بررسی اتفاقات جهان در سال ۲۰۱۷/ دیگر قدرت هژمون واحد وجود ندارد/ جامعه ایران در معرض چندقطبی شدن

بررسی اتفاقات جهان در سال ۲۰۱۷/ دیگر قدرت هژمون واحد وجود ندارد/ جامعه ایران در معرض چندقطبی شدن

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم«پویا» جهان سال 2017 جهانی است با اتفاقات عجیب که یکی پس از دیگری به سرعت درحال رخ دادن است و موجب حیرت بیشتر مردم، نخبگان و بالاخص علمای علم آینده پژوهی شده است. از مذاکرات ایران با آمریکا و حواشی آن گرفته تا روی کار آمدن ترامپ، رشد ناسیونالیسم و ملی گرایی، شیوع پدیده داعش در سراسر جهان، اتفاقات مربوط به سوریه، ارتباط روسیه با آمریکا، ارتباط چین، روسیه و آمریکا با هم و... همگی دست به دست همدیگر داده اند تا بر بهت آینده پژوهان بیفزایند و تصمیم سازیها و تصمیم گیریها را بسیار مشکل سازند. با دکتر محمود دلفانی، آینده پژوه و رییس آموزشکده عالی روش‌شناسی علوم‌انسانی در فرانسه (Methodologica Universitas) و مدیر مسئول پژوهشنامه دانشگاهی آنالیتیکا ایرانیکا (Analytica Iranica) به گفت وگو نشستیم تا قدری این پیچیدگیها را بشکافیم.

-دغدغه ذهنی شما در دوره کنونی که مصادف با سال 2017 هم هست، چیست؟

یک بحثی که بسیار جدی است، مسئله جهانی شدن است. این بحث به صورت خیلی جدی مطرح است که ما داریم به پایان جهانی شدن نزدیک می شویم یعنی پایه هایش در حال سست شدن است، حالا چگونه دارد سست می شود، یک بخشی از آن مربوط است به بحث رشد ناسیونالیسم حتی در خود آمریکا، اروپا و خیلی از کشورهایی که آماده بودند در 10 سال پیش وارد پروسه ی جهانی شدن بشوند این مسئله ایجاد شد.

یک بحث دیگر که جهانی شدن را خیلی با مشکل روبرو کرد و ضربه ی بدی به آن وارد کرد، بحث تروریسم بین الملل است یا همان چیزی که امروزه از آن بعضا تحت عنوان داعش یاد می شود، به نظر من هم روند جهانی شدن خیلی کند شده است و آن تمایلی که وجود داشت قدرتهای موجود هر چه کوچکتر شود، بیشتر کنترل می شود؛ الان یکی از مشکلات راهبردی آمریکا این است که حوزه های قدرت که من در آن سخنرانی در دانشگاه خوارزمی گفتم به این صورت شده است که در دنیا به جای قطبهای قدرت در واقع حوزه های هژمونی مطرح است و این چیز جدیدی است، اینها قدرت نیستند، یک چیزی بین قدرت جهانی، قدرت منطقه ای، اینها یک قدرت های ملی ـ منطقه ای هستند که آمدند دارند هژمونی شان را گسترش می دهند، یعنی نمی توانند حتی یک قدرت منطقه ای باشند، مانند آن اتفاقی که الان دارد در خاورمیانه می افتد، ترکیه ادعا می کند قدرت منطقه ای است ولی عملاً اینطور نیست چون قدرت منطقه ای تعریف دارد، یعنی شما باید بدانید که طبق این تعریف بخشی از اراده ی سیاسی خودتان، اراده ی اقتصادی خودتان، اراده ی فرهنگی خودتان و متعاقبا سافت پاور(soft power) یا هاردپاور( hard power) خودتان را و بعد اسمارت پاور(smart powe) خودتان را باید در یک حوزه ی خاص، در یک دوره ی خاص و روی یک موضوع خاص اَپلای کنید(apply).

