آیا همه‌گیری عقاید دینی ما را تغییر خواهد داد؟

هزاران سال است که واگیرهای عفونی بر ادیان تأثیر گذاشته‌اند؛ کووید-۱۹ نیز استثنا نخواهد بود

آیا همه‌گیری عقاید دینی ما را تغییر خواهد داد؟

ما انسان‌ها عادت کرده‌ایم تاریخ جهان را با محوریت خودمان بخوانیم. «خوب» چیزی است که برای ما خوب باشد و «بد»، چیزی که ضرری به ما برساند. بر همین اساس درخت‌ها خوبند و ویروس‌ها بد. هنگامی که حادثه‌ای طبیعی مثل زلزله اتفاق می‌افتد یا بیماری‌ای همه‌گیر مثل کرونا بر ما هجوم می‌آورد، ناگهان این تصویر درهم می‌ریزد و از خودمان می‌پرسیم: جای ما در جهان کجاست و نسبتمان با دیگر موجودات چیست؟ پاسخ‌دادن به این دست سوالات غالباً به بازاندیشی در عقایدمان منجر می‌شود.

طی یک بیماری همه‌گیر در عصری به‌ظاهر سکولار سخن‌گفتن از الاهیات بسیار غریب به نظر می‌رسد. تعامل ما با جهانِ ناانسانیِ میکروب‌های بیماری‌زا کاملاً متفاوت است با روابطمان با دیگر قلمروهای ناانسانی‌ای که آن‌ها را الهی می‌دانیم.

بااین‌حال، اگر گذشته چیزی برای آموختن داشته باشد، آن چیز نگاه دقیق به تغییرات جاری در جامعه و سیاست امروز است، ازاین‌رو، احتمالاً حالا می‌توانیم برخلاف معمول، به‌تدریج شالوده‌های الاهیاتی جهان‌بینی‌های درحال‌تغییرمان را درک کنیم.

بیماری‌های همه‌گیر و دین در دنیای باستان

بیماری‌های همه‌گیر قدمتی به‌اندازۀ یکجانشینی و کشاورزی دارند. شیوع مرگ‌ومیرهای ناگهانی به‌خاطر بیماری‌های واگیرداری که از حیوانات به انسان منتقل می‌شدند، قدیمی‌ترین روستاها و شهرهای نیاکان شناخته‌شدۀ ما را وحشت‌زده می‌کرد. این بیماری‌ها باعث می‌شد که آن‌ها دربارۀ جهانِ پس از حیات تأمل کنند و از خدایانی که احتمالاً در این زندگی و فراسوی آن ذی‌نفوذ بودند دلجویی کنند.

توسیدید در گزارش مشهورش دربارۀ «طاعون آتن»، که احتمالاً به‌خاطر تیفوس بود، از درماندگی همشهریانش در مواجه با مرگ قریب‌الوقوع می‌گوید. او نوشت خدایانْ آتنی‌ها را، که خودسر شده بودند و حتی تظاهر به اخلاق را هم کنار گذاشته بودند، به حال خود رها کرده بودند.

شش سده بعد «طاعون آنتونین»، که احتمالاً به‌خاطر آبله بود، واکنش مشابهی را میان رومیان برانگیخت. به نظر می‌آمد که در سرتاسر امپراتوری روم از بریتانیا گرفته تا سوریه، قدرتِ خدایان کهن در مراکز شهری پرجمعیت و فاسد از میان رفته است. روی‌آوردنِ شهروندان و بردگان به آپولو الکسیکاکوس، خدای دفع‌کنندۀ شر، بیهوده بود، چرا که پنج میلیون نفر، تقریباً یک‌سوم جمعیت، از بین رفت.

دو نسل بعد، وقتی «طاعون سیپریان» همه‌گیر شد، جهان روم باستان در جست‌وجوی حیات جاویدان به مسیحیت روی آورده بود. ظاهراً این بیماری همه‌گیر نوعی تب خانمان‌سوز ویروسی بود، اما نمی‌توان با قاطعیت گفت که آنفولانزا بوده است. اسم آن را به تبع از سیپریان، اسقف کارتاژ، طاعون سیپریان گذاشتند. او نماد خونسردی مسیحیان در قبال این بیماری و آمادگی‌شان برای حیات پسامرگ بود. در مقابل، باور این بود که خدایان سنتی روم دارند پرستندگانِ پاگانِ خود را قصاص می‌کنند. چنان‌که انتظارش می‌رفت، طی یک نسل مسیحیت ردای دین دولتی روم را بر تن کرد.

در همین بازۀ زمانی، در کوشان، پایتخت گنداره، نزدیک پیشاور امروزی، دین‌دارانِ عامی از الهه‌های بودایی نظیر هاریتی دلجویی می‌کردند تا تب‌های بالا را پایین بیاورد و پوست‌های آبله‌دارشان را مداوا کند. دیگر الهه‌هایی که از بیماری‌ها پیشگیری می‌کردند، نظیر پَرنَشَبَری برگ‌پوش و الهۀ مار مَنَسه نیز لااقل برای یک هزاره در هندوستان شرقی معبودِ کسانی بودند که می‌کوشیدند از مار گزیدگی و آبله در امان بمانند.

درواقع، عبادت خدایان متخصص بیماری‌های همه‌گیر هنوز هم در هندوستان در معابد الهۀ آبله، شیتَله، آن پایین‌آورندۀ تب‌ها، رایج است. در جوامع چندخدا نظیر آسیای جنوبی، مناسک غالباً با فعالیت‌های درمانی نظیر آبله‌کوبی همراهند. مردم این جوامع به قدرت‌های جادویی خدایان و شفابخشی‌شان اعتقاد دارند.

الاهیات‌ طاعون

گرچه مسیحیت به پیروانش نوید آرامش و نجات در دنیا می‌دهد، اما آن‌ها را رویین‌تن نمی‌کند. در اواسط سدۀ ششم طاعون خیارکی در امپراتوری بیزانس شیوع پیدا کرد. چنان‌که مورخی به نام کایل هارپر اخیراً نشان داده است، تا دو قرن بعد از این طاعون، در سرتاسر امپراتوری شاهد افزایش فرقه‌های پرطرفداری بودیم که خودشان را وقفِ قدیسان و مریم عزرا کرده بودند.

مسیحیت ارتدوکس با ادیان پاگانیِ جهان مدیترانه آمیخت و از خاستگاه‌های توحیدی یهودی خود دور شد. هارپر می‌گوید در سرزمین‌های بیزانس شاهد گرایشی مخالف هم بودیم که مبتنی بر اعتقادِ توحیدی جدیدی بود که بر پایۀ وحی ساخته شده بود: اسلام.

در اروپای غربی نیز تبعات طاعون خیارکی در اواسط قرن چهاردهم به همین اندازه وسیع‌ بود. «مرگ سیاه» ساختارهای فئودالی را، که پیونددهندۀ اربابان و دهقانان بود، در هم شکست. وقتی ترس «مرگ» اروپاییان سده‌های میانه را به کام خود کشاند، شفاعت روحانیان ظاهراً هیچ خریداری نداشت.

کشیشان، که مشتاق بودند این طاعون را مجازات الاهی قلمداد کنند، به اندازۀ عوام تسلیم این بیماری همه‌گیر شدند. یهودیان، جذامیان و آن‌ها که منحرفان اجتماعی قلمداد می‌شدند، به قربانیِ بلاگردان تبدیل شدند. جنبش‌های دینی رادیکال شکوفا شدند. پرسۀ ریاضت‌‌کشان و اجرای مناسک خودآزاریشان در اطراف روستاهای آلمانی‌زبان شور زیادی به پا کرد. آن‌ها که دعوی پارسایی بیشتری نسبت به روحانیان داشتند، آرزوی بازگشت فردریک دوم، امپراتورِ درگذشتۀ روم مقدس، را در قامت یک مسیح داشتند.

لولاردها هدف معمولی‌تری را دنبال می‌کردند، اگرچه باز هم مقصودی رادیکال داشتند: ترجمۀ کتاب‌مقدس به زبان‌های بومی، نظیر انگلیسی، و تکریم و تقدیس قدیسان، اعیاد، اعترافات و زیارت‌ها. در جست‌وجوی ایجاد سازگاری بیشتر بین عمل دینی و متون مقدس، آن‌ها دیدگاه کلیسا دربارۀ عشای ربانی را، مبتنی بر استحالۀ نان و شراب به گوشت و خون مسیح، رد کردند.

گرچه کلیسای روم هم مرتاضان و هم لولاردها را بدعت‌گذار دانست، آن‌ها مسیر را برای تفسیر مستقیم مردم از متون مقدس و فهمِ فردگرایانۀ تقوا در بین فرقه‌های مختلف پروتستان -که لااقل برخی از آن‌ها حامی اندیشه‌های هزاره‌ای دربارۀ دگرگونی جهان و قریب‌الوقوع‌بودن آخرالزمان بودند- هموار ساختند.

جریان اصلی پروتستانتیسم تمایل داشت این اندیشه‌های رادیکال به حاشیه بروند، اما به‌ندرت می‌توان جلوی باور به یک بهشت زمینی را گرفت. به‌علاوه، کلیساهای اصلی پروتستان برداشت دولتی عجیبی از همان بهشت زمینی را دنبال کردند که در اثر آن، تقوای فردی و فنون تنبیهی دولت کاملاً با هم متحد شدند.

هم فهمِ فردی از تقوا و هم فعالیت‌های تنبیهی دولت، پابه‌پای طاعون، تا اواخر سدۀ هفدهم در اروپای غربی نشو و نمو یافت.

در اروپای کاتولیک، طاعون درمجموع دلالت‌هایی مختلف به همراه داشت. در پاسخ به اصلاحگران پروتستان، الاهی‌دانان کاتولیک کوشیدند از مرجعیت روحانیان و ضرورت واسطه‌گری بین قلمروهای الاهی و بشری دفاع کنند. کلیساهای پروتستان از منطق ساده‌ترین راه‌حل‌ها پیروی می‌کردند و شهرهای طاعون‌زدۀ پیرامونشان الگوهای مربعی یا شبکه‌ای را زیر نظرِ دولت‌های مرکزگرا دنبال می‌کردند؛ اما در این وضعیت، واکنش کاتولیک‌ها ریشه در پیچیده‌گویی‌ها و مغلق‌اندیشی‌های هیبت‌انگیز داشت.

در یک بیماری همه‌گیر طی سده‌های متمادی، گمان می‌شد رفتارهای ناقص و گناه‌آلود بشری مسبب برخوردِ متفاوت ارادۀ خداوندی بود. روحانیان همچنان مهم‌ترین منبعِ امیدِ کاتولیک‌ها برای رستگاری باقی ماندند.

رویکرد اسلام به مسئله برای اروپای مسیحی بسیار غریب بود. دانشمند ایرانی، ابن‌سینا، احتمالاً نخستین مدافع فاصله‌گذاری اجتماعی بود، اما مسیحیان آن زمان بیشتر با ابن‌خطیب و ابن‌خطیمۀ اهل گرانادا به‌عنوان محققان طاعون آشنا بودند.

هر دوی آن‌ها طاعون را محصول ارادۀ خدا می‌دانستند، بااین‌حال، می‌کوشیدند به مطالعۀ این بیماری بپردازند و بین نوع خیارکی و سینه‌پهلویی آن تمییز نهادند، و مانع شیوع آن شدند. برای آن‌ها فهم منطقِ سرایتِ بیماری کاملاً با تفسیر سنتی از قرآن سازگار بود.

آن‌ها پیرو آموزۀ سبب‌گرایی۱بودند. طبق این آموزه، گاهی ممکن است رویدادهایی داراماتیک الگوهای پایدار طبیعت و جامعه را بر هم زنند؛ ذهن بشر الگوها را می‌فهمد، اما چندان از این رویدادها سر در نمی‌آورد، با‌این‌حال، هر دو تابع ارادۀ خدا هستند. بنابراین، ناتوانی در حراست از خود -و دیگران- فقط احمقانه نیست، بلکه محصول ناتوانی در گوش‌سپردن به خداوند نیز هست.

فیلسوف تونسی، ابن‌خلدون، که شخصاً از طاعون آسیب دیده بود، سبب‌گرایی را اساس رساله‌اش دربارۀ ظهور و افول تمدن‌ها، یعنی مقدمه، قرار داد. برخی اثر او و فقدان قرنطینه در جهان عمدتاً مسلمان مدرن اولیه از مراکش گرفته تا اندونزی را، به‌ویژه در قیاس با رژیم‌های قرنطیه‌ای که با دولت‌های مدرن در اروپای پسااصلاحات دینی ظهور کرد، تقدیرگرایانه می‌دانند.

اما چنین دیدگاهی نمی‌تواند این مسئله را درک کند که اصولِ مراقبت روزانه کاملاً با این اعتقاد راسخ سازگارند که خدا حاکم نهایی بر زندگی و مرگ است. علی‌رغم فقدان قرنطینه طی دوران بیماری‌های همه‌گیر، فهم فزاینده از بدن و آگاهی روزافزون از کارهای خداوند می‌توانند دوشادوش هم جلو بروند.

از طاعون‌ها و مردمان گذشته گفتیم که روشن گردد بیماری‌های همه‌گیر هم می‌توانند محملی برای دگردیسی اجتماعی و سیاسی شوند هم محملی برای تغییر دینی.

ویروسی شدن در عصری سکولار

عادت داریم بیاندیشیم در عصری سکولار زندگی می‌کنیم، اما چنان‌که فیلسوف کانادایی، چارلز تیلور، نشان داده است «عصر ما از نوعی ناباوری آسودگی‌بخش فاصلۀ بسیار دارد ... و اسکیزوفرنیایی، یا بهتر بگوییم، زیر بمبارانِ عقاید متعارض است».

تمام پاسخ‌های الاهیاتی قبلی را می‌شود طی سدۀ گذشته مشاهده کرد: حس ناامیدی و درماندگی آنگاه که احساس می‌کنیم امر الاهی ما را رها کرده؛ علاقۀ مجدد به دلجویی از خدایان از مجرای نیایش‌ها و پیشکش‌ها؛ دفاع‌ و حمایت از مرجعیت روحانیان؛ روی‌آوردن به شیوه‌های جدید عبادت یا حتی خدایان جدید؛ آماده‌شدن برای آخرالزمان؛ عقلانی‌سازی ایمان با انگیزۀ مراقبت از خود و دیگران.

اما جوامع غربی مدرن عادت دارند فکر کنند انسان‌ها سلاطین زمین‌اند و اربابان بحر و بر. این اعتقاد، چنان‌که آثار فیلسوفان مدرن اولیه نظیر رنه دکارت و جان لاک نشان می‌دهد، یک جهان‌بینی تغییرشکل‌یافتۀ الاهیاتی است که با پروتستانتیسم ظهور کرد و کوشید رقبا را در اروپا و فراسوی آن منقاد سازد و از صحنه بیرون راند.

در وهلۀ نخست نقطۀ مشترک این رقبا در اروپای کاتولیک یا جهان چندخدای آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین به رسمیت‌شناختنِ محدودیت‌های طبیعی رشد بشر بود. در این تصویر، ما انسان‌ها موجوداتی هستیم که در کنار دیگر موجودات روی زمین زندگی می‌کنیم. بااین‌حال، سرمایه‌داری جهانی و دولت‌های مدرن در جست‌وجوی همیشگی ثروت، حد و مرزی برای رشد قائل نیستند.

این دوران که از سفر اکتشافی کریستوف کلمب به امریکا شروع شد و تا آغاز جنگ جهانی اول ادامه یافت، عدۀ انگشت‌شماری از انسان‌ها به قیمتِ فقر دیگران ثروت دیوانه‌واری اندوختند. در این بازه، جمعیت بشر چهار برابر شد. طی یک سدۀ گذشته، جمعیت انسان‌ها باز چهار برابر شده است. امروزه، طاعون باکتریایی -در کنار قاتلان جمعی گذشته نظیر مالاریا، وبا، حصبه، سرخک و آبله- کنترل شده است.

تهدید اصلی ما ویروس‌ها هستند، رشته‌هایی از دی‌ان‌ای به‌هم‌آمیخته که مرزهای مبهم بین جانداران و غیرجانداران را وسعت بخشیده‌اند. ویروس‌ها، از سرماخوردگی گرفته تا آنفولانزا و ابولا، جهان‌بینی انسان‌محور خودبینانه‌ای را به چالش کشیده که اصلاحات پروتستان برای اروپای مدرن، و از مجرای استعمار و امپریالیسم برای سایر جهان به میراث گذاشته است.

ویروس‌ها مدت‌ها پیش از ظهور ما بر روی این سیاره وجود داشته‌اند و علی‌رغم اینکه ما در بیرون‌راندن میزبانان حیوانیِ آن‌ها از سکونتگاه‌های بومی‌شان نقش داشته‌ایم، جای تردید ندارد که بعد از ما نیز زنده می‌مانند. اگر بتوانیم جهان را از جهان‌بینی ویروس‌ها ببینیم، نگاهی متفاوت به بیماری‌های همه‌گیر خواهیم داشت و خطوطی که برای جدانگه‌داشتن خودمان از «طبیعت» ترسیم می‌کنیم را بازبینی خواهیم کرد.

دست‌کم از همه‌گیری آنفولانزا در ۱۹۱۸ به این سو، ویروس‌ها ادعای برتریِ ما را به سخره گرفته‌اند. در واکنش به این وضعیت، مثل قبل برخی به ادیان و خدایان سنتی روی می‌آورند، اما قاطبۀ ما به خدای سکولارمان، دولت مدرن، روی می‌آوریم. افسوس که، چنان‌که کم‌کم خواهیم فهمید، کشیشان اعظم و مضطرب این لویاتان در همه‌گیری آرامش‌ خاطر چندانی به بار نخواهد آورند. بسیار شبیه به عبادت خدایان دیگر در هزاره‌های گذشته، ایمانمان به دولت‌های مدرن نیز نمی‌تواند ویروس‌ها را نابود سازد.

با‌این‌حال، در واقعیت، یک انقلاب الاهیاتی در حال ظهور است. درحالی‌که شایعات و «اخبار جعلی» بسیار شبیه ویروس کووید-۱۹ در رسانه‌های اجتماعی در حال گسترش است، شاهد ظهور اَشکالی جدید از جمعیت‌های کمتر سازمان‌یافته در شکاف میان مرزهای ملی و بین‌المللی هستیم.

امروزه شعار «جان سیاهان ارزشمند است» بیشترین نمود را دارد، اما نباید نفرت‌پراکن‌های راست‌گرای بدیل آن را نادیده گرفت. برخی به این جمعیت‌های آنلاین عنوان «قبیله» می‌دهند که دلالت بر بازگشتی نیاکانی به نوعی جامعه‌جویی۲کهن دارد.

ممکن است این جمعیت‌ها نشانۀ زوالِ آیین فردگرایی باشند؛ صورتی از خدا که الوهیت‌بخشی به خویشتنِ مدرن ایجاد کرده است. اما این جماعت‌های قبیله‌ای مذکور را می‌توان همچون ذهن‌هایی جمعی فهمید که «تولیدکنندگان» فردی را به میلیون‌ها دادۀ صفر و یکی تجزیه می‌کنند که هم‌زمان تولید و مصرف می‌شوند.

از قضای روزگار، این داده‌های بشری بسیار شبیه ویروس‌ها ترکیب، جدا و بازترکیب می‌شوند تا جمعیت‌هایی دیجیتال بر مبنای ایمان و احساساتِ شدید تشکیل دهند. این جداسازی ناآگاهانۀ افراد متفرق در بی‌شمار دادۀ صفر و یکی را باید در کنار امری دید که یووال نوآ هراری «داده‌گرایی» نامیده است، ایمانی آینده‌گرایانه حول قدرت‌های اسرارآمیز داده‌ها برای حل تمام مسائل بشری.

همه‌گیری کووید-۱۹ نقطۀ عطفی در تاریخ این ایمان نوپاست. حالا که ادیان و دولت‌های سازمان‌یافته در خرسندساختن باورمندان و منکران ناکام مانده‌اند، این بیماری گرایش به دین‌داریِ «خودت انجامش بده» یا «معنویت» را بیشتر کرده است. شیوه‌های سنتی عبادت حضوری در مساجد، معابد و کلیساها فعلاً پایان نیافته، اما در فضای رایانه‌ای برخی به نحوی روزافزون این اماکن مقدس را پناهگاه مردمان «متحجری» می‌دانند که وارد عصر دیجیتال نشده‌اند.

این همه‌گیری شوق تماشای عصرِ پساسواد را نیز زیاد کرده است. میم‌ها۳، در کنارِ لایک‌ها، کامنت‌ها و هم‌رسانی‌ها در فعالیت‌های شورمندانۀ جمعی در عصر دیجیتال، که فاصلۀ فیزیکی مشخصۀ آن است، محوری‌اند. جالب اینکه واژۀ «میم» را آتئیست دوآتشه ریچارد داوکینز وضع کرد. او در ژن خودخواه۴ (۱۹۷۶) تبیین می‌کند که چگونه ارگانیسم‌های سیارۀ ما با انتقالات افقی ژن و جهش‌های ژنتیکی تکامل یافتند.

