سلبریتیها؛ اینور آب کار، آنور آب زندگی
سلبریتیها دو دستهاند؛ دسته دوم کسانی هستند که در ایران کار میکنند و در آن طرف آبها زندگی.
به گزارش خبر فوری ، محسن تنابنده، فیلمنامهنویس و بازیگر خوش ذوق و خلاقی است. او با مجموعه تلویزیونی پایتخت و نقش نقی معمولی بین عموم مردم به شهرت رسید و حالا تقریبا همه مردم او را میشناسند البته بیشتر با نام نقی تا محسن تنابنده!
قدیمها میگفتند هر کسی نان بازوی خود را میخورد و بیراه نیست اگر بگوییم که تنابنده نان خلاقیت و هوش خود را میخورد و نوشجانش اگر حالا به یکی از سلبریتیهای پولدار تبدیل شده و باز هم بیراه نیست اگر بگوییم او مختار است که با پول خود هر جور دوست دارد و هر کجا که میلاش میکشد، زندگی کند. آنهایی که محسن تنابنده را در اینستاگرام دنبال میکنند، میدانند که روز شنبه او ویدیویی از آبشار نیاگارا به اشتراک گذاشت و نوشت که هفته خود را با دیدن زیباییهای بیپایان این آبشار آغاز کنید.
بله! در دنیای مجازی تماشا کردیم و لذت بردیم اما واقعیت این است که به هرحال زندگی مردم عادی با زندگی یک سلبریتی فرقهای زیادی دارد. یکی از این فرقها این است که حدود 96درصد مردم در همین کشور خودمان همه زندگی را جمع و جور میکنند و واقعیت این است که یک سرزمین دارند؛ در همینجا متولد شده، بزرگ میشوند، ازدواج میکنند، بچهدار میشوند و... فقط چهار درصد هستند که در ایران کار میکنند و در سرزمین دیگری زندگی! مثلا در تورتنوی کانادا؛ در شهری که زیباییهای منحصر به فرد خود را دارد و خب بهتر است بچه آنها در کانادا متولد شود و شناسنامه کانادایی داشته باشد، شهروند ایرانی - کانادایی! حتما محاسنی دارد که ما از آن شاید که بیخبر باشیم. تنابنده پدر میشود و قاعدتا دوست ندارد که فرزندش زندگی شبیه دخترهای نقی معمولی را تجربه کند. محسن تنابنده با نقی معمولی تفاوتهایی دارد که یکیاش همین است که نقی یک آدم معمولی با زندگی معمولی است اما تنابنده آدم معمولی نیست او حالا در ایران آنقدر اسم و رسم به دست آورده که برای کارهایش دستمزد زیادی بگیرد و برود در کنار نیاگارا از زندگی حالش را ببرد و پدر شدن را تجربه کند! به هرحال دریای کاسپین کجا و آبشار نیاگارا کجا.
آمریکا، انگلیس ما داریم میآییم!
روزی روزگاری یا بهتر بگوییم تا همین ده، پانزده سال قبل دو، سه تا سلبریتی بودند که اینطرف کار میکردند و آن طرف زندگی. معروفترینشان فریبرز عربنیا بود که مقیم آمریکاست و گاهی برای بازی در فیلم یا سریالی به ایران میآید که البته طبق شنیدهها بعد از بازی در سریال مختارنامه و نقش مختار سقفی و دستمزدی که برای این سریال دریافت کرد، آمدنش به ایران خیلی کمتر شده است. او و پسرش جانیار در آمریکا زندگی میکنند. به هرحال با ماهی بیست میلیون تومانی که آن زمان عربنیا برای چند سال کار از تلویزیون گرفت میتوان سالها بدون دغدغه خاصی در آمریکا زندگی کرد، بخصوص اگر سرمایهگذاری هم کرده باشی که دیگر دغدغهای نداری! حالا هم که اوضاع دستمزد در سینما و تلویزیون کساد است و آمدن و نقش گرفتن و بازی کردن دیگر به صرفه نیست.
نیکی کریمی هم که خب از سلبریتیهای قدیمی است و برای اقامت دوم انگلیس را انتخاب کرده و باز هم آنهایی که در اینستاگرام او را دنبال میکنند، میدانند که او بیشتر سال را آنطرف است و گاهی برای بازی یا تهیه فیلم یا کارگردانی به ایران میآید.
پارسا پیروزفر هم از بازیگرانی است که چند سالی مقیم آمریکا بود. او بعد از بازی در سریال در چشم باد و نقش بیژن به این کشور رفت و چند سالی در آنجا ماند اما برگشت و ترجیح داد خیلی آرام و با تئاتر زندگی در ایران را ادامه دهد.