دعوای هژمونی به جای دعوای قدرتها

الان وقایع و روندهای جهانی به یک شکلی شده است که همه روی همه چیز تاثیر می گذارند و این در واقع دعوای هژمونی است به جای دعوای قدرتها؛ هژمونی هم چیزی نیست که به آسانی حفظ شود، ببینید شما قدرت را به سختی به دست می آورید و اگر هنرش را داشته باشید خوب حفظ می کنید و به سادگی نمی توانند از دست شما دربیاورند ولی هژمونی یک چیزی است که خیلی شکننده است، مخصوصاً اگر شما مدل حوزه ی خاورمیانه را در نظر بگیرید، مخصوصاً اگر کشورهایی که هسته هستند مانند ایران، ترکیه، عربستان اینها اگر هم راهبرد داشته باشند نمی توانند راهبردها یا سیاستهای خودشان را آنطور که می خواهند اجرا کنند، یک دفعه اتفاقی می افتد و تمام برنامه ها به هم می خورد، نمونه اش کشور ترکیه است، ترکیه 3-4 سال پیش خیلی داستانش فرق داشت، واقعاً داشت نگران کننده می شد، ترکیه در دوره ی اول مذاکرات هسته ای چندین بار میانجی گری کرد، حالا به سمت عثمانیسم و احیای آن رفت بعد یکسری اتفاقاتی می افتد و بعد از آن جایگاهش تنزل می کند و قطعاً یکی از کشورهایی که سال 2017 به شدت دچار مشکل خواهد بود و مشکلاتش هم مستقیم به ایران برمی گردد همین ترکیه خواهد بود.

دو کشور در منطقه به لحاظ اقتصادی، سیاسی و مهم تر از همه به لحاظ هویتی دچار بحران شدید خواهند شد و این دو کشور یکی ترکیه است و یکی عربستان سعودی است، یعنی اینکه ما باید شاهد یک اتفاقات غیرقابل انتظار باشیم، باید خودمان را آماده کنیم برای اینکه حتی مناقشات سیاسی خیلی جدی داشته باشیم، حتی درگیریهای محدود و خیلی کوتاه نظامی هم دور از انتظار نیست، یعنی هر چه جلوتر می رویم دچار مشکلات بیشتر می شویم و این به خاطر همان مدل اصلی است که من گفتم، این هژمونیها، هژمونیهای پایدار و stableای نیست، قدرتها هم قدرتهای stableای نیستند، استراتژی هم نمی توانند ارائه دهند؛ یکی از چیزهایی که می تواند قدرت را حفظ کند داشتن راهبرد است، داشتن استراتژی است و اجرای استراتژی است که باعث می شود شما قدرت تان را حفظ بکنید، وقتی نتوانید این کار را انجام بدهید شکننده می شوید.

-بعضی از پژوهشگران آمریکایی در حیطه کلان روندهای جهانی دو نظر دارند، از یک طرف گلوبالیزم(globalism) درحال اشاعه یافتن است و جهان تا 50 سال دیگر درگیر این مسئله خواهد بود و از طرف دیگر می گویند لوکالیزم(localism) هم رواج خواهد یافت آیا این تناقض نیست؟ این دو چگونه جمع بسته می شوند؟

ببینید یک نکته در اینجا خیلی مهم است و آن هم این که من همیشه در درسها و در دانشگاه ها می گویم، شما وقتی یک مفهومی را دارید باید قبول کنید یک مفهوم مانند یک موجود زنده دچار تحول می شود، تحول در تعریف، تحول در چارچوب، تحول در کارکرد، تحول در پیامد؛

کارکرد مفهوم جهانی شدن دیگر تغییر یافته

مدلیزاسیون یا گلوبالیزیشن یا جهانی شدن یا هر چه بخواهیم نام آن را بگذاریم، این روند الان در واقع چارچوب مفهومی اش، تعریفش، کارکردش و در نتیجه پیامدش مانند قبل نیست، این تحول مفهومی را باید فهمید، اسم، یکی است ولی در نهایت کارکردش تغییر پیدا کرده؛ یک زمانی جهانی شدن یک روند ناچار بود یعنی همه می خواستند بپیوندند به سازمانهای جهانی، به اقتصاد جهانی، به تجارت جهانی، به سیاستهای جهانی، سازمانهای جهانی حالا به هر شکل که وجود دارد، یعنی در واقع یک روند ناگزیر و اجتناب ناپذیر بود، اما الان اتفاقی که افتاده این است که آن ملی گرایی یا منطقه گرایی تقویت شده است، گرایش به جهانی شدن به آن معنای قبلِ گلوبالیزیشن(globalisation) نیست بلکه به یک معنا به شکلی منزوی نشدن است، یعنی شما نمی خواهید منزوی شوید پس باید در نقش یک اَکتور(actor) بین المللی بازی بکنید ولی این بیشتر یک تاکتیک و یک سیاست است تا یک روند، این خیلی متفاوت است، این تحولات مفهومی خیلی از موارد را اگر خوب توجه نکنیم ما را دچار راهزنی می کند یعنی دچار اشتباه در تحلیل می شویم. ما یک مفهومی(concept) را می گیریم و 10 سال است به آن عادت کرده ایم مثلا مدام تکرار می کنیم گلوبالیزیشن بعد یکدفعه وقتی اینها می آیند صحبت می کنند در ذهن مان دچار تناقض می شویم.

- یعنی آن مفهوم در هر کشوری یک طوری تعبیر می شود و هر کشوری یک طوری سیاست گلوبالیزیشن را پیاده سازی می کند.

بله در صورتی که همه از قبل به سمت دهکده جهانی داشتیم می رفتیم که این دهکده هم قطعاً باید یک کدخدایی می داشت و آن کدخدا هم می دانیم کیست، آمریکا بود و آن کدخدا هم یکسری دستیارها داشت که حالا اروپا بوده اما الان این نیست، الان یک خط وجود ندارد، الان خطوط موازی وجود دارد.

این به این معنی نیست که مثلاً ما فریب خوردیم و فکر کردیم بله دنیا مثلاً یک دهکده است و آن دهکده هم یک کدخدا دارد! نه اتفاقاً دنیا الان یک دهکده نیست اگر هم دهکده باشد یک دهکده ای که دهکده بی کدخدا یا دهکده ای است که چند کدخدا دارد البته نمی گویم همه تقریباً در یک شرایط نمی گویم هم زور هستند ولی آن هژمونی برتر وجود ندارد، هژمونیها کوچک و بزرگ هستند ولی آن هژمونی برتر وجود ندارد.

ببینید یک چیزی وجود دارد که ما به آن زیرساخت می گوییم، یکسری زیرساختهای پسا جنگ وجود دارد که الان این زیرساختها عمل می کنند احتمالاً سالهای بعد هم عمل خواهند کرد، این را نباید با هژمونی یکی گرفت؛ ببینید مانند اینکه شما بخواهید یک میوه کال را از درخت بچینید خیلی سخت است، باید خیلی زور به کار ببرید و میوه را بچینید احتمالاً یکسری برگ و شاخه هم از درخت جدا می شود، یک زمانی یک میوه رسیده است شما دست به آن بزنید آن میوه می رود در دست شما، زیرساختهای اقتصادی و روابط پیچیدۀ اقتصادی-سیاسی بین کشورهای اروپایی و آمریکایی به حدی درهم تنیده است که شما به این سادگی نمی توانید اینها را از هم باز کنید و این هم به هژمونی ارتباط دارد ولی تمام هژمونی نیست، درست مانند یک جنگلی است که درختهای مختلفی دارد، کاج، سرو و غیره هر کدام یک ویژگی ای دارند، یک قد و اندازه ای دارند اما در نهایت زیر زمین، ریشه هایشان یکی است به همین دلیل بحث خروج انگلستان هنوز که هنوز است مطرح است، اروپا سالها تبعات خروج انگلستان را چه به لحاظ اقتصادی، چه به لحاظ فرهنگی حتی، چه به لحاظ سیاسی خواهد داشت یعنی این چیزی نیست که به این سادگیها اثرش پاک بشود. بعضی از چیزها روی کاغذ اتفاق می افتد اما عملا سالها بعد اتفاق می افتد، یعنی مانند کیک تولد نیست که شما ببرید از اینجا است و از اینجا نیست، نه ادامه پیدا می کند، روندها ادامه پیدا می کند، ریشه ها ادامه پیدا می کنند تا بعد حالا کم کم از همدیگر باز می شوند.

