نگاهی به زندگی پرماجرای بهرام گور؛ سلطنت در دوران شادی و سرور
بهرام گور یکی از پادشاهان برجسته ایران بود که به عنوان یکی از ده پادشاه بزرگ تاریخ ایران شناخته میشود. او با شجاعت، هوش و دلیری خود توانست جنگهای متعددی را با رومیان، اعراب و دیگر دشمنان ایران به پیروزی برساند.

در روزگار او برغم مشکلات اولیه که در زمان بر تخت نشسن بهرام در شرایط آن روز ایران بوجود آمد و با وجود جنگ های متعددی که او هم با رومیان و هم با هون های سفید در شرق و غرب کشور داشت اما در ادامه چنان نظم اجتماعی در ایران بوجود آورد که مردم آن دوره بیش از هر مقطع تاریخی دیگر به فکر برگزاری جشن های متعددی افتادند و از هر فرصتی برای خوشگذرانی استفاده می کردند.
چنانچه که در تاریخ آمده است: برخی گزارشها بیان میکنند که او تقسیمبندی نوازندگان و خنیاگران را که از دوران اردشیر بابکان متداول بود، تغییر داد. بهرام نوازندگانی را که توانسته بودند او را شاد کنند، گاهی از درجات پایین به درجات بالاتر منتقل میکرد. این اقدام، که در دوران او رواج یافت، باعث تحول در جایگاه اجتماعی نوازندگان شد. با این حال، این سیستم تا زمان خسرو انوشیروان باقی ماند و در دوران او دوباره ردهبندی نوازندگان به وضع پیشین بازگشت.
در راستای علاقه بهرام به موسیقی، او ۱۲ هزار نوازنده هندی را به ایران دعوت کرد. این نوازندگان در سرتاسر ایران پراکنده شدند تا مردم را به شادی و خوشی دعوت کنند. این اقدام بهرام برای ایجاد فضایی شاد و سرگرمکننده در جامعهی ایرانی انجام گرفت.
آغاز جوانی و چگونگی بر تخت نشستن
بهرام گور، پسر یزدگرد یکم، پانزدهمین شاهنشاه دودمان ساسانی، در زمان پدری سختگیر و مقتدر بزرگ شد. پدرش، یزدگرد، وی را به سرپرستی ومنذر بن نعمان در خورنق حیره فرستاد تا در محیطی امن و خوشآب و هوا تربیت شود. بهرام از کودکی علاقه و استعداد زیادی در اسبسواری، تیراندازی و دانشهای مختلف از خود نشان داد و با بهرهگیری از آموزشهای متعدد، خود را برای پادشاهی آماده کرد.
پس از درگذشت یزدگرد در سال ۴۲۱ میلادی و درگیریهای سیاسی شدید میان بزرگان کشور، بهرام با حمایت اعراب حیره و سربازان ورزیدهای که از آنها دریافت کرد، توانست مخالفانش را شکست دهد و تاج و تخت ساسانی را به دست آورد. داستان معروف نبرد با شیرها بازتابدهنده قدرت و شجاعت بهرام است؛ در این رقابت او توانست دو شیر را بکشد و تاج شاهی را به دست آورد، روایتی که نمادی از شجاعت و سرسختی او است.
بهرام گور در دوره حکومت تقریباً ۱۸ ساله خود با چالشهای داخلی و خارجی جدی روبرو بود که در این میان جنگهای متعددی را با امپراتوری روم شرقی (بیزانس) و قبایل هپتال (هپتالیها) در آسیای میانه انجام داد که در ادامه مفصلتر به این جنگها و جزئیات آنها پرداخته میشود.
جنگهای بهرام گور با امپراتوری روم شرقی (بیزانس)
در سال ۴۲۱ میلادی، جنگی میان ایران ساسانی به فرماندهی بهرام گور و امپراتوری روم شرقی آغاز شد که ریشه آن اختلافات دینی و سیاسی بود. این جنگ پس از اعدام گروهی از مسیحیان تندرو که به آتشکدههای زرتشتی در ایران حمله کرده بودند، شعلهور شد. فرمانده بیزانس، آردابوریوس، سپاهی را از ارمنستان به میانرودان فرستاد و در آنجا ایرانیان را به فرماندهی مهرنرسه شکست داد. مهرنرسه و سپاهش به قلعه نصیبین عقب نشستند اما آردابوریوس آنها را محاصره کرد.
