کدام مادر می تواند این گونه جگر گوشه اش را تنها بگذارد و برای مدت نامعلومی از او دور بماند. امروز همه بغض های عالم همچون غده ای سنگین در گلویم جا خوش کرده است و اشک هایم حکایت تلخی را روایت می کند ...
با آنکه چهار دهه از عمرم می گذرد اما هیچ وقت رنگ خوشبختی را ندیدم و همواره با مشکلات و آسیب های اجتماعی دست و پنجه نرم کرده ام. ریشه همه بدبختی هایم را در افکار و رفتار پدرم می بینم،نمی دانم آیا روزی پدرم را خواهم بخشید.