روسیه قصد دارد در خاورمیانه ماندگار شود

دوم، بحث این است که شما می گویید آمریکا روسیه را سر جایش نشانده، چین را سر جایش نشانده، ایران را سر جایش نشانده من به این شدت موافق این صحبت نیستم، من فکر می کنم بحثی که ما در دانشگاه خوارزمی کردیم به نظر می آید هنوز این پروسه شروع نشده است و این پروسه را احتمالاً با همان بکارگیری حالا شاید شکل جدیدی از قدرت هوشمند(smart power)، آمریکا بخواهد جلو ببرد و اگر قدرت سختی(hard power) هم وجود داشته باشد بیشتر جنبه ی اقتصادی خواهد داشت؛ آن تحریمها هم درست است که الان اقتصاد روسیه خیلی تحت فشار است اما شما یک روسیه ای را می بینید که واقعا مایه نگرانی است یعنی کاملاً بازگشت خیلی جدی داشته و هیچ وقت روسیه اینطور به خاورمیانه نگاه نکرده بود، اینقدر حضور نداشت، اصلا این حضور، حضور تاریخی و بی سابقه ای است، اساساً بی سابقه است، چه قبل از انقلاب اکتبر چه بعد فروپاشی شوروی این اتفاق نیفتاده، روسیه نیامده به خاورمیانه که برگردد، روسیه آمده که در این منطقه بماند و این خیلی بحث جدی است.

پیوند ژاپن و کره جنوبی درحال گسست است

بحث چین هم همینطور است، من اعتقاد ندارم چین نشسته است سرجایش، نه مشکلات آمریکا در آسیای دور خیلی زیاد است، بحث ژاپن یکی از بحثهای جدی است، بحث کره جنوبی است، بحث چین است اینها بحثهایی است که در آینده، هژمونی برتر یکی از تعاریفش این است که تحمیل می کند یا یک وقتهایی حرف آخر را می زند یا یک وقتهایی اگر بیاید به سمت یکی از این هژمونیها مساله منطقه ای یا جهانی حل می شود.

این تجربه وجود داشته، یعنی آن هژمونی برتر کنار هر کشوری بایستد قضیه حل می شود اما الان موضوع این است که آمریکا نمی داند چه باید بکند؟ نه اینکه نمی داند اصلاً شرایط به این شکل است، اصلاً رابطه ژاپن و کره جنوبی یکی از مسائل نگران کننده در آسیای جنوب شرقی است و کسی هم به آن توجه نمی کند، اتفاقاً در وزارت دفاع فرانسه سفیر ژاپن آمده بود و صحبت می کرد، اینها خیلی روابط خوبی داشتند ولی الان شما می بینید هر چه می گذرد تقریباً 2 سال است این رابطه دارد به یک سمتی می رود که این پیوندهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی مدام از هم باز می شود و از بین می رود، نمی گویم کره جنوبی تبدیل به یک هژمونی می شود ولی می گویم (در یک جمله) یکسری اتفاقاتی افتاده که من فکر می کنم همانطور که من در آن سخنرانی گفتم ما خیلی زود اثرات این را در سال 2017 می بینیم، یعنی سال 2017 خیلی زود شروع می شود به هر لحاظی که شما فکرش را می کنید، چه به لحاظ سیاسی چه به لحاظ اقتصادی و چه به هر شکلی که بخواهید فکرش را بکنید.

ایران، اسرائیل و ترکیه درحال چندقطبی شدن

- به نظرم آینده ای که برای سال 2017 متصور است را بیشتر توضیح بدهید، با این شرایط روی پیوندهای فرهنگی هم صحبت کنید، آن مربع خاورمیانه که گفتید در آن اسرائیل نبود ولی قضیه اش مشخص است حالا یک صحبتی هم مقام معظم رهبری کرده بودند راجع به 25 سال آینده، بعضی دوستان بد برداشت کرده بودند و از آن تعبیر به جنگ کرده بودند که ممکن است اسرائیلی وجود نداشته باشد منتها این تمرکزش روی گسست فرهنگی و گسست اجتماعی حاکم بر خود آن کشور است که موجب اضمحلال و از بین رفتن این قضایا می شود.

