی از جامعه است

آقای سلامتی! در ماه های اخیر بحث های زیادی درباره لزوم نقد درونی جریان اصلاحات مطرح شده است. شما به عنوان یکی از فعالین سیاسی کهنه کار که سابقه روشنی از حضور در احزاب دارد، در این باره چه فکر می کنید؟

هر جریان سیاسی از جمله «جبهه اصلاح طلبان» برای اینکه تکامل پیدا کند و اشکالات کارش برطرف گردد. همچنین به منظور اینکه بهتر بتواند در عرصه سیاسی حضور پیدا کند، باید هر چند وقت یک بار نقد دیدگاه ها و رفتارهای خود را مدنظر داشته باشد. چرا که با همین نقدها است که می توان به نقطه ضعف‌ها بهتر پی برد.

در همین نقدها و تبادل نظرها است که اقدامات خوب از کارهایی که توأم با اهمال بوده، تفکیک می شود. باید توجه داشت که نقد سازنده با تخریب متفاوت است. متأسفانه گاهی چنین احساس می شود که به جای نقد، تخریب شخصیت ها و یا جناح اصلاحات در دستور کار قرار گرفته است. در حالی که این کار درستی نیست. به هر حال، هر جناحی و حزبی در جریان عمل اجتماعی دارای اشکالاتی است که باید به تدریج اصلاح شود. و این موضوع نباید دلیلی برای تخریب فلان حزب یا شخص شود. بی تردید تخریب یک جناح به معنای تخریب سخنگوی بخش عظیمی از جامعه است.

تخریب یک جناح، جامعه را منفعل و مردم را وادار به «تک روی کردن» می‌کند و آنها را به این نتیجه می رساند دیگر به دنبال این نباشند که از طریق تشکل های اجتماعی مسائل خود را منعکس و پیگیری کنند.

نمی توان گفت دو سر تندرو و کندروی یک جناح باید از آن جدا شوند

چهره های فعال درون برخی احزاب اخیرا به این مسأله اشاره کرده اند که تندروی های درون جریان اصلاحات، کار را به اینجا رسانده است، آیا اصلا می توان مصادیقی برای این قبیل اظهارات نام برد؟

گاهی تعابیر درستی از تندروی و محافظه کاری نمی شود. در هر جامعه طیف وسیعی از دیدگاه های مختلف وجود دارد. اگر بخواهیم جامعه را به رسمیت بشناسیم باید به این دیدگاه ها توجه کنیم. معتقدم از هرکدام این دیدگاه‌ها باید در جای خودش استفاده کرد و به تعبیری دیگر، این دیدگاه ها باید مدیریت شوند. کار درستی نیست که در جهت از بین بردن و تخریب این دیدگاه ها حرکت کنیم. و اصلا چنین چیزی عملی نیست.

طیف اصلاح طلبان بسیار گسترده است. یعنی از افراد محتاط و محافظه کار تا کسانی را که دوآتیشه خوانده می شوند و در ارتباط با دیدگاه هایشان محکم و استوار هستند، تشکیل می دهد. طیف اصولگرایان نیز چنین است. همچنین در همه احزاب و جناح های سیاسی موجود در دنیا، چنین مسأله ای وجود دارد. نمی توان گفت دو سر تندرو و کندروی یک جناح باید از آن جدا شوند و این واقعیت را باید به رسمیت شناخت.

برخی فعالان سیاسی دیدگاه های امام را نیز تندروی تلقی می کردند

گاهی ممکن است یک تندروی در مقطعی از زمان، کارساز و مفید باشد. در مقطعی هم ممکن است محافظه کاری و نگران آینده بودن مفید واقع شود. این مدیریت یک جریان سیاسی است که وظیفه دارد معدلی از آنها بگیرد و در مقاطع مختلف تصمیم درست را اتخاذ کند. برای نمونه، قبل از انقلاب نهضت آزادی فعال بود. این حزب به روندی اعتدالی و حرکت تدریجی برای اصلاح امور اعتقاد داشت.

