یک خواهرانه ناآرام!
بانو #زهرا_نعمتی برای من زلالترین نماد سرزندگی و شور زیستن است.
به گزارش خبر فوری ؛ بانو #زهرا_نعمتی برای من زلالترین نماد سرزندگی و شور زیستن است. امروز که بهعنوان بهترین تیرانداز باکمان سال ۲۰۱۷ جهان انتخاب شد؛ یک شادی عمیق در این هوای بارانزده زیر پوستم دوید.
زندگی پرتلاطمش، پهلو به اسطورهها میزند. دختر ۱۹ساله دانشجوی گیاهپزشکی که کمربند مشکی #تکواندو هم دارد و قرار است برای تیم ملی مسابقه دهد، در اثر تصادف اتوبوس، ویلچرنشین میشود و درست چند سال بعد سر از تیم ملی تیراندازی با کمان درمیآورد و قهرمان جهان و پارالمپیک میشود. پرچمدار کاروان ایران در #المپیک، الان چندین سال است که رکوردها را با خودش از خانه تا باشگاه میبرد و بامراقبت بسیار برمیگرداند.
اولین بار که با تلفنش تماس گرفتم، جواب نداد. با خودم گفتم تو چه میدانی که الان در چه حالی است و با چه دردی مصایب ویلچر و زندگیاش را از سر میگذراند و توان پاسخ ندارد! هوا مثل امروز #بارانی بود؛ زنگ زد. عذرخواهی کرد و گفت: با دوستانم رفته بودیم آبمیوه بخوریم!... آب شده بودم از قضاوتها و تنبلیهای خودم که توی خانه نشسته بودم و شعر #سهراب زمزمه میکردم: زیر باران باید رفت...
اولین بار که قرار بود ببینمش، پشت تلفن داشتم اوضاع را بالا و پایین میکردم که با این ضیق وقت، کجا ملاقات کنیم که برایش سخت نباشد؛ سریع گفت: شما کجایید؟ من میآیم. تا برسم فرودگاه، با همان روی خندان که در همه عکسهایش برق میزند، رسیده بود. پایان صحبت گفتم میدانید که مقامات توصیه کردهاند شما عضو هیات مدیره باشگاه #مس کرمان شوید؛ نظرتان چیست؟ گفت: از حواشی #فوتبال خوشم نمیآید و نمیخواهم درگیرش شوم. پرسیدم: چهکنیم؟ قاطعانه گفت: یک تیم تیراندازی برای خانمها تشکیل دهید؛ خودم هم میآیم و تیر میاندازم! و اینچنین بود که تیم تیراندازی باکمان مس کرمان شکل گرفت و زهرا رسما مسی شد.
آخرین بار که دیدمش همین یکماه پیش بود. برای بدرقهاش از طبقه پنجم تا پای تاکسی رفتم. قبل از اینکه من و همکاران انتظامات بجنبیم، در را باز کرد و از روی #ویلچر، پرید روی صندلی؛ در مقابل نگاه متعجب ما ویلچرش را جمع کرد و گذاشت روی صندلی عقب!
چند ماه پیش برای بازدید از طرحهای بانکداری اجتماعی #رسالت، سفری کوتاه به #گلباف کرمان داشتیم. ورودی شهر نوشته بودند: به زادگاه زهرا نعمتی خوش آمدید! حالا این دختر با آن روح بیقرار و ناآرام، چشم و چراغ مردمان دیارش شده است.
وقتی از #آینده میگوید، لحظهای نمیتوانی تردید کنی که هرچه که میگوید را فراتر از همه حصارها و محدودیتها فراچنگ خواهد آورد. آیندهای که به انتظار آمدنش ننشسته و همین حالا خلقش کرده و با تمام وجود در پی آن روان است. به این وجود عزیز و سرشار از شور زیستن درود میفرستم. چشم همه مایی خواهرجان!
◽️پینوشت: برای من، دو تن باعث میشوند که در هر مصاحبتی تکان بخورم و از خودم و فرصتسوزیها و تنبلیهایم شرمنده شوم. اولی احمدآقاست و دومی زهراخانم. برای اولی هم که مراد من است بهزودی خواهم نوشت.
#مرتضا_دلاوری_پاریزی
31