از قوانین بانک و صدور چک و ضمانت تسهیلات هیچ گونه آگاهی نداشتم و تنها به خاطر یک عشق هیجانی درگیر ماجرایی شدم که دیگران با سوءاستفاده از سادگی من پول های زیادی را بالا کشیدند ...
لحظه ای که تیغه چاقو را در پای مادربزرگم فرو بردم، خودم هم نمی فهمیدم که با این کار روزگارم سیاه می شود اما آن لحظه از شدت خماری به چیزی جز زورگیری از مادربزرگم نمی اندیشیدم چرا که...
نمی دانم چگونه زندگی عاشقانه من در ورطه نابودی قرار گرفت و از مسیر واقعی خود خارج شد. روزگاری که من با زدن نقاب به چهرهام در تعقیب همسرم بودم تا راز دلسردی هایش نسبت به خودم را کشف کنم او منتظر فرزندی بود که ...
با آنکه سرگذشت تلخم برای عبرت دیگران به چاپ رسید تا دخترانی که به دلیل قبول نشدن در کنکور سرخورده و مورد سرزنش خانواده قرار میگیرند به ابراز احساسات پوچ عاطفی پاسخ ندهند و دردام افراد شیطان صفت نیفتند اما دوباره خودم ...