الگوی توسعه آموزشی مدارس با رویکرد مشارکت/ نقدی بر تئوری مشارکت و همکاری های بین مدرسه ای
طیبه کریمی/ کارشناس ارشد مدیریت آموزشی
ژاپن را می توان نمونه ای موفق از الگوی توسعه مدارس پیشرفته در مجمع الجزایر شرق آسیا به شمار آورد. بلافاصله پس از پایان جنگ جهانی دوم و آغاز حرکت ژاپن به سمت مدرنیزاسیون همه جانبه، نسل پیشگام این کشور، با سرمایه گذاری عمده بر توسعه آموزشی خود، همه توان خود را معطوف به رشد کمی و کیفی این بخش نمود. ژاپنی ها می پنداشتند که بعد از عصر امپراتوری و اجرای دستورات فرمایشی از بالا به پایین، امروز می بایست یک چرخش اساسی و دگرگونی راهبردی در سیاست های توسعه ای خود ایجاد نمایند. آن ها با درک اهمیت مفهوم مشارکت محلی و بومی گرایی از درون می پنداشتند که تنها زمانی می توان به رشد و توسعه حقیقی کشور دست یافت که همه اجزای نظام آموزشی ژاپن در این مساله اتفاق و مشارکت نمایند.
اما همگام با ژاپنی ها این اروپایی ها بودند که به خصوص در نواحی غربی آن، الگوی توسعه آموزشی مدارس با رویکرد مشارکت بین مدرسه ای را در دستور کار خود قرار دادند. در این بین البته باید توجه داشت که رقابت های بی پایان نظام های آموزشی اروپایی و آمریکایی در سال های بعد از جنگ و به خصوص در دهه های 80 و 90 میلادی، عرصه را بر اجرایی سازی این الگوی توسعه تنگ نمود و نمره محوری و کسب امتیاز در رقابت های آموزشی همچون المپیادهای علمی را جایگزین مشارکت پذیری، خلاقیت محوری و ابداع در عرصه همکاری های بین مدرسه ای نمود. در این اثنا ژاپن که به نوعی دور از این رقابت های مصنوعی اگر نه بتوان گفت بطور کامل اما مختصرا فارغ از آن بود، توانست تا برنامه های مشارکت و همکاری های بین مدرسه ای را با دقت و جدیت بیشتری دنبال نماید. حال باید بیان نمود که منظور از مشارکت و همکاری های بین مدرسه ای چیست؟
اگرچه این مفهوم، پدیده ای مدرن و نوظهور به شمار می آید اما برخی از پژوهشگران داخلی و خارجی تلاش های زیادی نمودند تا با ارائه تعاریف در این نظر در این خصوص، زمینه کاربردی سازی آن را در عرصه مدیریت آموزشی و پرورشی نوین ایجاد نمایند.
در این رابطه پژوهش های موثر دکتر پرویز پیران که سال ها کرسی مشاورت سازمان ملل متحد را بر عهد داشت، نمونه عینی قابل حصولی است که اگر در سال های قبلی مدیریت نظام آموزشی و پرورشی به آن توجه می شد، می توانست محصول موثر و کارای آن را امروز از بطن مدارس برداشت نمود. طرح ابتکاری وی در خصوص استقرار مدارس به مثابه کانون فرهنگی اجتماعی محلات، یکی از جلوه های علمی محور سازی مدارس و تقویت بعد مشارکت دانش آموزی و همکاری های بین مدرسه ای در ایران اسلامی بود. از سویی دیگر پژوهش های علمی - ترویجی برخی از محققان ژاپنی همچون ناکاشی و نازاک در این خصوص، قابل بیان و ارزیابی است. بطور کلی اما دو دسته از تعاریف درباره این مفهوم وجود دارد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
تعریف نخست از این مفهوم به شرح زیر است :
مشارکت و همکاری بین مدرسه ای به معنای تفویض اختیار و مسئولیت از ستاد به صف است که می تواند به رشد و توسعه خلاقیت ها، ابداعات و شیوه های نوین آموزشی و فرهنگی بیانجامد.
