نظرسنجی اخیر ایسپا راجعبه وضعیت فرهنگی ـ اجتماعی دانشجویان دانشگاههای دولتی کشور، تصویر خوبی از نسل جدید ایرانی بهدست میدهد.
وزیر علوم در دولت اصلاحات گفت: بیاعتمادی جامعه ایران نسبت به همدیگر، رسانه و مسئولان دارای آمارهای غیرقابل قبولی است.
آینده هیچگاه معلوم نیست و هر آن ممکن است همهچیز زیرورو شود. با این وجود تحلیل کارشناسان اجتماعی میتواند برای پیدا کردن دید بهتر از جامعه راهگشا باشد.
یک جامعه شناس نوشت: این گزارهها به معنای «زیستنی استخوان در گلو و خار در چشم» است که فقط به مدد در کنار هم ایستادن و چنگ بر روی هم نکشیدن، میتوان امید به روزهای بهتر داشت. خودحقپنداری و تحمل نکردن، تصویر این آینده را تیرهتر میسازد.
استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران گفت: روسای دولتهای ما از آن روزی که پیروز میشوند صدایشان بلند میشود، بلندتر حرف میزنند، داد میزنند و حکم صادر میکنند و این توهم ایجاد میشود که این رای برای آنهاست.
تورم افسارگسیخته که نتیجه عوامل مختلفی است باعث شده که هر روز کشور با تورم غذایی روبهرو شود و بدتر از آن گرانی اقلام خوراکی سبد خانوار است که توان تابآوری خانواده را ربوده است.
گزارشهای بینالمللی نشان میدهد رتبه ایران در جدول کشورهای شاد پایین است. اما اینکه چرا جامعه ایرانی شاد نیست پرسی بود که دو جامعه شناس به آن پاسخ دادند.
یک جامعه شناس گفت: بحران ناکارآمدی نظام سیاسی منشا تولید نابهسامانی و آسیب اجتماعی است، اگر جامعهای نظام سیاسی متعهد به وظایف خودش در چارچوب قانون داشت این مسائل کمتر میشد.
سکانس معروف «دوغ یا نوشابه؟» از سریال طنز «نون خ» را یادتان هست؟ سکانس درخشانی که هنوز هم در فضای مجازی دست به دست میشود و احتمالا هر کدام از ما چند بار آن را دیدهایم.
مردم ایران آنقدر دعوای مسؤولان شان را دیده اند و داد و قال و دروغ و تهمت و پرده دری ها آزارشان داده، که الان اصلاً برایشان مهم نیست که فلان رسانه این وری، پته فلان سیاستمدار آن وری را روی آب ریخته است.