به نکته خوبی اشاره کردید، ببینید الان سه کشور هستند که در معرض پولاریزه شدن قرار دارند( ایران، اسرائیل و ترکیه)، بحث مهمی که الان وجود دارد این است که یکی از خطراتی که شاید باعث اضمحلال کشورها شود یعنی خود ترکیه هم در معرض آن قرار دارد، بحث تجزیه است، بحث پولاریزاسیون است، بحث چندقطبی شدن، لزوماً ما نمی گوییم مثلاً کردستان جدا شود، نه، وقتی به لحاظ فرهنگی جامعه پولاریزه شود آن وقت خیلی شکننده تر می شود، این اتفاقی که الان در ترکیه رخ می دهد، من اعتقاد داشتم واقعاً اگر این کودتا اتفاق نمی افتاد [در یکی از مصاحبه هایم گفتم چاپ شد] ترکیه قطعاً به یک سمتی می رفت که اسلام گرایی و حزب حاکم خط کشیهای شان را خیلی پررنگ تر می کردند و حتی من گفتم می توانستیم اینطور فکر کنیم که در 5-6 سال آینده ترکیه مدل مثلاً مناطق آزاد داشته باشد، یعنی یک جامعه ی اسلامی ولی برای توریسم اش، برای مسائل اقتصادی اش بعضی از مناطق، آزاد باشند؛ مثلا بخش مهمی از استانبول را منطقه آزاد اعلام بکنند، ولی در باقی کشور قانون اسلامی رعایت شود.

-زمانی که در ترکیه کودتا اتفاق افتاد ما با دوستان امنیت ملی صحبت کردیم که راهبرد چیست؟ بالاخره در شورای امنیت ملی یک میز داریم به نام ترکیه که اگر معتقد به آینده پژوهی و یا هر چیز دیگری باشیم باید تمام تئوریهای محتمل را بنویسیم و بعد واکنش مرتبط با تئوریهای محتمل را هم بنویسم که این اتفاق اینگونه و راهبرد ما برای آن اینگونه است، برخورد این دوستان به این شکل بود که اصلا مگر کودتا اتفاق افتاده است؟!

در صورتیکه ما یک بحثی در سنای فرانسه داشتیم (فایل ضبط شده اش وجود دارد) من از غیب گویی اصلاً خوشم نمی آید و از این آدمهایی هم نیستم که می گویند «ما گفته بودیما!» از این آدمها هم اصلاً خوشم نمی آید چون اصلاً چرت محض است، ولی یک آینده پژوه نشانه ها را نگاه می کند، نشانه های قوی و ضعیف را نگاه می کند، روند را نگاه می کند و تحلیلهایش را انجام می دهد.

در فرانسه ما عملاً مطرح کردیم این روندی که آقای اردوغان پیش گرفته قطعاً دو واکنش در پی خواهد داشت: 1. واکنش لائیکها که امکان دارد به صورت جنبش مردمی خیلی قویتر از آن اتفاقی که در میدان تقسیم افتاد اتفاق بیفتد، اگر نشود، چون جامعه دارد دو دسته می شود در ترکیه، 2. اگر نشد قطعاً ما واکنش نظامیها را خواهیم داشت، چرا؟ به خاطر اینکه قبل از کودتا اگر شما دقت بکنید ما یک حالت پاکسازی در ارتش ترکیه داشتیم، یعنی خیلی از ژنرالها پاکسازی شدند و این نمی توانست بدونِ واکنش باشد، این نمی توانست بدونِ پیامد باشد، یعنی می گویم که اینها غیب گویی نیست، مسائلی است که مطرح است اما حالا آقایان که اینجا شوکه می شوند یک داستان دیگری است.

عوامل تشدیدکننده چندقطبی شدن در خاورمیانه

حالا برگردیم به خاورمیانه خودمان، الان بحثی که در سال 2017 مهم است این است که روند پلورالیزاسیون خیلی جدی است، روندش هم فرهنگی می تواند باشد، سیاسی می تواند باشد و این واقعاً یکی از خطرات جدی برای تمام منطقه است؛ حالا یکسری عواملی وجود دارد که به این پلورالیزاسیون دامن می زنند، یکی بحث داعش است، یکی بحث نداشتن استراتژی است، یکی بحث دخالت کشورهای مختلف است، یکی بحث مخالفین سیاسی نظامهای مختلف است، الان واقعاً خطر جدی از درون می آید و بعد هم اگر من در هیات حاکمه آمریکا باشم با دقت این را درنظر می گیرم که دلیلی ندارد از این به بعد بخواهم مداخله نظامی بکنم چون این شکل گرفته و یک قطاری است که راه افتاده، یک گلوله برفی است که از بالای کوه دارد غلط می خورد و فقط کافیست من بنشینم از این بالا نگاه بکنم ببینم این گوله برف پایین آمد، آنقدر بزرگ می شود که می تواند یک خانه را خراب بکند، برای آن زمانی که آن خانه دارد خراب می شود دارم برنامه ریزی می کنم، تمام داستان این است.

