خاطرات آیت‌الله هاشمی؛۴ مهر ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶:

سفیر ایران در ریاض گفت، از طرف ملك فهد براى تماس تلفنى اظهار آمادگى شده؛ قرار شد فردا انجام شود

در خاطرات آیت الله هاشمی آمده است: خاتمى، [رییس کتابخانه‌ملی] تلاش كرد بفهمد چه تصميمى درباره روزنامه سلام گرفته شده، گفتم به مقتضاى قانون عمل خواهد شد.

سفیر ایران در ریاض گفت، از طرف ملك فهد براى تماس تلفنى اظهار آمادگى شده؛ قرار شد فردا انجام شود

خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶ در زیر آمده است:

سال ۱۳۷۱
دانش‌آموزان شركت‌كننده در المپيادهاى فيزيك، رياضى و كامپيوتر و سرپرستان آمدند. [آقاي محمدعلي نجفي]، وزير آموزش و پرورش گزارش داد و من تشويق‌شان كردم و جايزه دادم. [آقاي علي فلاحيان] ، وزير اطلاعات آمد. گزارش سفر به چند استان را داد و دربارة حوادث اخير آلمان صحبت شد.
دكتر [مصطفي] معين، [وزير فرهنگ و آموزش عالي] آمد. گزارش كارها را داد و از كمى حمايت در مقابل فشار بعضى از مخالفان گلايه كرد. آقاى [سيدمحمدباقر] حكيم، [رييس مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق] آمد. گزارش نتايج سفر سردمداران كنفرانس وين و كنفرانس اخير معارضان عراق در اربيل عراق را داد و راجع به شيوة ادامه كار مشورت كرد. از ضعف حركت فرماندهى مسايل عراق و كمىِ پشتيبانى و سرگردانى كار شكايت داشت.
عصر شوراى عالى امنيت ملى جلسه داشت. دربارة مسايل جزيره ابوموسى، زيردريايى‌ها، روابط با تركيه و مسايل عراق مذاكره شد. با دكتر [حسن] روحانى، [دبير شوراي عالي امنيت ملي]، دربارة كنترل همكارى‌هاى ويژه با پاكستان صحبت كردم.

سال ۱۳۷۲
آقاى [ابوطالب] شالچيان، [مشاور اقتصادي رييس‌جمهور] آمد و نظراتى دربارة امور اقتصادى گفت. پيشنهاد داشت كه آقاى نوربخش به جاى او باشد؛ نپذيرفتم. سپس خواستار شركت در جلسات اقتصادى شد.
آقاى [سیدمنصور] رضوى، [دبیرکل سازمان امور اداری و استخدامی کشور] آمد. دربارة اصلاحيه نظام هماهنگ پرداخت گفت. خواست مطمئن شود كه [در کابینه جدید] باقى خواهد ماند.
آقاى [سیدمحمد] خاتمى، [مشاور رییس‌جمهور و رییس کتابخانه‌ملی] آمد. گزارشى از كار كتابخانه ملى داد و از حذف و تضعيف خط سه اظهار نگرانى كرد. تلاش مى‌كرد كه بفهمد چه تصميمى دربارة روزنامه سلام گرفته شده است كه گفتم به مقتضاى قانون عمل خواهد شد.
دكتر [موسی] زرگر و دكتر [عباس] شيبانى آمدند و گزارش پيشرفت كار توسعه بيمارستان سينا را دادند. از حمايت‌هايم تشكر كردند و خواستار كمك بيشتر شدند. آقايان [غلامرضا] فروزش و [محمدجواد] ايروانى آمدند. اجازه مى‌خواستند كه طلب‌مان از تانزانيا را كه با بهره‌اش حدود يكصدو چهل ميليون دلار است، با گذشتن از 15درصد وصول كنند.
عصر در جلسه هیأت دولت شركت كردم. شب آيت‌الله خامنه‌اى میهمانم بودند. دربارة نتايج سفر نخست‌وزير هند و وزير امورخارجه عمان، مسایل روسيه و فلسطين،كتابخانه ملى، كاخ نياوران، روزنامه سلام و افراط‌كارى‌ها در مبارزه با منكرات مذاكره كرديم.
شب آشيخ محمد و محسن [هاشميان]، عموزاده‌ها آمدند. راجع به مسایل رفسنجان و جلسه ائمه جمعه و مسایل متفرقه صحبت شد. دكتر [سیدمحمدعلی] هادى [نجف‌آبادی، سفیر ایران در ریاض]، از عربستان تلفنى گفت كه از طرف ملك فهد با سفارت تماس گرفته و براى تماس تلفنى اظهار آمادگى شده است؛ قرار شد فردا انجام شود.

سال ۱۳۷۳
ساعت نُه صبح برای شرکت در مراسم شروع سال‏ تحصيلى دانشگاه‌ها به دانشگاه تهران رفتيم. رييس دانشگاه تهران، معاون و وزير بهداشت گزارش دادند. جوايز نفرات اول، دوم و سوم كنكور را دادم. صحبت مفصلى دربارة موفقيت‌هاي كمّى و كيفى و برنامه‌هاى آينده آموزش عالى را مطرح كردم.
به دفترم رفتم. سران سپاه و وزارت نيرو آمدند و قرارداد ساخت بدنه سد عظيم كرخه را به مبلغ چهل و هشت ميليارد تومان و زمان تحویل پنج‏ساله، در حضور من امضا كردند. آقاى [بیژن نامدار] زنگنه، [وزیر نیرو]، آقاى [جاسم] جادرى، [نماینده دشت‏‌آزادگان] و آقاى [محسن] رضايى، [فرمانده کل سپاه] صحبت كردند.با فيلم و اسلايد، توضيحات خوبى دربارة اين سد و استعداد برق‏آبى كشور و برنامه‌ها دادند. من هم صحبت كوتاهى كردم. بزرگترين مخزن سد را در اين سد خواهيم داشت.دكتر [احمدعلی] نوربالا، رييس دانشگاه شاهد آمد. گزارش كار داد و از كمى حمايت رييس بنياد شهيد شاكى بود؛ خواستار حمايت بيشتر ‌شد.
عصر جلسه وزرا و معاونان اقتصادى، دربارة منابع برنامه دوم داشتيم؛ سپس با هيأت كميسيون تلفيق مجلس با حضور رييس مجلس كه تا ساعت ده طول كشيد. دربارة قيمت سوخت، وقت زيادى صرف شد و به نتايج محدودى رسيديم. شام را میهمان ما بودند. ساعت یازده شب به خانه رسيدم. عفت و میهمانان ليبيايي‏اش در پارك جمشيديه بودند.

آقاى [مصطفی] پورمحمدى نيز از [وزارت] اطلاعات آمد. از عملكرد منفي سپاه و وضع كردستان عراق و احتمالات انفجار رياض و سوءظن سعودى‌ها گزارش داد

