راز اطلاق لقب «باب‌الحوایج» به حضرت عباس(ع) چیست؟

پژوهشگر مهدویت درباره اطلاق لقب باب الحوایج به حضرت عباس (ع) توضیحاتی ارائه داد.

راز اطلاق لقب «باب‌الحوایج» به حضرت عباس(ع) چیست؟

تاریخ بشریت افرادی را به خود دیده است که نه تنها در زمان خود بلکه در تمام زمان‌ها و مکان‌ها انقلابی را در رفتارها و اندیشه‌های مردم به سوی ارزش‌های انسانی و معارف وحیانی ایجاد کرده‌اند؛ از این جهت توانستند الگوی خوبی برای تمام آزادگان و حق‌طلبان عالم باشند. این افراد با دارا بودن ویژگی‌های برتر انسانی، توانستند در تمام ابعاد وجودی به گونه‌ای رشد یابند که برترین انسان‌ها در حسرت آن به سر می‌برند.

حضرت عباس(ع) نمونه‌ای از این افراد برجسته دوران است که تحت تعالیم مکتب اسلام توانست قله‌های معرفت و اخلاق را فتحکند و به اوج عالم معنویت دست یابد. از این جهت بررسی ابعاد مختلف شخصیتی این بزرگمرد تاریخ الگوی مناسبی را برای جامعه شیعی ما قرار می‌دهد.

در این باره با احسان عبادی، کارشناس معارف دینی در حوزه و دانشگاه و محقق عرصه مهدویت گفت‌وگو گرفتیم. وی که صاحب کتاب‌هایی همچون «خاتم‌الائمة در کلام جواد‌الائمة» و «صد نشان از غائب حاضر» است، معتقد است رمز سرافرازی جامعه شیعه الگوگیری از برترین تربیت‌یافته‌گان مکتب وحی است که در اوج آن‌ها حضرت عباس(ع) قرار دارد.

حضرت عباس(ع) با صفات فاطمی رشد یافت

* اگر بخواهیم برترین شاخصه‌های معرفتی و اخلاقی حضرت عباس(ع) را معرفی کنیم، چه گزاره‌هایی را معرفی می‌کنید؟

وجود مقدس حضرت عباس(ع) شخصیتی نیستند که بتوانیم با یکی دو جمله از فضایل ایشان سخن بگوییم. ایشان دریای بی‌کران فضایل هستند که هر دفعه باید قطره قطره از آن استفاده کنیم. حضرت عباس(ع) در خانه‌ای بزرگ شد که پدرش امیرالمؤمنین(ع) و خانه‌اش آغشته به صفات فاطمی(س) بود. حضرت فاطمه زهرا(س) نیز نمونه بارز فردی است که در سخت‌ترین شرایط از امام خویش دفاع کرد تا حدی که جان مبارکش در این مسیر فدا شد. همچنین فضای این خانه فضای ظلم‌ستیزی، مبارزه با بی‌عدالتی، ایثار و از دیگر سو تبعیت از حق و کمک به مظلومان است. آنگاه که امیرالمؤمنین(ع) شبانه آذوقه بر دوش می‌گذاشت و بین فقرای مدینه تقسیم می‌کرد.

زمانی که لقب باب‌الحوایج به حضرت عباس اختصاص یافت

مقداری که در تاریخ جلو می‌آییم، حضرت عباس(ع) پس از امام حسین(ع)، از یاوران اصلی امام حسن مجتبی(ع) بود. به ویژه آن زمان که امام حسن(ع) آن صلحنامه مشهور را با معاویه امضا کرد. حضرت در آن زمان که فقر به واسطه رواج تبعیض‌ در جامعه اسلامی گسترش یافته بود، به فقرا رسیدگی می‌کرد و لقب باب‌الحوایج از آن زمان به ایشان اطلاق شد.