در این بین کشورهایی که در اولویت هستند عبارت از ترکیه است، ایران است، خود اسرائیل است، فکر می کنم یک گزارشی دیدم برایم جالب بود، رفته اند در یکی از محله های اورشلیم و یک خانم فرانسوی در آنجا بی حجاب بود، اسرائیلیها با سنگ او را زدند، حالا ما مثلا گشت ارشاد داریم تذکر می دهیم، آن خانم فرانسوی شوکه شده بود، این ارتدکسی اسرائیلی خیلی جدی است و خیلی قوی است، این وجود دارد، پلورالیزاسیون در سیستم آموزش و پرورش اسرائیل خیلی بحث جدی ای است یعنی اینطور نیست که آنها در حاشیه ی امنی قرار داشته باشند، نه، لبنان را ببینید به همین شکل، فقط اردن است که اینطور نیست آن هم چون یک کشور قبیله ای هستند

-اطلاعات خاصی هم از اردن به جهان بیرون منتشر نمی شود.

اتفاقات خاصی هم نمی افتد و بعد هم دنبال سیاستهای آمریکا و بعضی از کشورها مخصوصاً آمریکا را دنبال می کند، چیزی نیست و کشور تاثیرگذاری نیست، الان نیست. اگر خاورمیانه را ببینیم ما باید یک فکری برای این آقایان داعش انجام بدهیم دیگر، آنها کجا باید بروند یا همه آنها را باید بریزیم در دریا یا باید کمپ بازسازی درست بکنیم یا اینها را در یک حوزه جغرافیایی ببریم و بعد بنشینیم تا کشورها یک فرمولی پیدا بکنند یا اتفاقی در آن بحث هژمونی بیفتد بالاخره یک نفر تصمیم بگیرد یا یک تصمیم مشترکی و اراده مشترکی وجود داشته باشد که الان آن اراده مشترک وجود ندارد و اینها دارند پخش می شوند و این پخش شدن همه را تهدید می کند از لندن تهدید می کند تا افغانستان، ما هم هستیم، ما جزء کسانی هستیم که تهدید می شویم، اتفاقاً ما به نظرم در بعضی از مسائل می توانیم خیلی آسیب پذیرتر باشیم به همان دلیلی که گفتم، همان موزاییکی که ایران را تشکیل می دهد، ما آسیب پذیرتر می توانیم باشیم و مثلاً اگر قرار باشد اتفاقی بیفتد شما فکر می کنید میزان دشمنان ایران بیشتر است یا ترکیه؟ قطعاً ایران.

بازی برد-برد، انگاره ای مردم فریب

میزان دشمنان عربستان سعودی بیشتر است یا ایران؟ قطعاً ایران، این یک چیز پیچیده ای نیست، به قول فرانسویها نباید انیشتین بود تا این را فهمید فقط کافیست دید، اینها را کنار هم بگذارید، پازل کامل می شود، بعد آن زمان شما نگران می شوید و بعد داستانهایی که می گویند ما براساس تئوریهای فلان انجام می دهیم، ما فلان می کنیم! بازی برد ـ برد یعنی چه؟! من متنفرم از این جمله. یک چیزی یک نفر در آمریکا در کتابی می گوید اینها می گیرند مُد می شود، حالا دو تا زدی سه تا خوردیم اصلاً چنین چیزی نیست. این ساده انگاری و مردم فریبی است که آدم بخواهد این کار را انجام بدهد، اصلاً برد ـ برد معنی ندارد! چه چیزی را بردی و چه چیزی را باختی؟!

این است که الان این تغییرات وجود خواهد داشت، خود عربستان الان فهمیده برنامه ای که برای اقتصاد خودشان و مسائل سیاسی شان چیدند، برای دانشگاه های خودشان چیدند، ما دلمان را خوش می کنیم چند نفر نخبه رفتند المپیاد جایزه گرفتند ولی این چند نخبه واقعیت آموزش عالی ایران نیست، همه آموزش عالی ایران نیست و نشان دهنده توان ما نیست، بخش کوچکی از توان ماست که اتفاقاً بخش بزرگی از ناتوانی ما را پنهان کرده است.

منبع: تسنیم

10

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها