5 درس سیاسی که کودتای فوتبالی به ما داد/ سوپرلیگی که به نوعی در زمان رضاشاه و ویلیام والاس نیز تکرار شد

ابعاد ایده سوپرلیگ اروپا وسیع تر از فوتبال است. این تصمیم و اتفاق را می‌توان به پدیده های اجتماعی و سیاسی نیز نسبت داد. گویی این اتفاق در هر زمان و در هر موقعیت اجتماعی دیگری می‌تواند رخ دهد.

5 درس سیاسی که کودتای فوتبالی به ما داد/ سوپرلیگی که به نوعی در زمان رضاشاه و ویلیام والاس نیز تکرار شد

حسین نیازبخش- دنیای فوتبال سه روز پرحاشیه، ملتهب و نگران کننده را پشت سر گذراند. دنیای مستطیل سبز طی 48 ساعت زیر و رو شد و مجددا به حالت نخست بازگشت.

ایده سوپرلیگ اروپا چنان عظیم و ویران کننده بود (درباره این اتفاق اینجا بخوانید) که چشم هر فوتبال دوستی را به روزنامه‌ها و جراید خیره کرد. این اتفاق در حوزه خود حتی از برگزیت نیز بزرگتر بود. ایده سوپرلیگ اروپا را فقط می‌توان با جنگ جهانی، فروریختن دیوار برلین یا مثلا خروج آمریکا از سازمان ملل در آینده دور و در یک دنیای خیالی مقایسه کرد. نظم فوتبال در حال فروریختن بود هرچند به هر ضرب و زوری، این نظم مجددا حفظ شد.

ابعاد ایده سوپرلیگ اروپا وسیع تر از فوتبال است. این تصمیم و اتفاق را می‌توان به پدیده های اجتماعی و سیاسی نیز نسبت داد. گویی این اتفاق در هر زمان و در هر موقعیت اجتماعی دیگری می‌تواند رخ دهد. ماجرای سوپرلیگ اروپا یک پدیده اجتماعی یا به عبارت بهتر، معضل اجتماعی بود که بیرون زد و مجددا فرو رفت. این معضل به صور مختلفی نمود می‌یابد. گاه در سیاست، گاه در اجتماع و گاه در فرهنگ. در هر عرصه ای که قدرت و ثروت در آن بروز کند، این پدیده نیز می‌تواند ظهور کند.

بد نیست در اینجا به بعضی از درس‌هایی که زلزله سوپرلیگ به ما داده و می‌دهد اشاره کنیم:

الف. طغیان ثروتمندان را جدی بگیرید

بسیاری گمان می‌کنند که جهان مدرن دیگر جایی برای انقلاب اقلیت‌های ثروتمند ندارد اما این سخن اشتباه است. حداقل ماجرای سوپرلیگ نشان داد که این ایده اشتباه است. باشگاه‌های ثروتمند بیشترین سود و درآمد را به خزانه فوتبال اروپا واریز می‌کنند. درعوض، سودی که این باشگاه‌ها دریافت می‌کنند زیاد نیست. یوفا که خود نهادی فاسد است، بخش اعظمی از این ثروت را دریافت می‌کند؛ قسمت کمی از آن را به باشگاه‌های کوچکتر می‎دهد و مابقی را در جیب خود می‌گذارد.

این اتفاق در بسیاری از نهادهای سیاسی و اجتماعی رخ می‌دهد. دولت پول را از ثروتمندان می‌گیرد و به جای بخشش به فقرا، آن را در جیب خود می‌گذارد. همین اتفاق زمینه ساز کودتای ثروتمندان (به خصوص با استفاده از نارضایتی فقرا) می‌شود. اتفاقی که از زمان حکومت الیگارشی‌ها در عصر آتن باستان تا همین ماجرای سوپرلیگ اتفاق افتاد و می‌افتد و احتمالا طبق قاعده فوق الذکر تا مدت‌ها ادامه یابد.

ب. قدرت‌های نوظهور همیشه خود را نشان می‌دهند

یکی از معضلات اصلی سوپرلیگ اروپا این بود که جایی برای باشگاه‌های متوسط نداشت. پپ گواردیولا از این گفته بود که چگونه آژاکس در سوپرلیگ حضور ندارد. در انگلیس بسیاری این پرسش را مطرح می‌کردند که چگونه آرسنال در سوپرلیگ حضور دارد اما لسترسیتی و اورتون حضور ندارند. اصولا اشتباه سوپرلیگ در این بود که به باشگاه‌ها نگاهی کلاسیک داشت.

آرسنال و آث میلان، دو باشگاه بسیار قدیمی و باسابقه هستند که در حال حاضر قدرت زیادی ندارد. در مقابل لسترسیتی، اورتون، لایپزیش و ... از جمله باشگاه‌هایی هستند که علی رغم اینکه در تاریخ فوتبال سهم زیادی ندارند اما در حال حاضر بسیار قدرتمند هستند. سوپرلیگ نتوانست میان این دو دسته تیم ارتباط ایجاد کند. این شد که باشگاه‌های نوظهور را کنارگذاشت و همین امر باعث مخالفت بسیاری از باشگاه‌های قدرتمند و طرفدارانشان شد.

این اتفاق معمولا در پدیده های سیاسی و اجتماعی نیز رخ می‌دهد. اگر نگاهی طبقاتی به جامعه داشته باشیم، باید بگوییم که در بسیاری از تحولات اجتماعی، طبقات نوظهور که اتفاقا در تحولات، بسیار موثر هستند توسط بانیان یک جنبش فراموش می‌شوند. آنطور که یراوند آبراهامیان می‌گوید رضا شاه نتوانست درک درستی از طبقه نوظهور شهری که بسیاری از آنها کارمند بودند داشته باشد.

این شد که حمایت این طبقه نوظهور را از دست داد و برخلاف آتاتورک نتوانست یک طبقه حامی داشته باشد. دقیقا این اتفاق در زمان محمدرضا شاه و جنبش دکتر مصدق افتاد و هر دو نتوانست طبقات نوظهور را درک کرده و به نیازهایشان پاسخ دهند. در بسیاری از جنبش‌های اجتماعی و سیاسی ایران و جهان نیز این پدیده رخ داده و بسیاری از تحولات را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد.

ج. پیاده‌هایی که همه با هم قدرتمند هستند

در شطرنج، یک مهره پیاده به خودی خود قدرت چندانی ندارد اما تصور بازی شطرنج بدون همه پیاده‌ها ممکن نیست و بازیکنی که هیچ پیاده‌ای نداشته باشد عملا شکست می‌خورد. هواداران فوتبال در این روزهای کرونایی کمترین نقش را در اقتصاد فوتبال ایفا می‌کنند.

از این رو ایده پردازان سوپرلیگ گمان داشتند این گروه کمترین تاثیر را بر تحولات فوتبال خواهند داشت اما پیاده های جمع شده کار خود را کردند. کمپین عجیب هوادارن لیورپول، چلسی، تاتنهام و نیز مخالفت شدید هواداران بارسلونا، یوونتوس و اتلتیکومادرید نشان داد که هنوز پیاده‌ها حرف اول و آخر را می‎زنند. در مسائل مختلف، این گروه معمولا مورد غفلت قرار می‌گیرد اما نباید از خاطر برد که جمع شدن گروه‌های مردمی تقریبا هر کودتایی را از بین می‌برد.

د. ترسی که همیشه وجود خواهد داشت

یک کودتا یا انقلاب شکست خورده در بسیاری از مواقع مانند یک واکسن عمل می‌کند؛ به این معنی که یک نهاد یا ساختار را نسبت به یک ایده یا تحول به شدت حساس می‌کند. انقلاب‌های سوسیالیستی در جهان، غرب را در نیمه اول قرن 20 چنان حساس کرد که همه ی فکر و ذکرش مقابله با کمونیسم و سوسیالیسم بود.

بسیاری معتقدند که نفوذ حزب توده در دهه 20 و شکست جنبش آنان در آن دهه و نیز در کودتای 1332 باعث شد محمدرضا شاه تا پایان عمر از فعالیت گروه های چپ بترسد و این ترس چنان در وجود او و نهاد پادشاهی ریشه دواند که او از فعالیت سایر طبقات مخالف او مانند روحانیون و احزاب ملی و لیبرال غافل شد.

ایده سوپر لیگ اروپا حتی در صورت شکست نیز مانند کابوسی یوفا و فیفا را دنبال می‌کند. احتمالا تا سال‌ها یوفا و فیفا سیاست‌های خود را طوری تنظیم کنند که مانع از طغیان مجدد باشگاه‌های ثروتمند شود.

ه. شورشیان شکست خورده باج می‌گیرند

از قسمت چهارم، یک نتیجه مهم دیگر قابل استخراج است. ترس از شورش مجدد باعث می‌شود فرد یا نهادی که در قدرت مانده و شورش را شکست داده به شورشیان خود باج بدهد. او البته سردسته شورشیان را مجازات می‌کند اما به همراهان شکست خورده کمک می‌کند تا دیگر شورش نکنند. این است که در بسیاری از شورش‌های شکست خورده اتفاقا طبقات و افراد شورشی قدرت بیشتری می‌گیرند.

در قیام اسکاتلندی‌ها در قرن 13 میلادی به رهبری "ویلیام والاس" بسیاری از ایالات و قبایل اسکاتلندی و اشراف با والاس همراه شده و علیه انگلستان جنگیدند. پادشاه وقت انگلیس (شاه ادوارد اول) بعد از شکست قیام اسکاتلند، ویلیام والاس را به طرز فجیعی به قتل رساند اما در عوض بر اشراف اسکاتلندی آسان گرفت و برای جلوگیری از شورش مجدد، به آنها زمین داد و مالیاتشان را نیز کاهش داد.

این اتفاق شاید در سوپرلیگ اروپا نیز در حال تکرار است. شنیده‌ها حاکی از این است که احتمالا مالکین آمریکایی چند باشگاه مطرح انگلیسی استعفا می‌دهند. یوفا قصد دارد بر آنیلی (مالک باشگاه یوونتوس) و فلورنتینو پرز (مدیرعامل باشگاه رئال مادرید) سخت بگیرد. بسیاری از محرومیت قریب الوقوع پرز سخن گفته و برخی حتی مدعی حذف رئال مادرید از لیگ قهرمانان اروپا شده اند. با این حال، یوفا و فیفا بر سایر باشگاه‌ها سخت نمی‌گیرند.

شنیده ها حاکی از آن است که یوفا حتی قرار است سهم بیشتری از درآمد لیگ قهرمانان به باشگاه‌های عضو سوپرلیگ بدهد. این نشان می‌دهد که احتمالا باشگاه‌های شورشی علی رغم تلاش نافرجامشان، قدرتمندتر، ثروتمندتر و مهیب‌تر از گذشته شوند.

منبع: خبر فوری

38

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 1
  • کمانگیر
    0

    درود بر شما. مدتها بود مقاله ای اینقدر پرمحتوا نخونده بودم.

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها