از روزی که پای سفره عقد نشستم، مادرم می گفت: «دختر با لباس سپید به خانه بخت می رود و با کفن سپید از خانه شوهرش بیرون می اید» من هم با همه ناملایمات زندگی کنار آمدم تا جایی که احساس کردم زن دیگری در این زندگی شریک است..