ولی امام نظر دیگری داشت. برخی فعالان سیاسی آن دوره دیدگاه های امام را تندروی تلقی می کردند. برای نمونه، وقتی که نخست وزیر از سوی شاه عوض شد، اعضای نهضت آزادی گفتند تا همین جا بس است. ولی امام نظر دیگری داشت و با اینکه برخی نظر ایشان را تندروی تلقی می کردند، ولی همین تندروی یا هرچه نامش را بگذاریم، در آن مقطع «انقلابی» به وجود آورد. نمی‌خواهم بگویم هر تندروی که امروز وجود دارد مفید است. اما مهم این است که رویکردهای این چنینی در هر جناحی هدایت شود.

باید تندروی ها و کندروی ها را در هر جناحی به رسمیت شناخت

معتقدم که باید تندروی ها و کندروی ها را در هر جناحی به رسمیت شناخت و از آنها بهره برد. همین تندروی ها و محافظه کاری ها است که تحرک یک جناح یا حزب را تضمین می کند. در سطح کل جامعه نیز همین است. در کشور ما عده ای قلیل تندرو وجود دارد و عده ای نیز محافظه کار هستند. و قشر وسیعی از مردم نیز معتدل هستند. مدیریت جامعه است که باید در مقاطع مختلف بهره لازم را از هرکدام این گروه ها در ارتباط با مسائل داخلی و همچنین مسائل خارجی ببرد.

مدیریت یک تشکیلات سیاسی است باید مواضع را معتدل کند

با توجه به اینکه در اظهارات خود اشاره کردید که جریان اصلاحات از طیف های مختلف تشکیل شده، بفرمایید آیا مبانی مشترکی می تواند میان این طیف ها در حوزه های مختلف وجود داشته باشد که باعث نزدیکی بیشتر میان آنها شود؟

بله، در یک حزب معمولا اساسنامه یا مرام نامه‌ای هست و در یک جبهه نیز «اصولی راهبردی» وجود دارد که می تواند جهت گیری های یک جناح را مشخص کند. بر اساس این اصول و راهبردها، افراد خود را درون یک حزب یا جناح تلقی می کنند. و رعایت آن اصول نیز تضمین کننده حرکت جمعی آنها است. منتها تفسیر هر کدام از این راهبردها و اصول در مقاطع مختلف توسط آحاد گوناگون درون جناح ها متفاوت است. اینجاست که مسأله تندروی و کندروی خود را نشان می دهد و این موضوع نیز هیچ چاره ای ندارد.

زیرا ممکن است هر مطلبی که نوشته می شود و مورد توجه تعداد زیادی از مردم قرار می گیرد در یک مقطع با توجه به معادلات سیاسی و اجتماعی، تفسیرهای گوناگون پیدا کند. و همین تفسیرها است که مواضع تند و محافظه کارانه را مشخص می کند.

باید توجه داشت که گاهی تندروی ها و در مواقعی نیز محافظه کاری ها به یک جناح سیاسی صدمه وارد می کند. همانطور که اشاره کردم این مدیریت یک تشکیلات سیاسی است که می تواند مواضع را معتدل کرده و معدل آنها را به عنوان تعیین کننده مسیر در نظر گیرد.

نباید همه تقصیرات را به گردن اصلاح طلبان انداخت

برخی اعضای احزابی که درون جبهه اصلاحات هستند مقصر را گروهی از اصلاح طلبانی می دانند که با رفتارهای خود موجب کاهش اعتماد حاکمیت به این جریان شدند. آنها اشارات مستقیمی به این موضوع می کنند که اگر گروه یاد شده دست به این گونه رفتارها نمی زد، وضعیت جریان اصلاح طلب بهتر بود. تحلیل و نظر شما در این رابطه چیست؟ آیا می توانیم فرد یا گروهی را در این زمینه مقصر بدانیم؟

من نیز معتقدم جریان اصلاحات از آنجا که خود را درون حاکمیت قلمداد می کند، وقتی به قدرت می رسد یا زمانی که فعالیت های سیاسی انجام می دهد باید این ملاحظه را مدنظر قرار دهد. به ویژه زمانی که قدرت را در دست می گیرد باید تمام تلاشش این باشد که از تمام ظرفیت های نظام استفاده کند. و این نیز راهی باقی نمی گذارد جز اینکه خودش را به حاکمیت نزدیک کند تا بتواند مسائل اجتماعی را حل و فصل کند.

فکر می کنم اکثریت اعضای جبهه اصلاحات نیز همین باور را دارند. البته عده ای به این دلیل که عقاید و دیدگاه های محکم تری را در یک سر طیف اصلاحات رهبری می کنند، در برخی از مسائل کوتاه نمی آیند. و این ممکن است کار را اندکی مشکل کند. اما وقتی که مدیریتی قاطع وجود داشته باشد و تحلیل جمعی وسیعی از اوضاع صورت گیرد، مشکل تا حدودی حل خواهد شد. با اینکه معتقدم ممکن است گاهی برخی شیوه های برخورد به این اعتماد لطمه زده باشد، ولی نباید همه تقصیرات را به گردن آنها انداخت. بخش زیادی از این مسأله به رفتار جناح مقابل ما مربوط می شود.

از آنجا که جبهه اصلاحات پذیرفته که با اصلاحات کار را پیش ببرد، ناگزیر است که دندان روی جگر بگذارد و همین مسیر را ادامه دهد.

رفتار جناح مقابل طوری بوده که اصلاح طلبان را به موضع گیری تند کشانده است

رفتار جناح مقابل اصلاحات طوری بوده که افراد را به موضع گیری تند کشانده است و نمی‌توان این موضوع را نادیده گرفت. جریان مقابل اصلاحات در مسائل سیاسی و اجتماعی و سایر مسائل طوری رفتار کرده که طیف قابل ملاحظه ای از جبهه اصلاحات را مجبور به موضع گیری های تند کرده و این امری غیرقابل اجتناب بوده است. این مسأله از اول انقلاب وجود داشته است. در آن مقطع «محور اقتصادی» یکی از محورهای مهمی بود که می توانست جناح بندی ها را تنظیم کند.

در آن موقع نیز وقتی جناح مقابل خط امامی‌ها یا همان جناح راست مواضع سرسختی علیه یکسری قوانین مهم مانند قانون کار، قانون اصلاحات ارزی، قانون شوراهای اسلامی کار، قانون تعاونی ها و قانون بیمه بیکاری داشت، این طرف را به موضع گیری تند می کشاند. زیرا تفاوت دیدگاه ها بسیار وسیع بود و این امری طبیعی تلقی می شد. امروز نیز وقتی برخی مسائل مطرح شود، یک جناح ممکن است طوری رفتار کند که رقیبش را به موضع گیری تند بکشاند.

نباید این گونه تلقی کرد هر حرکتی که در یک جناح انجام می شود، جزو ذات آن جناح است. باید توجه داشت که وقتی رقبا موضع گیری های تند می کنند، ممکن این جناح را نیز به موضع گیری تند بکشانند.

ناهماهنگی در میان جبهه اصلاحات پیش تر هم وجود داشته است

با توجه به اظهارنظرهایی که برخی از اعضای احزاب اصلاح طلب در ماه های اخیر نسبت به عملکرد اصلاح طلبان داشته اند، انتقادات آنها بدون ارائه راهکار چقدر می تواند برای بهتر شدن وضعیت این جریان سودمند باشد؟

همانطور که گفتم گاهی به جای انتقاد تخریب صورت می گیرد. ممکن است نیت برخی از اصلاح طلبان از بیان این گونه انتقادات بد نباشد، اما انعکاس آن جنبه تخریبی پیدا می کند. این مسأله زیبنده فعالین جبهه اصلاحات و احزاب وابسته به آن نیست. شخصا می بینم یکسری از مشکلاتی که در میان جریان اصلاحات به وجود می آید، از سوی رسانه های خودی ایجاد می شود. و گاهی رسانه های جناح مقابل آنقدر به این قبیل مسائل دامن نمی زنند.

ناهماهنگی در میان جبهه اصلاحات پیشتر هم وجود داشته است. ما در سال 84 در شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، 4 کاندیدا داشتیم که در نهایت نیز روی هیچکدام به جمع بندی نرسیدیم. یعنی تشتت وجود داشت اما این وضع موجب نشد گروه های عضو شورای هماهنگی جبهه اصلاحات متلاشی شوند و این شورا بعدها نیز به کار خود ادامه داد.

تفاوت در این است این طور که امروز اختلافات در بوق و کرنا منعکس می شود، در آن دوره نشد. امروز می بینیم برخی رسانه ها با عنوان اصلاح طلبی، یکسری از موارد طبیعی درون جریان اصلاحات و حتی گاهی درون یک حزب را مطرح می کنند. گویی که قصد دارند فاتحه یک جناح را بخوانند. به نظرم علاوه بر لزوم نقدها و انتقادات سازنده، تمرکز رسانه های جریان اصلاح طلب نباید روی چنین مطالبی باشد.

باید با تمام اهرم های موثر بر سرنوشت جامعه ارتباط برقرار کرد

دست کم بخشی از جریان اصلاح طلب امروز به این نتیجه رسیده که دیگر خواسته ها و مطالبات مردم را نمی توان در قدرت پیگیری کرد و تمایل زیادی پیدا کرده که به سمت مردم حرکت کند و دیگر اهمیت زیادی به قدرت ندهد. به نظر شما این بخش از جریان اصلاح طلب به کدام سو می رود؟

ببینید! اینکه جناح اصلاح طلب و اعضای آن به سمت مردم حرکت کنند پدیده مثبتی است. همیشه باید با مردم بود. به ویژه طیف اصلاح طلب که نماینده طبقه متوسط و مستضعف کشور یا به تعبیری بهتر «اکثریت جامعه» است و باید با آنها ارتباط تنگاتنگ داشته باشد. اما این بدان معنا نیست که دیگر با محورهای قدرت همکاری نداشته باشیم. چنین ذهنیتی معنا ندارد. جناحی که بخواهد در جامعه ای کار کند باید سعی نماید که با تمام اهرم های موثر بر سرنوشت جامعه ارتباط برقرار کرده و کمک لازم را از آنها برای طبقه ای که نمایندگی می کند، دریافت کند.

جبهه اصلاحات ناگزیر است که دندان روی جگر بگذارد

گروهی بر این باورند وقتی شخصیت های طراز اول جریان اصلاحات در هر موقعیت انتخابی با ردصلاحیت مواجه می شوند و دیگر نمی توانند به قدرت دسترسی داشته باشند، تلاش کردن برای به قدرت رساندن افراد ناتوان و ضعیف اصلاحات چه فایده ای دارد. تحلیل شما در این رابطه چیست؟

همانطور که عرض کردم از آنجا که جبهه اصلاحات پذیرفته که با اصلاحات کار را پیش ببرد، ناگزیر است که دندان روی جگر بگذارد و همین مسیر را ادامه دهد. این مسأله در گذشته نیز وجود داشته و موضوع تازه ای نیست. یعنی از همان دوره مجلس چهارم به این طرف وجود داشته است. منتها خط امامی های سابق و جبهه اصلاحات کنونی علیرغم همه این مشکلات دست از فعالیت برنداشته و راه اصلاحات را در پیش گرفته است. البته گاهی یکسری مسائل دست به دست هم می دهند تا جمع بندی اوضاع در اذهان برخی ها طور دیگری منعکس شود.

ما امروز با مشکلات زیادی مواجه هستیم. مشکلات ناشی از تحریم ها و مشکلاتی که به دلیل ضعف های دولت های یازدهم و دوازدهم ایجاد شده است. همچنین برخی مشکلات نیز به ضعف کاری اصلاح طلبان در مجلس دهم بازمی گردد. ما باید این ضعف ها را بپذیریم. زیرا هم از دولت دفاع کرده ایم و هم مجلس، درمورد شورای اسلامی شهر نیز چنین است. حالا وقتی می بینیم آنها دچار نقطه ضعف هایی هستند، نباید فرار به جلو کنیم. بلکه باید بپذیریم که این نقطه ضعف ها وجود داشته و دارد. باید ببینیم وقتی قدرت در همین اندازه به دست مان می رسد، مشکلاتی که وجود دارند چه ها هستند؟ و چطور می شود در مسیر حل آنها اقدام کنیم؟

نقد درونی نباید به منزله خود زنی باشد

تنها نباید به رقیب بگوییم که او مقصر است. با اینکه جریان رقیب هم مقصر است اما در بخش هایی که قدرت در اختیار ما بوده، ما مقصریم. متأسفانه گاهی به این مسأله توجهی نشده و طور دیگری رفتار می شود. از عزیزان اصلاح طلب می خواهم پیش از اینکه رقیب را مقصر بدانند، عملکرد خود را نقد صادقانه کنند. ما وقتی که اشکالات کار خود را بررسی کردیم می توانیم بفهمیم جریان رقیب چه اندازه کشور را دچار مشکلات کرده و خود ما نیز چقدر در به وجود آمدن این وضعیت سهیم هستیم.

آن وقت است که می توانیم بهتر تصمیم بگیریم. بنابراین، من با نقد درونی اصلاحات که در ابتدای این گفت و گو به آن اشاره شده، کاملا موافق هستم. نقد درونی نباید به منزله خود زنی باشد. باید دست به نقد خود بزنیم و ببینیم اشکالات کار ما کجا بوده؟ و چه میزان از این مشکلات به خودمان برمی گردد و چه میزان به حاکمیت مربوط می شود. در نهایت با جمع بندی شرایط می توانیم راهبردی مناسب برای آینده انتخاب کنیم.

نباید همین که با یک شکست مواجه شدیم، زانوی غم بغل بگیریم

به هیچ عنوان نباید مأیوس باشیم. به این دلیل که ما مرتب از ابتدای انقلاب تاکنون این تحولات را شاهد بودیم و این موضوع جدیدی نیست و نباید همین که با یک شکست مواجه شدیم، زانوی غم بغل بگیریم و بگوییم هیچ کاری نمی شود انجام داد.

به باور گروهی از تحلیلگران سیاسی در سال های اخیر تمایل بخشی از حاکمیت به سمت یکدست سازی قدرت پیش رفته و همین باعث سخت تر شدن حضور اصلاح طلبان در ارکان قدرت شده است، آیا شما با این تحلیل موافقید؟

این موضوع از ابتدا بوده و برخی که در جایگاه های حاکمیتی حضور دارند به دنبال یک دست کردن قدرت هستند، اما به نظرم آنها می دانند که یکپارچه سازی قدرت به منزله پوک شدن حاکمیت و بی توجهی به بخش وسیعی از جامعه است. و این موضوع مقداری از سوی آنها پذیرفته شده است و به باورم جبهه اصلاحات در همان محدوده ای که این موضوع پذیرفته شده، عمل می کند. هیچ چاره ای هم جز این نیست. چون جبهه اصلاحات به دنبال انقلاب نمی رود و برخلاف اپوزسیون به این روش معتقد نیست.

اصلاح طلبان باید راهبردی برای انتخابات آینده مشخص کنند

در نتیجه اصلاحات باید در محدوده ای که می تواند فعالیت کند تا به تدریج و در طول زمان کارها به درستی انجام شوند. تا به حال هم اقدامات این جریان نتیجه داده و این گونه نبوده که نتیجه ای در برنداشته باشد. شما اگر وضع کشور را در مسائل مختلف از 20 سال پیش تاکنون نگاه کنید می بینید که امور به تدریج اصلاح شده و شرایط تغییر کرده است. در برخی موارد با اینکه تغییر کُند بوده ولی اتفاق افتاده است.

به سراغ انتخابات آتی برویم. عده ای پیش بینی هایی از نتیجه آن می کنند و بر این باورند مانند انتخابات اخیر مجلس، این انتخابات نیز با حضور حداقلی مردم برگزار می شود. تحلیل شما در این رابطه چیست؟ وضعیت اصلاح طلبان در انتخابات آتی چگونه است؟

اصلاح طلبان باید خودشان را بازسازی کنند و ضمن آمادگی لازم، تحلیل ارائه دهند و راهبردی را برای انتخابات آینده مشخص کنند. وضع انتخابات آینده مشخص نیست و هنوز معلوم نیست که میزان حضور مردم در آن چگونه خواهد بود. اصلاح طلبان باید در انتخابات آتی ریاست جمهوری شرکت کرده و حضوری فعال داشته باشند. آنها باید کاری کنند که اکثریت مردم در انتخابات حضور پیدا کنند. اگر اکثریت در انتخابات سال آینده حضور پیدا کنند، پیروزی با اصلاح طلبان است. اصلاح طلبان می توانند این کار را کنند و در این زمینه ما تجربه های موفقی داشته ایم.

در این زمینه هم تجربه داشته ایم که اصلاح طلبان وقتی بعد از شکست های پی در پی فعال شدند، توانسته اند جامعه را به سمت تحرک جدید بکشانند و در نهایت پیروز میدان رقابت شوند.

منبع: جماران

66

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها