«سیاست خارجی آمریکا»؛ چکشی که بر سر جهان فرود می آید

در طول سال های اخیر هیچ دولت دیگری به جز آمریکا تا این اندازه آسیب نرسانده است آن هم در حالی که مقامات آن کشور به جهان فخر می فروشند و فرمان های امپراتوری صادر می کنند و خود را مقدس می دانند.

«سیاست خارجی آمریکا»؛ چکشی که بر سر جهان فرود می آید

پایگاه خبری «آنتی وار» در یادداشتی با تاکید بر اینکه اکنون زمان آن است که آمریکا یک سیاست خارجی مناسب و کفایت کننده و نه برتری جویانه را پیش بگیرد، نوشت: شاید بزرگ ترین مشکل سیاست خارجی آمریکا، این باور آنهاست که آمریکایی ها برای حکومت در جهان متولد شده اند؛ اکسپشنالیسم آمریکایی (باور به منحصر به فرد بودن آمریکا) بدین معناست که شهروندان این کشور اختیار بهشت را دارند و می توانند هر کسی را که بخواهند بکشند و هر چه را که لازم است نابود کنند تا اراده و خواست خود را بر هر کشور و فرد دیگری روی کره زمین تحمیل کنند آن هم به بهانه خدمت به بشریت!

اگر درک این موضوع برایتان دشوار است بهتر است نگاهی به تاریخ و سوابق واشنگتن بیندازد؛ در طول نیم قرن گذتشه هیچ کشوری به اندازه آمریکا جنگ نکرده، هیچ کشوری مثل آمریکا بسیاری از کشورهای دیگر را هدف تحریم قرار نداده و کشورهای زیاد دیگر را تخریب و نابود نکرده و بسیاری از جوامع را غارت نکرده است؛ هیچ کشوری مثل آمریکا به ایجاد و تحریک و دامن زدن به جنگ های داخلی نپرداخته است؛ حداقل از پایان جنگ سرد می توان گفت که آمریکا بیشتر از هر کشور دیگری تلفات برجای گذاشته و مردم را آواره کرده است.

به طور خلاصه می توان گفت که در طول سال های اخیر هیچ دولت دیگری به جز آمریکا تا این اندازه آسیب نرسانده است آن هم در حالی که مقامات آن به جهان فخر می فروشند و فرمان های امپراتوری صادر می کنند و خود را مقدس می دانند و نهایتا نیز دیگران را مقصر تلفات انسانی و ویرانی های و هرج و مرج های به وجود آمده در جهان معرفی می کنند.

صدها هزار و یا شاید میلیون ها نفر کشته شده اند؛ در گورستان های پر از قربانیان آمریکا تامل کنید! میلیون ها نفر آواره شده اند؛ جوامعی را در نظر بگیرید که بعد از مداخله های آمریکا تخریب و تخلیه شده اند. سختی های غیر قابل تصوری بر ده ها میلیون نفر از مردم جهان تحمیل شده است. به عواقب و پیامدهای مهندسی اجتماعی نظامی سیاستمداران خودخواه و فوق العاده بی خیال آمریکایی که از جهان پیرامون خود غافلند، نگاه کنید.

همه این پیامدها به این دلیل است که مقامات آمریکایی فکر می کنند که این حق را دارند که با سایر مردم جهان شبیه پیاده نظامان یک بازی جهانی شطرنج رفتار کنند و آنها را ارزش گذاری کنند درست همانطور که «مادلین آلبرایت» سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل و وزیر امور خارجه سابق این کشور با بی رحمی هر چه تمام تلفات و مرگ و میر نیم میلیون نوزاد عراقی را رد و نهایتا ضمن تاکید بر جایگاه بسیار برتر آمریکا، تاکید کرد که آمریکایی ها سزاوارند که هر آنچه لازم است عملی کنند.

آمریکا به گرسنگی دادن به تمام مردم جهان و جنگ های غیر قانونی خود ادامه می دهد و اصرار دارد که کل جهان باید آنچه واشنگتن می گوید، انجام دهد. در این بین اگر مقاومتی از سوی دموکراسی های دوست و متحد واشنگتن نیز دیده شود، آمریکا در صورت لازم این مقاومت را در هم خرد می کند.

شاید یکی از بارزترین ویژکی های آمریکا بی احتیاطی و نه بدخواهی آن باشد؛ به طور کلی می توان گفت که حتی نومحافظه کاران بسیار خوشحال از جنگ در آمریکا از جمله پیروزی طلبانی که توطئه حمله به سوریه، ایران و بخش بیشتر جهان شناخته شده بعد از حمله به عراق را طراحی کردند نیز درصدد کشتار و ضرب و جرح و تخریب در این مقیاس گسترده نبودند اما با این حال، بی تفاوتی و حماقت مغرورانه این افراد عملکرد وحشتناک آنها را توجیه نمی کند؛ با این حال هیچ کدام از مقامات آمریکا به دلیل سوء عملکرد سیاسی اش در این مقیاس گسترده پاسخگو نبوده است.

با توجه به عزم واشنگتن برای اداره جهان و عدم قابلیت آن در اجرای این روال، آنچه ضرورت دارد این است که سیاست خارجی آمریکا از برتری جویی به سمت کفایت طلبی تغییر مسیر پیدا کند.

آنتی وار نوشت که حقیقت این است که استکبار ممکن است هنگام آلوده کردن طرز تفکر افراد خوش فکر و شایسته بسیار خطرناک تر عمل کند به خصوص وقتی نوبت به مجریان معمولی سیاست خارجی آمریکا می رسد که نادان ترین و ابله ترین افراد بی لیاقت هستند؛ این نوع طرز فکر بدخیم آمریکایی تنها در صورتی تغییر می کند که سیاست خارجی و نظامی این کشور تغییر کند.

این در حالیست که سیاستمداران آمریکایی امروزه بدنبال برتری جویی و دست یافتن به ابزار نظامی برای تسلط بر جهانند؛ هدف واشنگتن این است که همه چیز را به نفع آمریکا پیش ببرد. قدرت تخریبی قدرت آمریکا دوست و دشمن این کشور را به یک اندازه منهدم می سازد و در واقع باید گفت که آن دسته از دوستان واشنگتن که در برابر دیکتاوری آمریکا مقاومت می کنند درست مانند دشمن آمریکا در نظر گرفته می شوند.

اینجاست که همان گفته قدیمی به ذهن خطور می کند که می گوید: «اگر تمام آن چیزی که دارید یک چکش باشد، در این صورت همه مشکلات شبیه یک میخ به نظر می رسند».

باید توجه داشت که اینکه آمریکا مالک یک قدرت نظامی گسترده و عظیم است، این کشور را ترغیب می کند که بلندپروازی ها و جاه طلبی هایش را گسترش دهد و به دیکتاتوری بپردازد. بسیاری از مقامات آمریکایی در خطابه هایشان به کشورهای دیگر درست شبیه آلبرایت رفتار می کنند و مدعی اند که: «ما بیشتر از شما می دانیم، ما تصمیم می گیریم، ساکت شوید و هر آنچه می گوییم انجام دهید و در عین حال نگران نباشید بلکه خوشحال باشید چرا که تخریب و مرگ و میرهای ناشی از این رویکرد، به نفع خودتان است»!

در ادامه یادداشت آنتی وار آمده است که آمریکا باید به جای تلاش برای تحمیل خواست و اراده واشنگتن بر کل جهان، به فکر دفاع از آمریکا باشد چرا که این روال امکان کاهش چشمگیر اندازه و مقیاس ارتش آمریکا را فراهم می کند به خصوص اندازه نیروهای زمینی آمریکا با این رویکرد کم می شود آن هم در شرایطی که انتظار نمی رود که پنتاگون دیگر وارد یک جنگ زمینی گسترده در اروپا و یا آسیا و یا جنگ های صلیبی در هر جای دیگر از جهان شود.

این پایگاه خبری با اشاره به اینکه به زودی بدهی های واشنگتن رکورد ثبت شده بعد از جنگ جهانی دوم را خواهد شکست و در حال حاضر نیز این بدهی ها معادل 100 درصد از تولید ناخالص داخلی آمریکاست، نوشت که تا سال 2050 میلادی طبق هشدار اداره بودجه کنگره آمریکا، بدهی ملی این کشور معادل 200 درصد از تولید ناخالص داخلی آمریکا خواهد شد و در حالیکه بایدن نیز با طرح پیشنهادات خود درصدد دو برابر و حتی سه برابر کردن سطح بدهی های آمریکاست،‌ باید اولویت هایی در این زمینه تعریف شود که نقطه خوب آغاز در این مسیر توقف هدر دادن منابع مالی در درگیری های خارجی آمریکاست؛ درگیری هایی که تنها نتیجه آنها ناامن تر شدن آمریکا خواهد بود.

در پایان این یادداشت آمده است که آمریکا به یک سیاست خارجی و نیروی نظامی متناسب برای حفاظت از این کشور و نه حکومت بر جهان و به یک تعهد و قابلیت برای مهار حمله و نه تهاجم به دیگر کشورها نیازمند است.

منبع: رادیو بین المللی چین

66

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 1
  • کریمی
    0

    هشت سال عراق در زمان صدام بچه های ارانی راشهید کرد و به شیعه ظلم می کرد آیا در قدرت ما بود که انتقام از صدام بگیریم آیا اگر طالب در افغانستان قدرت در دست می گرفت آینده چه خطر هایی متوجه ما بود از این دریچه نگاه کنیم شاید خداوند برای مجازات گروهای ظالم ارز اندام میکند هم خیلی بد نیست به سیاست هایی که به وفق مراد ما نیست باید ببینیم مشکل ما کجاست همین که افراد حاکم با ثروت یک کشور هر کاری دلشان میخواهند می کنند باید فکر کنیم باید یک دستی بالای دست ظالمین که مظلوم نمایی می کنند و از قدرت سو استفاده می کنند این امریکا یک چماقی بالای سر اینها است تا حداقل به ظاهر هم شد خود را طرف دار حقوق بشر نشان دهند و کمتر آسیب بزنند الان امام زمان هم در ایران ظهور کند رد صلاحیت می شود چون افراد در قدرت صلاحیت اداره کشور ندارند

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها