از حدود یک سال قبل به عقد موقت پسری درآمده بودم که به «آهنگ سازی» اشتغال داشت اما به خاطر مشکلات مالی نمی توانست آهنگ هایش را به بازار عرضه کند که بعد بتوانیم با یکدیگر به صورت رسمی ازدواج کنیم، این بودکه آن شب با دیدن طلاها وسوسه شدم و ...
آز و طمع افکارم را به هم ریخته بود وسوسه های شیطانی رهایم نمی کرد به طوری که در رویاهایم، خودم و فرزندانم را خانواده ای پولدار تصور می کردم که از همه نوع امکانات برخوردار بودیم تا این که با آن زن ناشناس آشنا شدم و...
یک مربی در مشهد که با وسوسه های شیطانی دست و پنجه نرم میکرد، پس از دیدارهای حضوری با دختر ۱۷ ساله ، درحالی توسط پدر و مادر این دختر به دام افتاد که زیر تخت پنهان شده بود!