محاصره نصیبین تا هنگام رسیدن نیروهای ایرانی به همراه اعراب حیره به فرماندهی نعمان بن منذر ادامه داشت. با ورود این کمکها، رومیان توان مقاومت نداشتند، تمام تجهیزات نظامی خود را آتش زدند و میدان نبرد را ترک کردند. بهرام گور سپاه خود را تا نزدیکی شهر تئودوسیوپولیس پیش برد و پس از درگیر شدن در سلسله نبردهای پراکنده و بینتیجه با رومیان، هر دو طرف تصمیم به پایان جنگ گرفتند. این جنگ اگرچه پرتنش بود اما باعث تثبیت مرزهای ایران و تامین نسبی امنیت مرزی شد.
جنگهای بهرام گور با هپتالها (هونهای سپید)
در شرق و شمال شرق ایران، بزرگترین تهدید دوران بهرام حملات مکرر قبایل هپتال بود، که قدرتی منطقهای در آسیای میانه یافته بودند و به مناطق مرزی ایران هجوم میآوردند. هپتالها از حمایت مالی و نظامی امپراتوری روم نیز برخوردار بودند و به همین دلیل تهدیدی بزرگ برای ایران ساسانی به شمار میآمدند.
بهرام گور با توجه به شدت تهدید از جانب هپتالها، برادرش نرسه را به عنوان حاکم موقت خراسان گماشت و خود با سپاهی ورزیده علیه مهاجمین حرکت کرد. وی به صورت مخفیانه از سمت دریای خزر به خراسان رفت و در منطقه کشمهین حوالی مرو با سپاه هپتال درگیر شد. بهرام موفق شد خاقان هپتال را شکست داده و خاتون، همسر خاقان، را به اسارت گرفته و به آتشکده آذرگشنسب تقدیم کند و تاج خاقان را نیز به عنوان نمادی از شکست در همانجا قرار دهد.
این پیروزی بهرام باعث شد هپتالها تضعیف شوند و توان ادامه حملههای خود را نداشته باشند. همچنین بهرام نرسه را به عنوان حکمران منطقه خراسان حفظ کرد تا کنترل مناسبی در شرق کشور برقرار شود.
پس از جنگ با بیزانس، دیلمیان و گیلانیان علیه بهرام شورش کردند. بهرام با سپاهی نیرومند به دیلم لشکر کشید و این منطقه را که در نزدیکی دریای مازندران (کاسپین) واقع شده بود، فتح کرد. حاکم دیلم را اسیر و به تیسفون منتقل کرد. اما پس از ابراز وفاداری حاکم دیلم، او را بخشید و مجدداً به عنوان حاکم آن منطقه منصوب کرد.
در زمان یزدگرد یکم، ارمنستان تحت فرمانروایی شاپور، فرزند یزدگرد، قرار داشت. اما پس از مرگ یزدگرد، شاپور برای تصاحب تاج و تخت ایران به مرکز کشور بازگشت و در این راه کشته شد.
در سال ۴۲۳ میلادی، آرشاتس، پسر ورهارم شاپوه، به پادشاهی ارمنستان رسید. اما دوران پادشاهی او با درگیریهای متعدد با ناخارارها (اشراف ارمنی) همراه بود. تلاشهای اسقف اعظم ارمنستان برای ایجاد صلح میان آرشاتس و ناخارارها بینتیجه ماند. پس از شش سال حکومت، آرشاتس از سلطنت برکنار شد و ارمنستان در سال ۴۲۵ میلادی به یکی از ایالات ایران تبدیل شد.
در سال ۴۲۸ میلادی، با دستگیری و زندانی شدن آرشاتس، سلسله اشکانی ارمنستان به کلی منقرض شد. بهرام گور یکی از اشراف ایرانی به نام وهمهر شاهپوپر را به عنوان مرزبان ارمنستان منصوب کرد و بخشهایی از ارمنستان غربی نیز تحت نفوذ بیزانس قرار گرفت و به کنترل شاهنشاهی ساسانی درآمد.
جنگهای بهرام با روم شرقی و هپتالها نشاندهنده توان نظامی بالای او و تعهدش به حفظ تمامیت ارضی ایران بود. این نبردها همچنین باعث تقویت مرزهای شرقی و غربی کشور شد و به تثبیت قدرت سلسله ساسانی کمک کرد. بهرام توانست ترکیبی از نیروهای ایرانی و اعراب متحد حیره را برای دفاع از کشور بسیج کند و از منابع مختلف در خدمت اهداف سیاسی و نظامی خود بهره گیرد.
اصلاحات داخلی و توجه به مردم
دوران اصلاحات داخلی و توجه به مردم در حکومت بهرام گور یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین دورهها در تاریخ ساسانی به شمار میرود. بهرام با درک عمیق از وضعیت آشفته و مشکلات مردم و دولت در دورههای گذشته، تصمیم گرفت سیاستهایی را اتخاذ کند که دولت و جامعه را در مسیر بهبود و ثبات قرار دهد.
یکی از نخستین وعدههای بهرام گور به مردم و بزرگان، کاهش مالیاتهای سنگین و غیرمنصفانهای بود که در دورههای پیشین بار سنگینی بر دوش مردم گذاشته بود. او با کاهش فشار مالیاتی، اجازه داد اقتصاد کشور احیا شود و مردم توانستند بدون ترس از مالیاتهای ظالمانه به کشت و کار و فعالیتهای اقتصادی بپردازند. این سیاست اثر قابل توجهی در افزایش رضایت عمومی و پویایی اقتصادی داشت.
بهرام اهمیت بسیاری به تقویت سپاه و تقویت جایگاه اشراف و خانوادههای قدرتمند قائل بود. او حقوق و دستمزد سربازان را افزایش داد و امکانات لازم را برای خدمترسانی بهتر به آنها فراهم کرد. همچنین جایگاه و منزلت خانوادههای کهنسال و مرزبانان که مسئولیت حفظ امنیت مرزها را بر عهده داشتند، ارتقا داد. این اقدامات سبب شد تا نیروهای نظامی وفادارتر و کارآمدتر شوند و امنیت کشور تضمین گردد.
در دوران حکمرانی بهرام گور، فساد اداری یکی از بزرگترین چالشها بود که او با آن مقابله کرد. وی تلاش کرد تا ساختار نظام اداری را اصلاح و شفافسازی کند. گماشتن مدیران کاردان و معتبر در پستهای حساس، تقویت نظارت بر عملکرد مسئولان و پاسخگو کردن آنها به مردم از جمله اقدامات او بود. این اصلاحات موجب شد کیفیت اداره کشور بهتر شود و اعتماد مردم به حکومت بالا رود.
بهرام گور همچنین با بزرگان و موبدان به شیوهای محترمانه رفتار کرد و به عدالت حکمرانی متعهد بود. او در برابر موبدان سوگند یاد کرد که خطاها و ستمهای دوره پدرش را جبران کند و دوران پادشاهیاش را با عدالت اداره نماید. این وفاداری او به اصول اخلاقی و دینی، به تقویت مشروعیت حکومتش کمک کرد.
بهرام همچنین به ایجاد فضای اجتماعی شاد و پرنشاط اهمیت میداد. او اعتقاد داشت که مردم باید بخشی از زندگی خود را به خوشگذرانی و تفریح اختصاص دهند، اما در حد معقول و متعادل. این دیدگاه باعث شد که در دوره او زمینه برای برگزاری جشنها، سرگرمیها و توجه به هنرهای موسیقی و شعر فراهم گردد که به بهبود روحیه و نشاط عمومی کمک کرد.
این اصلاحات جامع داخلی به بهرام کمک کرد تا حکومت خود را در شرایطی که کشور از مشکلات متعددی رنج میبرد، تثبیت کند و زمینه را برای افزایش ثبات اجتماعی و اقتصادی ایران فراهم آورد. او توانست با این سیاستها هم در دل مردم جا باز کند و هم با حمایت اشراف و نظامیان پایههای حکومت خود را تقویت نماید.
مرگ بهرام در میانه افسانه و تاریخ
مرگ بهرام گور یکی از پیچیدهترین و افسانهآمیزترین موضوعات تاریخی دوران ساسانی است که روایتهای متعددی درباره آن وجود دارد و به نوعی آمیختگی تاریخ و افسانه را نشان میدهد.
براساس منابع معتبر تاریخی و شاهنامه فردوسی، بهرام گور در سال ۴۳۸ یا ۴۳۹ میلادی به طور طبیعی درگذشت. فردوسی در شاهنامه آورده است که بهرام پیش از مرگ، بزرگان و سپاهیان را در کاخ گردآورد و پسرش یزدگرد دوم را به عنوان جانشین خود معرفی کرد. سپس در همان شب آرام و شایسته از دنیا رفت. این روایت نشاندهنده انتقال مسالمتآمیز قدرت و پایان قابل احترامی برای زندگی یکی از شاهان بزرگ ساسانی است.
یکی از مشهورترین و جذابترین روایتها این است که بهرام در حین شکار گورخر (گور) در یکی از دشتهای مرکزی ایران (احتمالاً منطقهای بین اصفهان و شیراز) به دنبال شکار بود که ناگهان اسبش در مرداب یا باتلاقی به نام «باتلاق گور بهرام» فرو رفت و به زیر آب ناپدید شد. با وجود تلاشهای فراوان برای پیدا کردن جسد، اثری از او به دست نیامد.
این داستان از آن جهت شهرت یافت که کلمه «گور» در زبان فارسی دو معنا دارد: یکی به معنای «گورخر» که شکار بهرام بود و دیگری به معنای «گور» یا قبر. این ایهام در ادبیات فارسی، به ویژه در رباعیات خیام، به نمادی از بیثباتی دنیا و قدرت طبیعت بر انسانها تبدیل شده است.
آرتور کریستنسن، مورخ نامدار، معتقد است که این روایت افسانهای ممکن است برگرفته از مرگ پیروز ساسانی باشد که به دلیل سقوط در خندق کشته شده بود. این حادثه تاریخی احتمالاً در شکلگیری افسانه ناپدید شدن بهرام در باتلاق نقش داشته است.
وجود مکانهایی به نام «گور بهرام» در فارس، نیز محل اصالت این روایت را تقویت میکند که مردم محلی باور داشتند این ناحیه محل حادثه مرگ شاه است.
برخی معتقدند که این افسانه بیشتر نمادین است و به دلیل تمایل مردم و تاریخنگاران به روایت داستانهای پندآموز و عبرتآموز شکل گرفته و در طول زمان برجسته شده است.
مرگ بهرام گور نمونهای کلاسیک از تقاطع افسانه و تاریخ است. گزارشهای رسمی و آرام از مرگ طبیعی با روایتهای جذاب و رمزآلود یک شکار شاهانه که به ابهام ختم شد، همپوشانی دارد. این امر باعث شده است که مرگ او در ذهن عامه مردم بیشتر به شکل افسانهای به یاد مانده و در متون تاریخی و ادبی به صورت داستان حکمایانه و عبرتآموز نقل شده باشد.
بهرام گور یا بهرام پنجم، در سالهای پایانی سلطنت خود، یا به صورت طبیعی درگذشت یا بر اساس روایتهای افسانهای در جریان یک شکار ناپدید شد. داستان باتلاق گور بهرام، با هر میزان حقیقت یا خیال، بخشی جذاب و فرهنگی از روایت زندگی این پادشاه بزرگ را شکل داده که همواره در تاریخ و ادبیات فارسی بازتاب یافته است.
متن تاریخی خوبی بود. مجددا از این نوع محتوا در سایتتون منتشر کنید.
کاش باز هم چنین حاکم شایسته ای برای کشور و مردم آن پیدا میشد.امنیت داخلی و خارجی،عدالت اجتماعی،شادی و رفاه عمومی
بازخوانی تاریخ کهن ایران وزندگی پادشاهان گذشته ومردمان قدیم زیبا واموزنده است از این نوع مطالب بیشتر بزارید.
خییییلی زحمت کشیدید.خواهش می کنم تاریخ ایران را از این سایت معتبر برای ما بازگو کنید.💯💯💯🌷
الان هماعتقاد دارند مردم فقط گریه وزاری کنندودر فقر وفلاکت زندگی کنند.این تنها راه ادامه حکومت هست . مثل ضحاک وفرعون..
جسدش مومیایی بهرام رادر صندوق طلا در وسط
کوه نورآباد فارس بیرون آوردند با دو چشم جهانبین در سال1387
داستان جذابی بود .به عوض این همه ساختن سریالهایی که ریشه در اعراب دارد خوب یک سریال هم از این نوع داستانها که ریشه از خودمان دارد بسازید
ساخت سریال سلمان ضدفارسی درمراحل پایانی است