نسرین مقانلو هم از آن بازیگران عشق وطن است. همسر فوتبالیست او سالهاست که در آمریکا زندگی میکند و پسرهایش هم در آمریکا اقامت دارند اما خودش گاهی میرود، خانواده را میبیند و برمیگردد سر کار و کاسبی و البته زندگی در ایران. او علاوه بر بازیگری، مزون هم دارد و چنان که معلوم است ترجیح میدهد در ایران در کمال شهرت و اعتبار کار کند و از زندگی لذت ببرد تا در کشوری غریب فقط زندگی کند.
این آمد و رفتنها آدم را یاد کسانی میاندازد که در تهران کار میکنند و در کرج زندگی. در واقع کرج برایشان حکم خوابگاه را دارد. آنها چون پول کافی ندارند، نمیتوانند در تهران خانه بگیرند. البته در مورد سلبریتیهای اینور آب و آنور آب قضیه فرق میکند. آنها چند ماهی سختی زندگی در ایران را به جان میخرند و کار میکنند و پول درمیآورند و بعد برای زندگی و استراحت به آن طرف میروند!
مستقیم؛ کانادا
البته الان دیگر آن دوره گذشته که برخی از سلبریتیهای خاص در دو یا سه سرزمین زندگی میکردند الان با دستمزدهایی که میگیرند و راحتی گرفتن ویزا از کانادا خیلی از هنرمندان ترجیح میدهند بین ایران و کانادا در رفت و آمد باشند. خانهای در آنجا بخرند و خانهای هم در اینجا داشته باشند و بیایند کاری بکنند و پولی بگیرند و بروند آن طرف تمدید اعصاب کنند. آنطور که معلوم است بازیگرانی مانند حامد بهداد، بهرام رادان رضا عطاران، پیمان قاسمخانی و... در کانادا خانه و زندگی دارند. البته علیرضا کاظمیپور، فیلمنامهنویسی که اثار به اصطلاح ماورایی و اجتماعی مانند گمگشته، او یک فرشته بود، کمکم کن، غریبانه، از نفس افتاده،زمانه، خوشنشینها، پنچری و ... را دارد نیز مقیم کاناداست.او در سال دو، سه مرتبهای به ایران میآید و سفارش کار میگیرد و برمیگردد کنار آبشار نیاگارا.
اما ماجرای بازیگران زن و زندگی در دو سرزمین جالبتر است. آنها معمولا به آن طرف مرز میروند تا فرزند خود را مثلا در کانادا به دنیا بیاورند و بعد برمیگردند ایران و به کار خود ادامه میدهند و گاهی میروند سری به آن طرف میزنند که ویزای اقامتشان دچار مشکل نشود. مثل همین رزیتا غفاری که برای به دنیا آوردن دخترش به کانادا رفت و چند سالی هم آنجا زندگی کرد و یا شبنم قلیخانی، بازیگر نقش مریم مقدس که او هم فرزندش را در کانادا به دنیا آورد و بعد از این که بچه از آب و گل درآمد برگشت ایران!
بازگشتهها و نرفتهها...
اما در میان همه این سلبریتیهایی که سودای زندگی در آن طرف را دارند و برای فرزندان خود در کانادا و آمریکا برنامهریزی میکنند، هستند بازیگرانی که بعد از پیروزی انقلاب رفتند آمریکا چون فکر میکردند که دیگر نمیشود در ایران ماند و کار و زندگی کرد اما بعد از سالها برگشتند به وطن و ماندند و ماندند تا به امروز. یکی از آنها سعید راد است و دیگری چنگیز جلیلوند. حبیب خواننده پاپ را هم که یادمان هست، برگشت و در همینجا درگذشت و در شمال به خاک سپرده شد. آهو خرمند هم سالها در کانادا زندگی کرد اما برگشت و چند سالی در تلویزیون و سینما مقابل دوربین رفت و الان هم میآید و میرود. انگار بخش از روانش آنجاست و بخشی از دلش اینجا.
خیلیها هم اصلا خانه دومی آنطرف مرز برای خود دست و پا نکردند، شاید بروند گشتی بزنند دنیا را ببینند اما خانه اول و آخرشان همینجاست؛ مثل علی نصیریان، عزتالله انتظامی، جمشید مشایخی، ثریا قاسمی، رویا نونهالی و ... که همیشه سلبریتی بوده و خواهند بود.
18
جالب این جاست که ابن افراد خود را سینه چاک ایران هم می دانند ولی حاضر نیستند بچه شان را مثل بقیه تو ایران دنیا آورند اگر عمیق به موضوع نگاه کنیم هدف از این که بچه هایشان ایران دنیا نیاید خیلی خوب معلوم می شود غیر مستقیم یعنی اینکه ملیت ایرانی را برای بچه هاشون به تنهایی نمی خواهند و ترجیح می دهند ملیت دیگر هم داشته باشند این تعارض برای مردم قابل هضم نیست
ای باباماکه ن ازاین پولاداریم ن ازاین کاراکه بتونیم خوش بگذرونیم ن اینورن اونورواسه سالی یه بارمشهدرفتن لهله میزنیم واسه یه بیرون رفتن غصه میخوریم ماروچه به این چیزا
خیلی خیلی عالی بود