تعریف دیگری که ناظر به بعد نظری این مفهوم است می گوید : مشارکت و همکاری های بین مدرسه ای زمینه ساز آن چیزی است که می توان آن را به مثابه هسته اصلی روند تحول و تغییر در ساختارهای کلان مدیریت آموزشی و پرورشی به شمار آورد.
هر دوی این تعاریف به محققین می گوید اگر هسته تصمیم سازی ها و اجرای آن - البته با هماهنگی با مراکز بالایی تدبیر - از سوی ذینفعان و در قالب پروژه های مشارکتی انتقال یافته و صورت پذیرد، می توان به تحول نظری و عملیاتی اهداف مدنظر ساختار کلان مدیریت آموزشی و پرورشی دست یافت.
در کنار این تعاریف راهبردی، نگارنده نیز، بر این باور است که یک تفویض راهبردی باید به مدارس و اعضای آن از سوی نهادهای بالادستی صورت پذیرد. این تفویض البته به معنای آزادی عمل تام در اتخاذ تصمیمات و اجرای دلخواه آن نیست، بلکه ناظر بر این است که مدارس باید در شرایط فعلی از قدرت عمل بیشتری برخوردار شوند. به بیانی دیگر مدارس توان و ظرفیت این را دارند که در حوزه شرح وظایف محوله به آن ها، از شیوه های متنوع و متعددی برای تحقق اهداف سند تحول بنیادین آموزش و پرورش بهره گرفته و عمل نمایند. تفویض برخی مسئولیت های خرد و میانه به متولیان مدارس می تواند به گسترش دخالت موثر و داوطلبانه مربیان و معلمان انجامیده که نتیجه آن ایجاد احساس تعلق بیشتر، گسترش دامنه خلاقیت ها و ابداع اموری باشد که امروز تحول در آموزش و پرورش نیازمند آن است.
بی شک برای تحقق این امر، دستورالعمل های مشخص و مدونی لازم است اما در عین حال یکی از فواید این طرح، بروکراسی زدایی و سرعت یابی نهاد تعلیم و تربیت خواهد بود. در رابطه با همکاری های بین مدرسه ای نیز باید گفت : رقابت سالم و موثر میان مدارس در بکارگیری شیوه های نوین مدیریت آموزشی و پرورشی توسط آن ها قطعا منجر به رشد و شکوفایی خلاقیت های دانش آموزی خواهد شد. همه موارد بالا نیز در نهایت به تقویت بنیان های اصلی ساختار آموزش و پرورش کشورمان خواهد انجامید، یک نگاه انتقادی موثر در بطن ساختار تصمیم سازی نهاد آموزش و پرورش می تواند به توسعه و تقویت همکاری های بین مدرسه ای و مشارکت ذینفعان در آن بیانجامد.
هرچند ژاپنیزه کردن مدارس ایران باید با اولیت تطبیق اولویت ها و ضرورت های بومی و اسلامی همراه باشد اما استفاده از تجربه موفق این کشور در این تقویت بعد همکاری و مشارکت بین مدرسه ای می تواند در شرایط فعلی موثر واقع شود. در این بین به نظر می رسد که در برهه کنونی همه اجزای نظام تعلیم و تربیت باید ضمن ایجاد انسجام میان خود، در روندهای اصلی آموزش فرهنگی و علمی دانش آموزان این مرز و بوم با یکدیگر مشارکت داشته باشند. این جلوه عملی از تعریف فوق، زمانی حاصل خواهد شد که همانگونه که فعلا نیز عزمی ملی در این باره وجود دارد، در ادامه نیز با مشارکت در اجرایی سازی این مفهوم، زمینه ایجاد تحول بنیادین در نظام آموزش و پرورش فراهم شود.
منابعی برای مطالعه بیشتر:
1-مشارکت بین مدرسه ای و استلزامات آن / رایان کراکر - اوهایو 2010
2-مشارکت دانش آموزی برای رشد و تحول در ساختارهای آموزشی - گزارش راهبردی یو ان دی پی ( 2009)
3-آشنایی با سیستم مدیریت آموزشی ژاپن / عبدالکریم مهرپور - 1387
4-جامعه شناسی آموزش و پرورش / آنتونی گیدنز - نشری نی 1386
35