بهروز فقط 8 ماه دوران عقد توانست سارا را تحمل کند / عروس بلند پرواز بود و ...
همیشه روی میز قضات دادگاه خانواده پروندههایی هستند که مرورشان آدم را شوکه میکند. زوجهای عاشقی که بیهیچ دلیل محکم و قانعکنندهای، به سادگی تصمیم به جدایی از هم میگیرند. انگیزههایی عجیب و بیاهمیت که زوجهای جوان و حتی پیر را به دادگاه خانواده کشانده است.
زندگیهای مشترکی که براحتی و تنها با یک تلنگر کوچک جوری از هم پاشیده که زن و شوهر تنها به جدایی از هم فکر میکنند.
وقتی پای صحبتهای این زوجها بنشینیم، بیشتر تعجب میکنیم. بسادگی آب خوردن در یک لحظه آن هم فقط به خاطر یک دعوای بیاهمیت راهی دادگاه خانواده شدهاند.
آدم فکر که میکند، با خودش میگوید مگر میشود زندگی مشترک، عشق، تعهد و یک زندگی خانوادگی را تا این اندازه بیاهمیت دانست و نسبت به نابود شدن تا این حد بیتفاوت بود. ولی روی میز قضات دادگاه خانواده هر روز پر است از اینگونه پروندهها که به چند تای آنها که در سال 95 مطرح شده، اشاره میکنیم.
چند ماه پیش بود که زوج جوانی وقتی هنوز زندگی مشترکشان آغاز نشده بود برای جدایی راهی دادگاه خانواده شدند. حالا ماجرا چه بود! این زوج جوان که تنها هشت ماه بود به عقد یکدیگر درآمده بودند، فقط بهخاطر خرید مبل و فرش خانهشان به جان هم افتادند و تصمیم به جدایی گرفتند. سارا میخواست برای تهیه جهیزیهاش سنگ تمام بگذارد، برای همین دست روی گرانقیمتترین مبل و فرش گذاشت، اما آقا داماد با این کار مخالفت کرد. این مخالفت سارا را بشدت ناراحت کرد. دعوای سختی بین آنها شکل گرفت، آن هم در یک مرکز خرید معتبر و این دعوا پایانی جز تصمیم به جدایی پیش از شروع زندگی مشترک نداشت. آنها که در این تصمیم خود بشدت مصمم شدند، درخواست جدایی خود را به رئیس شعبه 268 دادگاه خانواده ارائه کردند.
زن جوان در این باره به قاضی چنین گفت: من و بهروز با هم به مرکز خرید رفتیم و من یک دست مبل 20 میلیون تومانی و یک فرش 188 میلیون تومانی را دیدم و پسندیدم. با ذوق و شوق میخواستم آنها را برای خانهام بخرم که بهروز عصبانی شد. از مغازه بیرون رفت و گفت هرگز اجازه نمیدهد من چنین مبل و فرش گرانقیمتی را بخرم. بهروز آن شب دیوانه شده بود. همانطور که بد و بیراه میگفت از مرکز خرید خارج شد. آن شب دعوای ما از مغازه مبلفروشی شروع شد و تا خانه ادامه پیدا کرد. حالا هم که تصمیم به جدایی گرفتیم.
منبع: رکنا
10