ایمان‌ها و اعتقادنامه‌های آنلاین امروزی بسیار باهم تفاوت دارند، اما، چنان‌که طی این همه‌گیری می‌بینیم، واحد سازندۀ آن‌ها ذهن جمعی است، نه فردی. شک‌گرایی یا ندانم‌گوییِ بدون تعلق‌خاطر اسبِ تک‌شاخ۵ دوران ماست. بااین‌حال، مرگ فردگرایی، و از جمله بستۀ الاهیاتی ملازم با آن، به‌شکلی پنهان رخ داده است. صدای مهیب که هیچ، حتی ناله‌ای از آن نمی‌آید. درست نیست مثل چارلز تیلور بگوییم انسان‌های سکولار در یک «عصر اسکیزوفرنیایی» «زیر بمباران عقاید متعارض» قرار دارند. این نگاهی انسان‌گرایانه دربارۀ هیجانات داده‌محور جهان پساانسانی است.

گروه‌های عرفانی و هزاره‌ای که «آسمانی جدید و زمینی نو» را می‌جویند انقلاب الاهیاتی پیش روی ما را رهبری می‌کنند. این گروه‌ها رؤیاهایی زمینی را دنبال می‌کنند: از رهایی از لیبرالیسم و تکنوکراسی گرفته تا خلاصی از سرمایه‌داری و پدرسالاری و بااین‌حال، عنوان الاهیاتِ رهایی‌بخش را هم نمی‌پذیرند. باوجوداین، اساس آن‌ها را باوری منجی‌گرایانه و مشترک در فضای رایانه‌ای تشکیل می‌دهد، اینکه کسانی که مظلوم واقع شده‌اند یا چنین باوری دارند، اکنون باید رهایی یابند و عصر طلایی پساهزاره‌ای آغاز گردد. آرزو داریم با گریز از «چارچوب ذاتی» یا حفرۀ خداساز عصر سکولار دوباره رنگ افسون را بر جهانمان بپاشیم.

آپوکالیپسیس در زبان یونانی ممکن است به معنای آخرالزمان باشد، چنان‌که می‌دانیم، اما همچنین به معنای مکاشفه‌ای است که از حقایق زشت و پنهانِ جهانمان پرده برمی‌دارد. درست به همان صورت که انجیل‌گرایانِ امریکایی رئیس‌جمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ، را شر لازمی می‌دانند که ما را به شروعی دوباره فرامی‌خواند، ممکن است کووید-۱۹ نیز به‌عنوان کارگزار تغییری رادیکال افکار ما را دور هم جمع کند. هیچ کس از ماهیت این تغییر خبر ندارد و معلوم نیست ما را به کجا می‌برد. اما ظاهراً تردیدی نیست که، علی‌رغم نیروهای قدرتمند وضع موجود حاکم بر ما، دیگر نمی‌توانیم و نخواهیم توانست مانند دوران پیشاکرونا زندگی کنیم.

شیوع دراماتیک کووید-۱۹ باید ما را به بازاندیشی تعبیر رایج «ویروسی‌شدن» ‌وادارد. وقتی ویروس ذهن و بدنمان را در اختیار می‌گیرد، به موجوداتی اسیر تبدیل می‌شویم.

نظیر بیماری‌های همه‌گیر گذشته، این بیماری همه‌گیر نیز باعث شده است مرگ را نزدیک‌تر احساس کنیم و ما را واداشته درباب معنا(ها)ی زندگی تأمل کنیم. اما ما نه قهرمانان اگزیستانسیالیست رمانی نوشتۀ آلبر کامو هستیم نه قربانیان بیچارۀ طاعون‌های گذشته. همین که ویروس بدنمان را زیر تاخت و تاز خودش می‌گیرد، طرز فکرمان شروع به تغییر می‌کند. واقعیتِ فریبندۀ جدیدی، با همۀ افسون‌هایش، در انتظار ماست. می‌توانیم جدا از هم زندگی کنیم تا اینکه دیگر برای هم مهم یا حتی وجود نداشته باشیم.

پسامرگ دیجیتال ما هر شکل و شمایلی که داشته باشد، ویروس‌ها در جهان پساانسانی زنده خواهند ماند.

منبع: ترجمان

70

کیف پول من

خرید ارز دیجیتال
به ساده‌ترین روش ممکن!

✅ خرید ساده و راحت
✅ صرافی معتبر کیف پول من
✅ ثبت نام سریع با شماره موبایل
✅ احراز هویت آنی با کد ملی و تاریخ تولد
✅ واریز لحظه‌ای به کیف پول شخصی شما

آیا دلار دیجیتال (تتر) گزینه مناسبی برای سرمایه گذاری است؟

استفاده از ویجت خرید ارز دیجیتال به منزله پذیرفتن قوانین و مقررات صرافی کیف پول من است.

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید