موسیقی جنوب
  • ‌می‌شود شاد بود، می‌شود خندید، حتی در این جمع فشرده و این سالن تاریک. جایی که طا‌ها با آن قد رشید روی سن ایستاده، گیتار آکوستیکش را به گردن انداخته، کنارش حسین رومی با آن مو‌های از پشت بسته با قدی کشیده تقریبا روی زمین ولو شده تا درامز بنوازد.

  • به بهانه سالروز مرگ خودخواسته ابراهیم منصفی؛

    مدام می‌گفت: «رامی، رامی» و چنان با ذوق از رامی حرف می‌زد که کم‌کم با رامی آشنا شدم. عصرها، در آن دفتر خیابان ولی‌عصر که پنجره‌اش درست به خیابان باز می‌شد می‌نشست و از رامی می‌گفت و اهمیتش.