تجاوز گروهی به دختر ۱۵ ساله بعد از فرار از خانه؛ پدر رضایت داد، بهزیستی شکایت کرد
وقتی شاهرخ از خانه دوستش خارج شد متوجه نگاههای چندش آور دوستش شدم.....

اسفند ماه سال 1403 دختر 15 سالهای به نام پریا در تماس با اورژانس اجتماعی اعلام کرد که مورد خشونت خانگی از سوی پدرش قرار گرفته و به شدت کتک خورده است.
به این ترتیب امدادگران خیلی سریع خودشان را به منزل پریا رسانده و مشاهده کردند که دختر نوجوان مورد ضرب و شتم و خشونت خانگی قرار گرفته و این در حالی بود که پریا ادعا میکرد این اولین بار نیست که پدرش به بهانههای واهی او را به باد کتک میگیرد.
پریا در برخورد با امدادگران گفت:«حدود دو سالی میشود که پدر و مادرم از همدیگر جدا شدند و از همان موقع قرار شد که من و برادر 9 سالهام با پدرمان زندگی کنیم. اما پدرم هم به تنهایی از پس مراقبت از ما برنمیآمد و برای کارهای روزمره زندگیمان از مادربزرگمان یعنی مادر خودش کمک میگرفت.
مادربزرگم زنی مسن و بیحوصله است و هر شب با غرولند و گلایه از ما به پدرمان شکایت میکرد. پدرم هم میگفت عرصه زندگی بر جانش تنگ شده است و هر بار که احساس میکند نافرمانی یا خطایی از من سر زده به شدت کتکم میزند. من از این وضعیت خسته شدهام و دیگر دلم نمیخواهد در این خانه به این وضع زندگی ادامه دهم.»
دختر بدسرپرست
امدادگران اورژانس اجتماعی گفتههای پریا را مورد صحت سنجی قرار دادند و بالاخره به این نتیجه رسیدند که پریا بدسرپرست است. با اثبات این موضوع که پدر پریا توانایی نگهداری از او را ندارد، این دختر 15 ساله تحت سرپرستی بهزیستی درآمد و برای ادامه زندگی به یکی از مراکز بهزیستی منتقل شد.
پریا مدتی در آن مرکز زندگی میکرد تا اینکه از آنجا هم فرار کرد و زمانی که از بهزیستی بیرون رفت در حال پرسه زنی در خیابان بود. او بیهدف مقابل یک مسجد ایستاده بود و به رفت و آمد مردم زل زده بود که در همان حال یک جوان سوءاستفادهگر پریا را تحت نظر قرار داد و به او نزدیک شد.
این مرد جوان به نام شاهرخ با پریا طرح دوستی ریخت و به او گفت میتواند در خانهاش به پریا جا و مکان دهد. پریا هم که دید او از در دوستی و رفاقت وارد شده به او اطمینان کرد و همراهش به خانه رفت. شاهرخ با پریا رابطه جنسی برقرار کرد و یکی دو روز بعد از او خواست که چند ساعتی نزد یکی از دوستانش بماند تا او برای کاری برود و برگردد. غافل از اینکه شاهرخ با همدستی دوستش نقشه سیاه تجاوز به پریا را طراحی کرده بودند. زمانی که پریا با دوست شاهرخ تنها شد به نیت شوم او پی برد و خیلی سریع از خانه آن مرد فرار کرد.
تجاوز گروهی
پریا بعدا تعریف کرده و گفت:«وقتی شاهرخ از خانه دوستش خارج شد متوجه نگاههای چندش آور دوستش شدم.او قصد داشت به من نزدیک شود اما من خیلی سریع از آنجا بیرون دویدم و فرار کردم.بعد به شاهرخ زنگ زدم و گفتم که دوستت قصد آزار و اذیت من را داشت.
احساس کردم شاهرخ از شنیدن این حرف من با اینکه حالم خیلی بد بود و ترسیده بودم؛چندان تعجب نکرد. توقع داشتم ناراحت شود اما خیلی عادی برخورد کرد و من از این رفتارش خیلی ناراحت شدم و گفتم دیگر به خانهات نمیآیم.در خیابانها سرگردان بودم که تصمیم گرفتم بار دیگر به خانه پدرم بروم.»
پریا به خانه پدری خود رفت اما شاهرخ دست بردار نبود و باز هم در تماس با او سعی کرد که دختر نوجوان را فریب دهد.در حالی که این بار نقشه هولناکتری در انتظار پریا بود. پریا در توضیح تماس دوباره شاهرخ گفته بود:«وقتی به خانه پدرم رسیدم باز هم شاهرخ به من زنگ زد و گفت تو اشتباه میکنی، من در جریان نیت دوستم نبودم.
نمیدانم او چه قصدی داشته و اگر مطمئن شوم حتما حسابش را میرسم. شاهرخ با چرب زبانی من را قانع کرد که بار دیگر به دیدار او بروم. برای همین من با او قرار گذاشتم و پنهان از پدرم از خانه بیرون رفته و سر قرار با شاهرخ رفتم.شاهرخ به بهانه بیرون رفتن من را به باغی در حاشیه شهر برد و آنجا به همراه چند نفر از دوستانش هفت نفری به من تجاوز کردند.»
شکایت بهزیستی
پریا با حال وخیم به بیمارستان منتقل شد و اقدام به طرح شکایت از شاهرخ و دوستانش کرد اما وقتی پدرش موضوع را فهمید شکایت را پس گرفت و به هر هفت نفر رضایت داد.در همین حال مسئولان بهزیستی هنوز پیگیر سرنوشت پریا بودند و زمانی که متوجه شدند این دختر در بیمارستان است بالای سر او آمدند. این بار بهزیستی با طرح شکایتی از آن هفت نفر مدعی رسیدگی به پرونده شد و در گزارش شکایت خود اظهار کرد که این دختر نوجوان تحت سرپرستی بهزیستی بوده و باید به این شکایت رسیدگی شود.
همچنین خواستار سلب حضانت دائمی از پدر پریا شدند. به این ترتیب رسیدگی به پرونده در شعبه سوم دادگاه کیفری یک استان تهران آغاز شد.در حالی که شاهرخ و تعدادی از دوستانش شناسایی و بازداشت شدهاند تحقیقات در این پرونده برای طی روال قانونی ادامه دارد.
گناهش بر گردن مسئولان
خاک تو سر مردای بی غیرت
شاهرخ و ۶ نفر از دوستانش حتما تیرباران میشوند و یا شاید قبل از تیرباران هر کدام ۱۰۰ ضربه شلاق تحمل میکنند و سپس تیرباران میشوند.
نه به اعدام
بی وجدانها
چرا بهزیستی بعداز فرار مجدد دنبالش نگشته ؟ تا اون برگردونه ؟ اینکه مجازات متجاوز را قانون معلوم نموده اما افسوس از اینکه همچنان منتظریم تا کسی علت وعلل ریشه طلاق و این همه فقر و فلاکت مصیبت این فرزندان قربانی طلاق را چاره اندیش کند ..چند نفر از پریا ها و صدها نفر که هرروز خبرش رامی شنویم باید تاوان بی برنامگی های ملی را بدهند ..فقط فرزند آوری نیست !!حفظ فرزندان و کانون خانواده هم بایدمورد توجه باشد .
اعدام نمیشن بلکه حافظ امنیت نظام میشن. اعدام برای اینها نیست
احمق اگه زیر مشت ولگد بابات می مردی بهتر نبود
نه نبود. قطعا هر دو موقعیت غیرانسانی است.
قضاوت نکن ، دختر ۱۵ ساله است
ماشالله به این باباها و مردها قربون خدا برم چی آفریده
قطعا به وضعیت اقتصادی هم مربوط بوده
بله اگر وضعیت اقتصادی پدر خوب بود اینطور نبود
آفرین به بهزیستی
باز خوبه در این یک مورد قانون نیامده به پدر بی لیاقت حق بده.
میبایست پدر بی غیرتش را نیز همراه اون متجاوزان آویزان کرد.
نه به اعدام
جامعه ای که مسئولان متوهم وقدرطلب داشته باشد واقتصاد آن بدست آنها نابود شده باشد نتیجه ای بهتر از این نخواهد داشت.
چرا بهزیستی اعلام مفقودی نکرد؟ در بهزیستی چی میگذره که دختر فرار کرده؟ اصولاً در ایران چرا باید یه خانواده صاحب فرزند بشه وقتی کمترین امکانات برای تربیت فرزند نیست؟ تف به این منجلاب
داداش گل واژه نگو. هیچی از قضیه نمیدونی الکی قضاوت نکن. از کجا میدونی اعلام مفقودی نکرده و پلیس پیگیر بوده؟
انتهای آزادی بدون حد یقف یعنی این
یعنی دختر دوست داره فرار کنه
و یک عده نر آزادند که به یک دختر تجاوز کنند
بدترین محیط هر خانواده امن ترین محیط نسبت به
محیطی هست که نرهای وحشی در کمین هستند
البته این به معنای انکار مسئولیت تربیتی خانواده و نهادهای فرهنگی آموزشی و روانشناختی و تامین امنیت نیست
همه هفت نفر باید سنگسار شوند، اینها انسان نیستند ،پدر دختر هم باید بهش لقب بی شرف داد
لعنت به اون پدر آخه ی دختر 15 ساله چی از زندگی می فهمه به راحتی گول می خوره به راحتی میشه ازش سوء استفاده کرد به راحتی میشه نابودش کرد که همین کارو هم کردند الان اون دختر دیگه هیچ وقت نرمال نمی شه ای خدا چقدر ظلم چقدر بدبختی آخه بیچاره دختران سرزمینم
در این داستان همه مقصرند. در وحله اول این که هیچ برنامه پایش مدون و جامع در خصوص وضعیت سرپرستی و نگهداری از کودکان در کشور وجود ندارد.در وحله دوم پدر بی مسئولیت و احتمالا معتاد. در وحله سوم عدم آموزش به کودکان در مدرسه در خصوص خطرات اینجور کارها. و در مرحله چهارم قوانین ناکافی برای مجازات بازدارنده مسببین.
عجب پدر با غیرتی دارد😂😅🤣
یعنی اگر شکایت را پس بگیرند قانون هم کاری با متجاوزان ندارد.
عجب قانون خوبی
هیچ وقت ازدواج نمی کنم چون به عمق این ماجرا ها اگر بری میبینی پدر برای یک لقمه نون ۱۶ساعت کار میکنه ولی باز تو حد اقلی های زندگی مونده زنش طلاق می گیره بچه ها بدونه مهر مادری به هر توجهه سو استفاده کننده ای سریع جذب میشن همچین فاجعه ای براش پیش میاد گناه این اتفاقات مسئولی که جامعه رو به این منجلاب کشوندن
به پیر و پیغمبر قسم جامعه کشش این همه اتفاقات ناگواری را نداره که تیتر دوم شما میشه قتل و تجاوز یا فلان بازیگر زن طلاق گرفت یا لخت شد یا تجاوز شد. بابا سردبیر محترم همینجوری مردم عبوس و غمزده هستند لازم نیست با این اخبار مشمئز مردم را روحیه دهید. با تشکر و التماس
اینها واقعیتها است
اگر ناراحت میشی نخون
بنظر شما متهم واقعی کیست ازنظر من دولت است .زیرا زندگی را برای همه خانوارها سخت کرده است .اینها مشتی از خروارست
آرش تو که میگی نه به اعدام.اگراین بلا سرخواهرت میومد بازم همین حرفو میزدی؟بعضیا خیلی بی شرف تشریف دارن بخدا
این جماعت میگن مرگ خوبه ولی واسه همسایه
نکبت خودش هم خواسته که رفته
فکر نکنم این آدمها با این دختر زندگی کنند ،اگه مسولین قضاییه به خواهند به جامعه و زن امنیت بدهند باید ،بدون اغماض برای حفظ جامع ،همه این متجاوزان را یا اخته کنه وجهت کار تحویل بهزیستی بدهند و تا آخر عمر نوکری وحمالی بچه های پسر بهزیستی کنندیا اعدام
باید جمعیت ولایت دو برابر شود!
مدیونن زن و مردی که بچه بی گناه رو بدنیا میارن بعد بخاطر خودخواهی از هم جدا میشن ....طلاق پدر و مادر بدترین اتفاقی است که در زندگی یه کودک رخ میده ......فوت یکی از والدین خیلی بهتر از طلاق اوناست