راز تلخ خنده های آرزو در خیابان های تهران / دختر دانشجو این راز را لو داد+عکس و گفتگو
زن تبهکار که با همدستی شوهرش به کیفقاپیهای خیابانی دست میزد و در صحنه سرقتها میخندید، به ایستگاه زندان رسید.
به گزارش اختصاصی رکنا، دختر دانشجویی در تماس با پلیس Police کلانتری از ماجرای گرفتار شدن در دام یک زن تبهکار خبر داد.
این دختر جوان به ماموران گفت: در پیادهروی خیابان بودم که صدای موتوسیکلتی را شنیدم، خیلی زود به عقب برگشتم، اما چون دیدم زن و مردی سوار موتور هستند، به آنها شک نکردم، ولی وقتی موتورشان به کنار من رسید، زن جوان کیفم را از دستم قاپید و خندهکنان با همدستش فرار Escape کرد. وی افزود: چون قبل از رسیدن آنها به من از دور چهرهشان را دیدم، یادم نیست چه سر و شکلی دارند. با این ادعاها، تیمی از پلیس برای ردیابی زوج کیفقاپ وارد عمل شدند و ماموران در گام نخست پی بردند چند زن و مرد دیگر نیز از سوی همین زوج هدف سرقت Stealing قرار گرفتهاند و جالب اینکه در همه دزدیها زن تبهکار با تمسخر میخندید. ماموران در تحقیق از مالباختهها پی بردند که برخی از آنها با خارج شدن از بانک، هدف زوج کیفقاپ قرار گرفتهاند. آنها ادعا کردند در بانک زن جوانی که شال آبیرنگ به سر داشت، وقتی آنها پشت گیشه روی صندلی نشسته بودند، به بهانه گرفتن فیش و نوشتن آن با خودکاری که روی پیشخوان بود، دقایق زیادی را کنار آنها مکث کرده است. آبی بودن رنگ شال این زن مرموز، مورد تایید همه طعمههای بانکی بود، ولی جالب اینکه زن کیفقاپ با روسری سیاهرنگ مشاهده شده بود. ماموران در فرضیهای بر این باور شدند که دو زن و یک مرد موتورسوار عضو این باند هستند و با همین فرضیه سراغ دوربین مداربسته بانکها رفته و در بررسیها توانستند تصویر زن تبهکار را به دست آورند. تجسسها از تازهکار بودن این زن خبر میداد و با توجه به افزایش این کیفقاپیها، عکس زن جوان در اختیار تیمهای گشتی پلیس قرار گرفت. ردیابیها ادامه داشت و جالب اینکه زوج کیفقاپ به سرقتهایشان ادامه میدادند و ماموران در گام بعدی به محلهایی که سرقتها رخ داده بود، رفته و توانستند چند دوربین مداربسته در خیابان را شناسایی کنند. تصاویر زمان سرقت بررسی شد و پلیس توانست شماره پلاک موتور آبیرنگ را به دست آورد. همین سرنخ کافی بود تا مخفیگاه دزدان در غرب تهران ردزنی شود ودر اقدامی غافلگیرانه زوج جوان دستگیر شوند. کیفقاپان خندان، در بازجوییها ادعا کردند که در سرقتها نقشی نداشتند، اما زن جوان وقتی تصویرش را در فیلم دوربینهای مداربسته بانک دید، ناچار لب به سخن گشود. وی گفت: پیش از سرقت با شال آبیرنگی که به سر داشتم، داخل بانکها میرفتم و بعد از شناسایی طعمهام خیلی زود از بانک خارج میشدم و با روسری مشکی که به سر میکردم، همراه شوهرم سوار موتور سراغ طعمهمان میرفتیم و در بهترین فرصت اقدام به سرقت کیفشان میکردیم. این زن که «آرزو» نام دارد، افزود: مجبور بودم برای تامین هزینههای زندگیمان همراه همسرم دست به دزدی theft بزنم و چون در سرقتها تغییر چهره میدادم و سابقهای نداشتم، فکر نمیکردم دستگیر شوم.
گفتوگو با مرد سابقهدار
مرد جوان از اینکه در سرقتهایش همسرش را دخالت داده، ناراحت است.
سابقه داری؟
4 بار به خاطر سرقت به زندان Prison افتادم.
چند سال داشتی که ازدواج کردی؟
24 ساله بودم که با دختر مورد علاقهام ازدواج کردم و این در حالی بود که خانوادههایمان با این ازدواج مخالفت میکردند.
شغل؟
روزهای نخست زندگیام کارگری میکردم، اما چون میخواستم زندگی خوبی برای همسرم فراهم کنم، دست به دزدی زدم.
آرزو خبر داشت دزدی میکنی؟
ابتدا نمیدانست، اما وقتی دستگیر شدم، از این ماجرا باخبر شد، ولی به خاطر علاقهمان اینکه نمیخواست پیش خانوادهاش شرمنده باشد، به دروغ میگفت که ماموریت کاری رفتهام.
چطور آرزو را همدست کردی؟
چون همدستانم مرا لو میدادند و همسرم را کسی نمیشناخت، تصمیم گرفتم او را با خودم همراه کنم. میدانستم علاقهاش به من زیاد است و وقتی به او گفتم باور نمیکرد کلی هم گریه کرد، اما بعد دیگر برایش عادی شد، به گونهای که در صحنه سرقتها از هیجان زیاد میخندید و هرچه میگفتم این کار را نکن، نمیتوانست.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
نه، چون نقشهام حرفهای بود و قرار بود بعد از به دست آوردن پول زیاد دست از سرقت بردارم و کاری برای خودم راه بیندازم.
پشیمانی؟
بله، ولی مجبور بودم و کاری نداشتم. ای کاش آرزو را درگیر این کار نمیکردم. حالا به خانوادههایمان چه بگوییم.
منبع: رکنا
16