با خوردن چای و غذا سرگیجه شدیدی سراغم آمد زمانی چشمانم را گشودم که از پنجره کوچک اتاق متوجه شدم هوا کمی روشن شده است.نمی دانستم چه بلایی برسرم آمده است. آرام آرام از جایم حرکت کردم و از آن لانه سیاه گریختم