سال ۱۳۷۴
براي راديوگرافي زانو و دنبالچه، به بيمارستان قلب رفتيم. دكتر [همایون] مثقالي، اُرتوپد ايراني را كه در آمريكا كار مي‌كند و براي كارخودش به ايران آمده، آورده بودند. معاينات مفصلي از مفاصل من كرد. عكس دنبالچه را گرفتند. گفتند،آخرين مُهره آن در اثر زمين‏ خوردن، شكسته و جابه‏ جا شده و جوش‏خورده و بايد با آن مدارا كرد. آخرين مهره ستون‏ فقرات هم با كم‏ شدن مايع مياني آن، به هم نزديك شده و درد كمر خفيف من، معلول آن است. مشكل زانو را مهم ندانست. يك آمپول كورتُن به من تزريق كردند.
آقاي [مصطفی] ميرسليم، [وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی] آمد، براي دستور شوراي عالي انقلاب فرهنگي و براي كسب‏ نظر در مورد معاونت سينمايي وزارت و اظهارنگراني كرد، از نظريه اخير رهبري در مورد ترويج موسيقي كه كارشان را مشكل كرده است. اخوي محمد، [معاون اجرایی رییس‏جمهور] آمد. براي مسایل تنظيم بازار و بازنگری در وضع اداري نهاد[ریاست‏ جمهوری] صحبت شد. بناست، فردا براي مسایل بازسازي به خوزستان برود. دكتر [محمدعلی] نجفي، [وزیر آموزش و پرورش] آمد. براي نيازهاي آموزش و پرورش استمداد كرد و در مورد سرنوشت نهضت سوادآموزي پرسيد.
خانم‌هاي شركت‏ كننده در كنگره زن در پكن آمدند؛ هم دولتي‌ها و هم گروه‌هاي غيردولتي و هم اقليت‌ها. خانم [شهلا] حبيبي، [مشاور رییس‏ جمهور در امور زنان]، گزارش داد و يك خانم، قرآن با لحن خواند. من در مورد ارزش‏ كارشان در پكن و موقعيت و پيشرفت زنان در ايران صحبت‏ كردم. آقايان [محمدعلی] تسخيري، [رییس‏ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی] و [حسین] مهرپور، [استاد حقوق دانشگاه شهیدبهشتی] و ... عفت هم بودند. ناهار با عفت و مريم خورديم.
عصر تا شب، وقت به انجام كارها گذشت. شب براي معاينه مفاصل با ام‏.آر.آی از گردن و كمر و زانو، به بيمارستان شهید شوريده جهادسازندگی رفتيم. معاينه‏ كردند. يك‏ ساعت و نيم طول كشيد. عكس‌ها را ديدم. دكتر مثقالي خواسته بود كه گردن را معاينه كنند. آقاي فروزش، [وزیر جهادسازندگی] هم آمده بود. ضمن كار، با ايشان دربارة كانال آبي بين خزر و خليج‏ فارس صحبت كردم. قرار شد به صورت جدي، مطالعه فاز صفر آن را شروع كنند؛ خيلي استقبال كرد. در حال معاينه كه سرم در كانال ام‏.آر.آی بود و فرصتي داشتم، فكر كردم كه كار را شروع كنيم. ديروز در سخنراني اجلاس دريانوردي مطرح كرده بودم و مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفته و سئوال مطرح كردند؛ با اينكه دوازده سال پيش هم من اين طرح را مطرح كرده بودم و تاكنون اقدامي نشده است. ساعت ده‏ونیم شب به خانه رسيدم.

سال ۱۳۷۵
ساعت نُه و نیم صبح، مديران بيمه درمانى آمدند. دكتر [علیرضا] مرندى، [وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی] و دكتر خالق‌نژاد، [مدیرعامل سازمان بیمه خدمات درمانی] گزارش دادند و من دربارة اهميت بيمه و ضرورت تكميل كار صحبت كردم. شوراى‏عالى استاندارد جلسه داشت. با چند مصوبه. عصر [علی] آقامحمدى، [رییس کمیته عراق] آمد. توضيحاتى از وضع [جلال] طالبانى، [رهبر اتحادیه میهنی کردستان] و [مسعود] بارزانى، [رهبر حزب دموکرات کردستان] داد و از عملكرد سپاه انتقاد داشت و پيشنهاد داشت كه به طالبانى كمك كنيم، به كردستان عراق برگردد. آقاى [مصطفی] پورمحمدى نيز از [وزارت] اطلاعات آمد. از عملكرد منفي سپاه و وضع كردستان عراق و احتمالات انفجار رياض و سوءظن سعودى‌ها گزارش داد.
در جلسه هیأت دولت چند مصوبه داشتيم. گزارش سرشمارى عمومى را شنيديم. سرشب شوراى عالى امنيت ملی، جلسه فوق‌العاده داشت. گزارش پيشرفت طالبان به سوى كابل و احتمال سقوط كابل داده شد و روى مقابله [ژنرال عبدالرشید] دوستُم، [رهبر حزب جنبش ملی اسلامی افغانستان] و [محمدکریم] خليلى، [رهبر حزب وحدت اسلامی افغانستان] با طالبان و نحوه كمك بحث شد. روي گزارش تحركات عراق در جنوب عراق و وضع شمال عراق نيز بحث و پيشنهاد كمك به طالبانى براى برگشت به عراق در دستور بود كه به خاطر ابهامات، به جلسه بعد موكول شد. شام خورديم.
به خانه آمدم. عفت در منزل فاطى است كه بچه‌هايش تنها نباشند؛ فاطى براى ديدار با آوارگان كُرد، به كُردستان رفته است. در گزارش‏ها، شدت بيماري آقاى [بوریس] يلتسين، [رییس‏ جمهور روسیه]، پيشرفت طالبان به سوى كابل و انتخابات بوسنى مورد توجه است.

سال ۱۳۷۶
در خانه بودم. بیشتر وقت صـرف مطالعـه کتـاب داسـتان قلعـه حیوانـات و خـاطرات آقـاى [محمدتقی] فلسفى شد و بخشى هم صرف کار کلید قرآن؛ اعجاز قرآن. ظهر، محسن جلـد اول کارنامه و خاطراتم _سـال 1360_ [کتـاب عبـور از بحـران] را آورد. صـفحه چنـد اول برنامه تهیه حواشى و توضیحات و پی نوشت‌ها را خواندم. برنامه خوبى تهیه کرده‌اند. بناست تمام مواردى را که در خاطرات به آنها اشاره شده، مثل سخنرانى، خطبه‌هـا، مـصاحبه هـا، نطق‌هاي پیش از دستور مجلس ها، ملاقات ها، پیام‌ها ، اسناد و عکـس هـا، تهیـه کننـد و همـراه خاطرات در چند جلد منتشر شود؛ عملاً هر جلد که یک سال را شامل اسـت، همـه مطالـب مربوط آن سال را همراه دارد. قرار است به تدریج بخـوانم و اصـلاح کـنم تـا آمـاده چـاپ شود. به نظر مى‌رسد، اثر مهم تاریخى باشد.
ظهر، اعظم و عماد و على و احسان ، [همسر و فرزندان محسن ] هم آمدند و غذا آوردنـد.
سپس یاسر هم رسید. بعد از ظهر، کمى با بچه هـا مـسابقه تیرانـدازى دادیـم؛ بـا تفنـگ هـاى کوچک بادى پلاستیکى که عمـاد و علیرضـا در ایـن سـفر اخیـر خریـده انـد. اسـباب بازیِ سرگرم‌کننده خوبى است و گلوله ها هم پلاستیکی و ماندنى است. عمـاد از همـه بهتـر زد و برنده شد، سپس على، محسن و آخر از همه من! آنها تمرین دارند، من ندارم.
امروز و دیروز آب هندوانه زیادى نوشیدم؛ به خاطر درد کلیهاى که از دو سـه روز پـیش عارض شده بود و به کسى نگفتم که پزشـکان بـا معاینـه و ... مزاحمت ایجـاد مـی کننـد و خانواده ناراحت نـشوند. امـروز احـساس بهبـود کامـل دارم. ظرف دو روز یـک هندوانـه بزرگ را خودم آب گرفتم و به تدریج مصرف کردم.
شب، آقاى [محمدحسن] رحیمیان، رییس بنیاد شـهید آمـد. کتـابى از گفتـه‌های من در مورد شهدا و خانواده هاى آنها تهیه کرده‌اند؛ نظر و مقدمه بر آن خواست. از خـدمات بنیـاد در این باره گزارشى د اد و نیز در مورد ماندن در این سمت مـشورت کـرد؛ ضـمن اینکـه از ندادن حکم ابقا توسط آقاى [سیدمحمد] خاتمى، [رییس‌جمهـور ] تـاکنون ناراحـت اسـت؛ تأکید کردم که بماند.

منبع: انتخاب

66

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها