30 سال با سختی و بدبختی همدم بودم، تکه تکه پارچه ها را زیر سوزن چرخ خیاطی گذاشتم تا حداقل همسرم را در تامین هزینه های زندگی یاری دهم. اما حالا که وضعیت مالی خوبی دارد دختر 25 ساله ای را به عقد خودش درآورده است و ...
با آنکه چهار دهه از عمرم می گذرد اما هیچ وقت رنگ خوشبختی را ندیدم و همواره با مشکلات و آسیب های اجتماعی دست و پنجه نرم کرده ام. ریشه همه بدبختی هایم را در افکار و رفتار پدرم می بینم،نمی دانم آیا روزی پدرم را خواهم بخشید.
زندگی من دستاویز مهمی برای انتقام جویی و تحقیر مادرم است و خانواده پدرم با سرزنش ها و نیش و کنایه های زجرآورشان قصد دارند آتش اختلافات پدر و مادرم را شعله ور کنند چرا که من با دختری «سرراهی» ازدواج کرده ام و ...
در پی یک ارتباط بیهوده که فقط به خاطر لجبازی و انتقام گیری واهی از شوهرم رخ داد در مخمصه بدی افتادم که هر لحظه امکان دارد رسوایی و آبروریزی وحشتناکی اتفاق بیفتد که به متلاشی شدن زندگی ام بینجامد چرا که ...
با غروری کودکانه و تحت تاثیر حرف های اطرافیانم که اگر از شکایتم صرف نظر کنم همسرم پررو می شود! بدون تفکر بر طلاق اصرار کردم تا این که او نیز نامه طلاق را به دستم داد و زندگی ام را ویران کرد تا جایی که اکنون ...