نکته مهم‌تری که در فضایل و تربیت‌های حضرت عباس(ع) دیده می‌شود، موضوع تبعیت و اطاعت از امام عصر خویش و تسلیم شدن به درگاه ایشان است. چه آن زمان که ولید ملعون امام حسین(ع) را تهدید به بیعت با یزید ملعون کرد، چه آن زمان که امام حسین(ع) به مدینه و از آنجا به سوی مکه رفت و نامه‌های کوفیان را دریافت کرد و نیز آن زمان که به سوی کربلا رفت، حضرت عباس(ع) نظری از خود ابراز نمی‌کند. حتی تاریخ یعقوبی و طبری که به عنوان مهم‌ترین منابع تاریخی اسلام شناخته می‌شوند، یک نقل هم نیاوردند. این در حالی بود که عده‌ای از صحابه پیامبر سعی در جلوگیری از قیام حضرت داشتند و امام را نصیحت می‌کردند. از نظر حضرت عباس(ع) نصیحت و نقد امام به هیچ وجه جایز نبود و باید بر اساس میل امام رفتار کرد. از این جهت امام حسین(ع) به عنوان مربی و معلم عالم ایشان را به اذن‌الله در درجات فضل رشد می‌داد. این یکی از آموزه‌های مهم حضرت عباس به منتظران حقیقی ظهور و شیعیان عالم است.

پاسخ امام صادق(ع) درباره علت عدم همراهی صحابه با امام حسین(ع)

متأسفانه شخصیت‌هایی مثل محمد بن حنفیه و ابن عباس که از افراد برجسته اسلام بودند، رفتار ضعیفی داشتند و مدام به نصیحت امام می‌پرداختند. جالب است این مسئله همواره بین مسلمانان به ویژه شیعیان مورد پرسش بود که چرا امام را همراهی نکردند و به نصیحت حضرت پرداختند. حمزة بن حمران روایت کرده که ما در نزد امام صادق(ع) صحبت از خروج امام حسین(ع) کردیم و در مورد ماندن محمد بن حنیفه در مدینه سؤال کردیم. امام صادق (ع) فرمود: «ای حمزه، حدیثی را بر تو عرضه می‌کنم که پس از آن دیگر نباید در این باره سؤال کنی. هنگامی که امام حسین(ع) عزم حرکت کرد، دستور داد کاغذی برایش بیاورند و در آن نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان؛‌ نامه‌ای از حسین پسر علی به بنی‌هاشم، اما بعد، امروز هرکس همراه من بیاید به فوز عظیم شهادت می‌رسد و هر کس تخلف کند به پیروزی نخواهد رسید. والسلام.» ایشان باید می‌دانستند امام متصل به وحی و عالم به مشیت خداست لذا هر رفتار ایشان برگرفته از خواست خداوند است.

می‌توان گفت رفتار حضرت عباس(ع) در قبال امام حسین(ع) برگرفته از تربیت‌های امام علی(ع) بود؛ به این صورت که امیرالمؤمنین(ع) به هیچ وجه به خود اجازه نداد نزد رسول‌الله(ص) اظهار نظری کند و همواره گوش به فرمان بود. چه در جنگ بدر و چه در جنگ اُحد، آن زمان که پیامبر(ص) قصد مشورت درباره اینکه آیا در مدینه مبارزه کنند یا بیرون آن، امیرالمؤمنین(ع) هیچ گاه اظهار نظر نکرد. حتی در جنگ خندق که اوج لشکرکشی دشمن علیه اسلام بود، ابراز نظری از سوی حضرت به پیامبر نمی‌بینیم؛ زیرا تبعیت از ولیّ خدا و هادی زمانه به همین معناست. حتی در جنگ خیبر رسول خدا(ص) پرچم نبرد را در دو روز اول به اشخاص دیگری واگذار کرد و در روز سوم به علی(ع) داد. در طول این مدت امام(ع) مطیع محض و تسلیم فرمان رسول خدا بود؛ لذا تنها زمانی پرچم را پذیرفت که رسول الله(ص) به ایشان امر کردند. هرچند امیرالمؤمنین(ع) صاحب علم الهی است و رأی و نظر ایشان همان نظر رسول خداست، اما اخلاق و شئونات را رعایت می‌کرد و به خویش اجازه اظهار نظر نمی‌داد.

جامعه ما باید رفتار در قبال ولیّ خدا را از حضرت عباس(ع)‌ بیاموزد

اکنون جامعه ما به شدت نیاز به الگوهای معرفتی دارد و در این راستا شیعیانی همچون حضرت عباس(ع) همواره به عنوان الگو مطرح می‌شوند. اما اینکه آیا یک غیر معصوم را در کنار معصومین الگو قرار دهیم، چالش معرفتی ایجاد نمی‌کند؟

باید حیطه این الگو شناخته شود؛ یعنی حضرت عباس(ع) در چه مقوله‌ای باید الگو باشد. جامعه شیعه ما باید رفتار در قبال ولیّ خدا را از حضرت عباس(ع)‌ بیاموزد و ایشان را شاخصه خود قرار دهد؛ از این جهت باز هم تکرار می‌کنم که الگوهایی که معرفی می‌کنیم باید دید در چه حد و در چه حیطه‌ای باید الگو قرار گیرند. وقتی از مالک اشتر صحبت می‌کنیم، با تمام جایگاه رفیعی که نزد اهل بیت(ع)‌ دارد، نباید ایشان را به عنوان تابع محض فرامین ولی خدا معرفی کرد. ایشان فردی بود که همواره جان بر کف و عصای دستان امیرالمؤمنین(ع)‌ بود. این خود بسیار جایگاه رفیعی است که هر کدام از ما در حسرت این جایگاه به سر می‌بریم. اما مالک اشتر زمانی که امام علی(ع) قصد عزل ابوموسی اشعری از حکومت کوفه را داشت، مالک نظر مخالف داشت. اما حضرت عباس(ع) که تربیت‌یافته واقعی مکتب وحی است، هیچ گاه ابراز نظر نکرد و تسلیم محض بود. حضرت عباس(ع) حتی در سخت‌ترین شرایط نبرد در حالی که علمدار سپاه امام حسین(ع) بود، هیچ گاه به خود اجازه نداد از میل امام رویگردان شود.

امام به جای اینکه ایشان را به سوی خط مقدم بفرستد، برای آوردن آب برای کودکان می‌فرستاد در حالی که این کار را سایر اصحاب قدرتمند حضرت هم می‌توانستند. لذا امام(ع)‌ بارها حضرت عباس(ع) را آزمود و ایشان هم سرافراز شد. مطمئناً حضرت عباس(ع) زمانی هم که اذن میدان گرفت، متوجه میل امام بود. اگر شما مدتی با کسی همنشین شوی، میل او را متوجه می‌شوی حتی اگر اشاره‌ای با چشم یا دست نکند. ایشان بر اساس میل امام رفتار کرد. یا می‌توان گفت ابوالفضل(ع) بر اساس یک قاعده قرآنی که نباید کاری را جز با اذن رسول خدا یا خلفای رسول خدا انجام داد، رفتار کرد که در خود فضیلتی بزرگ محسوب می‌شود.

* یکی از مهم‌ترین منابع ما برای شناخت فضایل اهل‌بیت(ع) و شیعیان ایشان زیارتنامه‌هاست. از نظر شما چه استفاده کاربردی می‌توان از فرازهای این زیارتنامه داشت؟

قبل از آن باید عرض کنم هر زیارتنامه‌ای را نمی‌توان استناد قرار داد بلکه آن دسته از زیارتنامه‌هایی که از سوی اهل‌بیت(ع) صادر شده‌اند، دارای اعتبار معرفتی است. زیارتنامه حضرت معصومه(س) و حضرت عباس(س) از زیارتنامه‌هایی است که از سوی امام معصوم نقل شده است لذا دارای اعتبار معرفتی است.

در بخشی از زیارتنامه‌ای که از امام صادق(ع)‌ درباره حضرت عباس(ع) صادر شده است، می‌خوانیم: «السَّلامُ عَلَیْكَ أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِیعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ» یعنی سلام بر ای بنده صالحی که مطیع خدا و رسولش هستی. از این جهت می‌توان نتیجه گرفت ویژگی مطیع بودن حضرت عباس(ع) به قدری پررنگ است که یک امام معصوم(ع)‌ ایشان را اهل اطاعت معرفی می‌کند.

ویژگی دیگری که حضرت عباس(ع) دارند، وفاداری به ارزش‌های اصیل اسلام تا پای جان است. در جای جای زندگانی حضرت عباس(ع) به ویژه در جریان قیام امام حسین(ع) شاهد این وفاداری هستیم. حتی در بخش دیگری از همین زیارتنامه می‌خوانیم: «وَفَى بِبَیْعَتِهِ وَ اسْتَجَابَ لَهُ دَعْوَتَهُ وَ أَطَاعَ وُلاةَ أَمْرِهِ» یعنی نسبت به بیعت الهی وفا کردی و دعوت او را اجابت کرده و از والیان امر او یعنی ائمه(ع) اطاعت کردی. تعبیر «والیان امر» نشان می‌دهد که حضرت عباس(ع) در طول زندگی خویش که با 4 امام معصوم(ع) هم‌عصر بود، رفتار اطاعتی داشت. نقل مشهوری است که حضرت عباس(ع) حتی زمانی که به آب رسید، با یادآوری تشنگی امام حسین(ع) آب نخورد‌. تعبیر مقاتل اینگونه است: «حَتّی دَخَلَ الْمَشْرَعَهَ وَ اَرادَ اَنْ یَشْرَبَ غُرْفَهَ مِنَ الْماءِ فَذَکَرَ عَطَشَ الْحُسَیْنِ وَ اَهْلِ بَیْتِهِ فَصَبَّ الْماءَ مِنْ یَدِهِ وَلَمْ یَشْرَبْ وَ قالَ وَاللهِ لا اَذُوقُ الـْماءَ وَالـْحُـسِیْـنُ وَ اَطْفالُـهُ عِـطاشٌ؛ تا اینکه وارد شریعه شد خواست مشکی آب بنوشد که تشنگی امام حسین(ع) و اهل‌بیت او را به یاد آورد آب را فرو ریخت و ننوشید و فرمود به خدا سوگند هرگز آب نمی‌نوشم در حالی که حسین و کودکانش تشنه هستند».

درس مذاکره با دشمن را باید از عباس(ع) آموخت

در شب عاشورا هم در تاریخ می‌خوانیم که شمر ملعون برای 4 فرزند ام‌البنین(س) که از جمله ایشان حضرت عباس(ع) امان‌نامه می‌آورد. در آنجا نیز اطاعت و تبعیت حضرت عباس و وفاداری ایشان را باز هم شاهدیم. زیرا او که اکراه داشت حتی مقابل خیمه بیاید، به امر امام که تأکید بر پاسداشت رابطه خویشاوندی داشت، حرف‌های شمر را ابتدا گوش داد سپس پاسخ کوبنده‌ای به او داد و با قاطعیت امان‌نامه شمر را رد می‌کند. لذا حضرت عباس(ع) درس مذاکره، دشمن‌شناسی و طرز تقابل با او را به ما آموخت. یعنی باید بر سر ارزش‌های خود با قاطعیت تا پای جان مقابل دشمن ایستاد و عزت خویش را حفظ کرد. از این جهت می‌بینیم یاد حضرت عباس(ع)، رشادت‌ها و ذکر معرفت و اخلاق ایشان تا قیامت بر سر زبان آزادمردان عالم است.

* وقتی ماجرای کربلا را مطالعه می‌کنیم، آن زمان که امام حسین(ع) بیعت را از اصحاب خود برداشت و به آن‌ها اذن ترک میدان نبرد داد، افرادی شروع به ابراز وفاداری کردند. اکثراً می‌خوانیم زهیر یا دیگر صحابه شروع به سخن کردند؛ نقش حضرت عباس(ع) در این قضیه کمرنگ جلوه داده شده است. ماجرا به چه صورت است؟

اتفاقاً اول فردی که شروع به سخن کرد، حضرت عباس(ع) بود. شیخ مفید در امالی خود می‌نویسد: «اما ابتدای همه عبّاس بن علی (برادر رشیدش) به امام(ع) عرض کرد: برای چه دست از تو برداریم؟ برای این که پس از تو زنده بمانیم؟ خدا نکند هرگز چنین روزی را ببینیم!». در واقع اصحاب امام حسین(ع) با دیدن رفتار ابوا الفضل(ع) در قبال امام حسین(ع)، از ایشان رفتار می‌آموختند. همچنین این را می‌آموزیم که در حوادث و فتنه‌های سخت همواره چشم‌مان به شاگرد زرنگ‌های مکتب وحی باشد. این یکی از رمزهای سرافرازی اصحاب امام حسین(ع) بود

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان

1980

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها