روايت سرلشکر جعفري از 4 طرح حمله به مراکز حساس
فرمانده کل سپاه در کتاب "کالک هاي خاکي" خاطره اي را از فعاليتهاي خرابکارانه شبکه نقاب در ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي بيان مي کند.
با تعطيل شدن دانشگاهها و حاکم شدن حالت آرامش و ثبات در مراکز علمي کشور، بهترين فرصت براي دانشجويان و استادان طرفدار انقلاب پيش آمد تا با راه اندازي يک جهاد علمي روي مباني علوم انساني کار کنند. به عبارتي، علوم اسلامي مورد نياز در هر رشتهاي را جايگزين علوم قبلي کنند. من هم با چنين انگيزهاي عضو تشکيلات نوبنياد «جهاد علمي» در دانشکده معماري دانشگاه تهران شدم.
بعد از بسته شدن درهاي مراکز آموزش عالي پايتخت، تجمعات گروههاي سياسي- نظامي غير قانوني به خارج از دانشگاهها و مشخصاً اطراف خيابانهاي کارگر شمالي و ميدان انقلاب کشيده شد. من هم، که منزلم در همان حوالي بود، شده بودم عضو ثابت گروههايي که ميآمدند و بساط اين دار و دستههاي غائلهساز را بر هم ميزدند. در اين روياروييها، بيشتر تلاش ميکرديم با بحث و مناظره، سمپاتهاي کم سن و سال گروهکها را قانع کنيم؛ اما بعضي مواقع پيش ميآمد که ناچار ميشديم با اعضاي مغرض گروهکها دست به يقه هم بشويم.
به دنبال حوادث پيش آمده در بهار و تابستان 1359 و تعطيل شدن دانشگاهها، براي استمرار فعاليتهاي انقلابي خودم، دو تصميم مهم را اتخاذ کردم. تصميم اولم اين بود که، با يک سير مطالعاتي، خودم را از حيث علوم اسلامي، تجهيز کنم؛ با همين نيت، همراه تعدادي از دوستانم وارد تشکيلاتي شديم که به صورت دقيق و منظم چنين کلاسهايي را به صورت چرخشي در منازل افراد و در قالب تيمهاي مختلف پژوهشي برگزار ميکرد. من با عشق و علاقه در اين کلاسها حاضر ميشدم؛ اما، بعد از چند ماه، فهميدم کل اين سير مطالعاتي دقيقاً منطبق با ديدگاههاي انجمن حجتيه بوده است و عناصر پنهان کار وابسته به انجمن توانستهاند به صورت منظم و تشکيلاتي روي افکار جوانهايي مثل من کار کنند و ديدگاههاي انحرافي و ناخالص خودشان را به ما انتقال بدهند، طوري که فرصت پيدا نکنيم به چيزي غير از کلاسهاي آنها فکر کنيم. حتي، وقتي جنگ شروع شد و من خواستم بروم جبهه، آن آقاي مربي انجمني ما به من گفت: «نخير! تو لازم نکرده به جبهه جنگ بروي. اين کار ما مهمتر از رفتن شما جوانها به جبهه جنگ است.» بعد از اين موضعگيري آقاي مربي، ماهيت واقعي آنها برايم مشخص شد و بدون هماهنگي با ايشان ديگر در کلاسها شرکت نکردم.
در گرماگرم درگيريهاي ماجراي انقلاب فرهنگي، طي ارديبهشت ماه ۱۳۵۹، حمله عناصر «نيروي دلتا»ي ارتش آمريکا به صحراي طبس، با هدف آزادسازي گروگانها، انجام گرفت؛ که به مدد الهي آن فضاحت را براي آمريکاييها به همراه داشت.
حادثه ديگري که دقيقاً ناشي از شکست مداخله نظامي امريکا در طبس بود در ۱۸ تيرماه ۱۳۵۹ پيش آمد و برآمد آن کودتاي شبکه سلطنت طلب «نقاب» بود؛ که طي آن سران کودتا، با تطميع افراد مختلف در داخل و خارج از کشور، پروژهاي را طراحي کرده بودند که با آن بتوانند، به زعم خودشان، جمهوري اسلامي ايران را ساقط کنند.
اعضاي شبکه نقاب را تعدادي از سياستمداران و ژنرالهاي فراري ارتش شاهنشاهي، همراه عناصري از نيروي هوايي و نيروي زميني و نيروي مخصوص، تشکيل ميدادند و محل اصلي تجمع براندازانه آنها پايگاه هوايي شهيد نوژه همدان تعيين شده بود. مهمترين اهداف کودتاچيان که مقرر شده بود به شدت مورد حمله و بمباران هوايي قرار بگيرند، عبارت بود از:
- حسينيه جماران؛ اقامتگاه جديد حضرت امام پس از انتقال معظم له از بيمارستان قلب تهران به شمال پايتخت
- ساختمان مجلس شوراي اسلامي يا همان کاخ سناي سابق در خيابان امام خميني شهر تهران
- مراکز و پايگاههاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در سطح پايتخت
- شهر قم و مشخصاً منازل مراجع تقليد، حوزه علميه، و مدرسه فيضيه
مطابق اسنادي که بعدها از عناصر اين شبکه کشف شد، کودتاگران قصد داشتند روز ۲۰ تيرماه ۱۳۵۹، با حملهاي برقآسا به مراکز فوق، شيرازه کشور را از هم بپاشند و زمام امور مملکت را به دست بگيرند. آنها حتي اعلاميهاي را که قرار بود صبح فرداي کودتا از راديو ايران پخش بشود تنظيم کرده بودند تا با قرائت آن از بخشهاي خبري راديو و تلويزيون زهرچشمي اساسي از مردم بگيرند.
نحوه لو رفتن اين توطئه پيچيده شوراي امنيت ملي حکومت کارتر عليه ملت ما از آن امدادهاي غيبي بود که توصيه ميکنم حتماً خوانندگان صحبتهاي بنده، به خصوص جوانها و نوجوانهاي ايراني، به تاريخ مراجعه کنند و آن را مطالعه کنند.
البته در آن ايام برداشت من از اين دو رخداد تکان دهنده، که به صورت زنجيرهاي و پي در پي به وقوع پيوست، اين بود که همه توطئههايي که عليه انقلاب اسلامي شکل ميگيرد از طرف عوامل فراري رژيم شاه و ضد انقلابيون مقيم خارج از کشور سازماندهي ميشود. همين طرز تلقي باعت شد دومين تصميم زندگيام را در آن مقطع بگيرم و آن اين بود که به سهم خودم سرمنشأ اين توطئهها را از بين ببرم. نظرم را با عليرضا عندليب، از دوستان هم دانشگاهيام، مطرح کردم و گفتم: «ببين علي رضاء الان که دانشگاهها تعطيل شده، بهترين فرصت است که ما برويم خارج از کشور و اين خائنان به مملکت را به سزاي اعمالشان برسانيم.»
*سرلشکر محمد علي جعفري فرمانده کل سپاه پاسداران/ کالک هاي خاکي
منبع: آخرین خبر
10