تدبیر غلط برای والیبال ایران با مربی گمنام!
معرفی موتا پائز به عنوان سرمربی جدید تیم ملی والیبال ایران علامت سوال های زیادی را درباره چرایی این انتخاب ایجاد کرده است.
امروز و فرداهای پرتکرار، برگزاری جلسات هفتگی کمیته فنی، انتشار تصاویر جلسات ویدیویی رئیس و سرپرست فدراسیون با افراد مختلف سرانجام به انتخاب یک گزینه ناشناس و عجیب برای نیمکت تیم ملی والیبال انجامید!
موریس موتا پائز؛ مربی ۶۱ ساله برزیلی-فرانسوی که تقریبا می توان گفت بزرگترین افتخارش نشستن روی نیمکت تیم ملی برزیل و دستیاری رزنده و البته فلیپ بلین در فرانسه بوده است!
بازی با نام های بزرگ!
تقریبا می توان گفت نام موریس برای مخاطبان خاص والیبال هم گمنام است و اصلا مشخص نیست چگونه او در میان کاندیداهای سرمربی گری ایران قرار گرفت و برنده رقابت با سایر مربیان شد!
ویتال هاینن، آنجلو لورنزوتی، روبرتو پیاتزا، جان لورنزو بلنجینی و آندرهآ آناستازی از جمله سرمربیان نامداری بودند که در ماه های اخیر نامشان به عنوان گزینه های سرمربی گری تیم ملی اعلام شد. این نام ها نه فقط گمانه زنی بلکه تعداد زیادی از آن ها به صورت رسمی از سوی فدراسیون اعلام شد اما در نهایت مسئولان همه را غافلگیر کردند!
بعد از رفتن عطایی دائم صحبت از انتخاب مربی تراز اول برای نیمکت تیم ملی بود اما مشخص نیست چطور نام شخصی که بزرگترین افتخاراتش دستیاری در برزیل بوده به ایران رسید؟!
نکته جالب توجه اینکه وحید مرادی سرپرست فدراسیون از کار پائز با کوبیاک به عنوان رزومه یاد کرده و گفت: مائوریسیو موتا پائز رزومه بسیار موفقی دارد که دستیاری رزنده و فیلیپ بلان هم جزئی از آن است. او سرمربی تیمهای زنان و باشگاههای مختلف بوده و نتایج درخشانی کسب کرده است. پائز در لیگ ژاپن، سرمربی بازیکن بزرگی مثل کوبیاک در تیم پاناسونیک بوده و کوبیاک او را یکی از بزرگترین مربیان دنیا میداند.
نکته جالب توجه اینکه تعدادی گزینه های نامدار نظیر آناستازی هم از سوی کارشناسان با استقبال رو به رو نشدند و آن ها معتقد بودند که دوره یک سری از نام ها به پایان رسیده و ایران با توجه به کیفیت فنی که دارد باید با مربیان بهتری کار کند!
مرادی همچنین درباره گمنام بودن این مربی گفت: اسمها قرار نیست برای ما کاری کنند. کیفیت مربی، تأثیرگذار است و همین موضوع قرار است تیم را به شرایط مطلوب برساند. شما حضور برناردو رزنده را در تیم ملی فرانسه به یاد بیاورید؛ آیا موفق بود؟ انتخاب سرمربی، یک هندوانه دربسته است و تضمینی برای موفقیت او وجود ندارد.
اینکه سرپرست فدراسیون والیبال معتقد است نام ها برای تیم کاری نمی کنند تا اندازه استدلال درستی است اما اگر قرار بود مربی معمولی برای تیم ملی انتخاب شود پس چرا از ابتدا صحبت از انتخاب مربی بزرگ بود؟! چرا مسئولان دائم از این سخن می گفتند که والیبال ایران بزرگ است و باید نام بزرگ روی نیمکت آن بنشیند؟ اگر قرار است با استدلال هندوانه دربسته مدیریت کرد که نیازی به برگزاری این همه جلسه و بحث نبود؛ حتی یک شخص عادی خارج از فدراسیون هم می توانست مربی را انتخاب کند و بگوید هندوانه در بسته است و تضمینی ندارد موفق شود!
اگر مشکلات خارج از ورزش و به ادعای خود فدراسیون برخی شیطنت ها موجب شد گزینه ای چون لورنزتی با ایران به توافق نرسد و فدراسیون به اجبار با موتا قرارداد ببندد بهتر است استدلال های عجیب و غریب را به کار نبردند!
مربی موقت؛ می توانی اصلا به ایران نیا!
عجایب فدراسیون در انتخاب سرمربی تیم ملی به پایان نرسیده و مدت همکاری با پائز هم قابل تامل است. قرارداد ایران با او 4 ماهه و تا پایان المپیک است!
زمانی که آلکنو به عنوان مربی چند ماهه روی نیمکت ایران نشست شرایط بسیار متفاوت تر از امروز بود و تیم ملی سهمیه المپیک را در اختیار داشت و باید برای بازی ها آماده می شد؛ هرچند آن زمان هم عده زیادی به حضور کوتاه مدت این مربی روس با دستمزد سنگین معترض شدند.
در حال حاضر ایران فاصله زیادی با سهمیه المپیک دارد و صحبت بسیاری از ملی پوشان هم به شکلی است که می دانند برای رسیدن به پاریس شانسی ندارند. اگر قرار باشد ناامیدانه صحبت نکنیم می توان گفت ایران فقط و فقط روی کاغذ شانس کسب سهمیه دارد و در این شرایط انتخاب سرمربی موقت و کم نام و نشان تا پایان المپیک یک تناقض آشکار است.
تقریبا می توان گفت هفته اول لیگ ملت ها به صورت رسمی تکلیف سهمیه گرفتن یا نگرفتن ایران مشخص می شود و ادامه مسابقات می تواند برای ایران جنبه تدارکاتی پیدا می کند؛ در این شرایط سوالی که پیش می آید این است که حضور پائز به چه کار تیم ملی آمده است؟! مربی که قراردادش تا پایان المپیک است ولی اگر سهمیه به دست نیاید نیمی از زمان قرارداد کوتاه مدتش را هم بیکار است!
وحید مرادی درباره زمان حضور پائز در ایران گفت: پائز الان سرمربی تیم اوکراینی است. احتمال دارد تیمش به فینال صعود کند؛ اما اواخر فروردین قطعا به ایران می آید. در خصوص اینکه فینال لیگ برتر ایران را میتواند از نزدیک تماشا کند یا خیر هم با این مربی صحبت کردیم. او گفت اگر بشود ۲۴ ساعته به ایران می آید و برمیگردد. اگر نتواند بیاید شاید دستیارش را به ایران بفرستد. البته او مربی بسیار برنامهگرایی است و برنامه مدونی برای تیم ملی ایران تدوین کرده است. او حتی لژیونرها را زیر نظر داشت و گفت در مقطع فعلی بازیکنان باتجربه را لازم داریم و بر همین اساس بازیکنانی که سال گذشته در تیم ملی نبودند، برمیگردند.
بعد از جدایی بهروز عطایی از تیم ملی نظرات به این سمت و سو بود که سرمربی تیم ملی هرچه زودتر معرفی شود تا او بتواند بازیکنان و لیگ برتر را زیرنظر بگیرد و تیم برای آخرین شانس کسب سهمیه به خوبی آماده شود اما نه تنها آن زمان سرمربی مشخص نشد بلکه سرمربی جدید قرار است یک ماه و نیم دیگر به ایران بیاید!
ضمن اینکه یک سری از گزینه های سرمربی گری به دلیل اینکه در باشگاه فعالیت می کردند از لیست خط خوردند چرا که قرار بود سرمربی جدید هرچه زودتر به ایران بیاید اما نه تنها سرمربی مشغول در لیگ های اروپایی انتخاب شد بلکه او آخر فصل می تواند جدا شود و به ایران بیاید!
موتا امروز به عنوان سرمربی تیم ملی والیبال ایران انتخاب شد اما عملا اواخر فروردین می تواند به صورت رسمی سرمربی ایران باشد! اینکه گفته می شود در این مدت بازیکنان زیرنظر بودند یا آنالیز لازم انجام می شود برای زمانی است که سرمربی با سابقه و با تجربه ای که شناخت نسبتا کافی از بازیکنان دارد قرار است روی نیمکت بنشیند و تمرکزش هم روی تیم باشگاهی نیست.
ما اصلا نمی دانیم سرمربی چه می خواهیم؟!
با انتخاب موتا برخی از اهالی والیبال در اظهارنظرهای اعلام کردند اگر با بهروز عطایی کار را ادامه می دادیم خیلی بهتر از آن بود که مربی بی کارنامه ای در رده ملی را روی نیمکت ایران بنشانیم. با توجه به اتفاقاتی که رخ داده بود شرایط ادامه همکاری با عطایی امکان پذیر نبود اما سوال اینجاست که هدف از انتخاب موتا چه بوده است؟ آیا ما المپیک را می خواهیم؟ اگر هدف المپیک است باید یک مربی با کارنامه پربارتر را انتخاب می کردند که تجربه کار در این شرایط سخت را به عنوان نفر اول کادرفنی داشته باشد.
اگر هم هدفمان آینده است پس چرا قرارداد کوتاه مدت با این مربی امضا کردیم؟! آیا قرار است با این انتخاب فدراسیون زمان بخرد تا سرمربی جدیدش را انتخاب کند؟ درواقع اگر هدف المپیک نیست که در شرایط فعلی نگاه واقع بینانه ای است می توانستیم از لیگ ملت ها به عنوان شروع پروژه تغییر نسل با مربی جدید استفاد کنیم. البته اینکه سرپرست فدراسیون می گوید قرار است با تجربه ها بازهم در ترکیب تیم ملی باشند یعنی خبری از جوانگرایی و تغییر نسل نیست و این فرضیه مطرح می شود که ما اصلا نمی دانیم هدفمان چیست؛ نمی دانیم قرار است در لیگ ملت ها چه ملاکی برای موفقیت و عدم موفقیت داشته باشیم. اینکه تیم ملی در لیگ ملت ها سهمیه المپیک نگیرد ناکامی است؟! تیمی که در برزیل المپیک را از دست داد چگونه می تواند گرفتن یا نگرفتن سهمیه در تورنمنت بعدی را معیار موفقیت یا عدم موفقیت در نظر بگیرد؟ در لیگ ملت ها نیز اگر ایران سهمیه نگیرد هم سرمربی و هم فدراسیون به راحتی می توانند این ناکامی را به گذشته مرتبط بدانند که درست هم است اما اینکه برنامه و هدف تیم ملی با توجه به شرایط معین نشد کاملا تصمیم فدراسیون فعلی بود و بهروز عطایی و هیچ شخص دیگری در آن دخیل نیستند.
به هر صورت موریس یا مائوریسیو موتا پائز سرمربی تیم ملی والیبال ایران شده است و با وجود اینکه اینکه انتخابی خوب برای تیم ملی نبود اما همه امیدوار هستند او بتواند برای شرایط اسفناک فنی حال حاضر تیم ملی کاری انجام دهد. در نهایت نباید این موضوع را فراموش کرد که انتخاب ها می توانند سرنوشت یک نسل را تغییر دهند و نمی توان شرایط را با استدلال "هندوانه در بسته" مدیریت کرد؛ شاید اگر زمان انتخاب بهروز عطایی که از قضا در رزومه اش قهرمانی جوانان جهان را داشت دقت بیشتری صورت می گرفت کار به حسرت حضور ایران در المپیک 2024 نمی رسید.
متاسفانه مربی ایرانی والیبال را به فنا داد مثل قلعه نویی برای فوتبال
مثل این میمونه که کسی می خواد ماشین بخره میگیم چی میخوای میگه مدل بالا باشه بنزی ،تیوتایی ،بی ام دبلیویی از اینا بعد یک ماه می بینی یه پراید 80سوارشده می گیم چی شد میگه پولم به همین می رسید
با سلام و احترام
اگر چه باید به انتخاب کمیته فنی فدراسیون محترم والیبال احترام گذاشت و برای کادر فنی جدید آرزوی موفقیت کرد اما رسالت دلسوزی و مسئولیت اجتماعی در برابر مردم به بنده مربی والیبال وظیفه میدهد که ابن انتخاب را از دریچه فنی تحلیل کنم نه صرفا هیجانی حرف بزنم. در مورد این انتخاب چند نکته مطرح است:
۱. در حال حاضر اکثر مربیان شاخص قرارداد دارند.
۲. بین مربیان مطرح کشورهای صاحب والیبال از نظر سبک بازی و آماده سازی و تمرینات تفاوت های زیادی وجود دارد.
۳. مربی گری بانوان و کارکشته و سرشناش شدن در آن با مربیگری آقایان و مهارت های آن کاملا متفاوت است.
۴. فاصله ما با المپیک (البته اگر همه هم و غم ما المپیک باشد) خیلی زیاد و تقریبا دست نیافتنی است
۵. هدف ما از این انتخاب چیست؟
۶. پویا نبودن لیگ های برتر، دسته یک و زیر گروه والیبال
و آخر اینکه ۷. انتقال دانش و تجربه و کمک هاژ ایرانی چه وضعیتی خواهد داشت؟
اگر چه وقت نیست در مورد تمام این موارد بالا تحلیل صحبت کرد اما دلسوزانه باید گفت ما از این مربی که بیشتر تمرین دهنده تا کوچ، نباید انتظار نتیجه خارق العاده داشته باشیم. ایشان مربی خوبی هستند اما در کمک مربیان سرشناس بودن جا افتاده شده اند که تقریبا با توجه به سنشان که ۶۱ ساله هستند بهترین گزینه برای مربی تیم ملب هستند نه سرمربی چون بواسطه سالها در سایه بودن تقریبا سایه جسارت که لازمه کوچینگ بین المللی است رو به اتمام هستند. نکته دیگه اینکه مربیان بسیار کارآزموده و ماهر در والیبال بانوان بواسطه تفاوت استراتژیهای والیبال آقایان که کمترین زمان رالی است با خانم ها که بالاترین زمان در جریان بودن توپ و رالی است کاملا متفاوت هستند. شاید بهترین گزینه برای والیبال بانوان باشند نه آقایان!!! نکات بعد اینکه در حال حاضر برخی از والیبالیست های سرشناس ما ضعف مهارتی دارند در زمینه سرویس (ما سرویس زهر دار و قدرتمند با ثبات نمی زنیم) برخی از بازیکنان سرشناس ما حتی مشکل گام دارند و یا مشکل نواخت اسپک و مشکل گام دفاع و زاویه پوشش دفاع دارند. بازیکن سالاری در والیبال ما غوغا می کند. بنظر حقیر اگر چه ایرادات بسیاری به مدیریت بازی و تمرین آقای عطایی وجود داشته و دارد اما شاید اگر با بهروز خان عطایی این مقطع بحرانی را ادامه میدادیم خیلی بهتر بود تا دست به دامان مربی ای بشویم که در این فرصت کم نتیجه درخشانی احتمالا نخواهد داشت. شاید برخی دوستان و همکاران با بنده خیلی موافق نباشند اما تجربه نشان داده که مربیان جوانی که در سالهای اخیر بازیگری را کنار گذاشته و صرفا تماشاگر والیبال بوده اند موفقیت های بیشتری کسب کرده اند تا مربیان قدیمی و حتی با رزومه و دانش. ما قبلا کواچ را تجربه کرده بودیم که در یکی دوسال بعد از کنار گذاشتن بازی در لیگ سرمربی تیم ملی شد و البته نتیجه خوبی نگرفت اما بعد دو سه سال بواسطه کسب تجربه بیشتر سرمربی اسلوونی شد و با آن یقه بسیاری از تیم های بزرگ را گرفت و نایب قهرمان اروپا در حضور غول های والیبال شد، حرف بسیار است اما وقت کم دوستان کمیته فنی اگر تمایل به دریافت کمک فکری دارند باید بفرمایید. عزت زیاد