نامه قاتل روحالله داداشی و یک درس بزرگ
قاتل روحالله داداشی، قهرمان پولادین ایران متنی نوشته که میتواند درسی برای خیلی از جوانها باشد.
امروز سالروز تولد مرحوم روح الله داداشی است. قهرمان پولادین ایران که خیلی زود دار فانی را وداع گفت. او در سن 30 سالگی، وقتی هنوز طعم پولاد سرد را بیش از شیرینی زندگی چشیده بود، چشمانش را بست و به خواب ابدی فرو رفت. چند روز بعد از مرگ روحالله و دستگیری قاتل او، مردم سوالات بیشماری داشتند. همه دوست داشتند بدانند او کیست؟ آیا این درست است که یک نوجوان توانسته قویترین مرد ایران را به کام مرگ بکشاند؟ آنها در شرایطی این سوال را می پرسیدند که باور نمیکردند حتی تیزترین چاقوی روی زمین بتواند اینگونه کوه عضله ایران را زمینگیر کند.
تمام این سؤالات در ذهن من هم وجود داشت. در گیر و دار روزهای پرابهام و سوالات بیشمار، این فرصت دست داد تا همراه با اسماعیل حیدرپور بتوانیم وارد زندان رجایی شهر شویم. قرار بود اولین گفتوگوی اختصاصی با علیرضا ملاسلطانی را انجام دهیم؛ جوان 17 سالهای که حالا کل ایران علیهاش بودند. ابتدا با پسری گفتوگو کردیم که شریک جرم بود. نامش را یادم نیست اما مدام اینطرف و آنطرف را نگاه میکرد. حرفهایی میزد که متناقض با داستان اصلی ماجرا بود که در رسانهها کم و بیش منتشر شد. به خوبی صحبتهای او را به یاد ندارم چراکه تمام تمرکزم روی گفتوگوی اصلی بود؛ یعنی گفت و گو با علیرضا. بعد از مصاحبه اول، به اتاقی هدایت شدیم که یکی از ماموران به همراه علیرضا آنجا حضور داشتند. قد و قامت نسبتاً بلندی داشت. کمی بیتاب بود. بعد از سلام وعلیک سر وقت مصاحبه رفتیم و او کل قصه را واو به واو تعریف کرد. از این گفت که ماجرا برنامه ریزی شده نبوده. از این گفت که به خاطر یک کل کل ساده و به دلیل جوانی کردن به قویترین مرد ایران چاقو زده. علیرضا مستاصل از این گفت که پشیمان است. تاکید داشت روح الله داداشی را نمی شناخت. سعی نمیکرد خودش را تبرئه کند. هر چند گاه و بیگاه اظهاراتی میکرد که در تناقض با اصل ماجرا و یا در تناقض با حرفهای شریک جرمش بود. رفتاری که باعث می شد مامور حاضر در اتاق بین حرفهایش بپرد و آنها را تصحیح کند. از او درخواست کردیم روی کاغذ پیامی برای جوانان هم سن و سال خود بنویسد. او برایمان نوشت:
«می تونم بگم از کاری که کردم خیلی خیلی پشیمونم. من نمی خواستم این اتفاق بیفته چون نمی خواستم چاقو به دست بگیرم. من موقعی که از ماشین خارج شدم چاقو در دستم بود. با چاقو اون مرحوم رو زدم. شاید اگه چاقو در ماشین یا دستم نبود آن قتل صورت نمی گرفت. از همه جوانان هم سن و سالم می خواهم به خاطر خدا و پدر و مادرشان چاقو دستشان نگیرند. از همه مردم و ورزشکاران و دوستان مرحون روح الله داداش عذرخواهی می کنم. امیدوارم که خداوند بزرگ منو مورد افو(عفو) قرار بده. علیرضا ملا سلطانی از کرده خود پشیمانم باز هم می گویم کاش چاقو با خودم حمل نمی کردم.»
این دقیقاً عین متنی است که علیرضا برایمان نوشت. نامهاش پیش اسماعیل ماند و تصویری از آن پیش من. جوانی که حالا، 9 سال بعد از حکم قصاصش، میتواند با این نوشته ها و با سرنوشتی که داشت، برای هم سن و سالهایش یک «عبرت» باشد. ورزش ایران به خاطر او، بهای سنگینی داد ولی قصاص علیرضا هنوز هم میتواند درس عبرتی باشد برای جوانهایی که از مسیر درست زندگی خود خارج شدهاند. علیرضا به تنهایی مقصر نبود. در اواسط مصاحبه گیج میزد. به خوبی پیدا بود هنوز نمیدانسته چه خطای بزرگی از او سر زده. علیرضا نوجوانی بود اگر در شرایط محیطی دیگری بزرگ میشد، امروز زنده بود.
بعد از مصاحبه، وقتی زندان رجایی را ترک کردیم، ساعتی در کرج ماندم. زندگی آزادانه. دیدار با دوستان. یک ناهار مشترک و لحظاتی که به گمانم علیرضا دوست داشت حتی ثانیههایی از آن را تجربه کند.
منبع: خبرآنلاین
24
الحمد لله علی کل اعوذ بالله من کل شر اسئل الله من کل خیر استغفرالله من کل ذنب
اینجوری خیلی احساسی میشه باید ببرنش سر خاک روح الله بگن چی زیر خاک کردی سیب زمینی؟؟؟ یا یک جوان یل یک پهلوان خانواده آن عزیز تا حالا چی کشیدن هر چند که گذشت بهتر از قصاص است ولی به شرط ها و شروط ها اول اینجور آدم ها امروز این موش مرده هستند آمدن بیرون بعد چند سال میشن گوندلاتی که کشتن روحالله تو کارنامشون هست و حکومتی برای خود به راه میدازند اولین شرط تبعد به یک شهر کوچک سر کار رفتن و هر روز خود را معرفی کند به کلانتری محل تا سن 50 سالگی در هر گونه جر و نزاع دست جمعی یا انفرادی به عمد حکم برگرده و گرنه یک گوندلات رو تحویل جامعه میدهید
خدا همه شون را رحمت کنه هم مقتول و هم قاتل را
امیدوارم خدا به حق امام حسین در ان دنیا دستش رو بگیره ...... از تمامی دوستان میخوام که این جوون رو مورد قضاوت قرار ندند چرا که ما در موقعییت او قرار نگرفته ایم ممنون
باید زمینه تکرار اینگون ه اع مال را از بین برد .
خدا به همه مردم مخصوصا جوانهای این مملکت کمک کنه، خدا بفریاد دل خانواده های داغدار برسه نظر اونها مهمه
هیچکس بدون فکر دست به کاری مخصوصا خطرناک همچون قتل نمی زند مگراینکه دیوانه یا کم خرد یا مست باشد.چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟
الحمدلله علی کل نعمته
اگر نیروی انتظامی با نوجوانهاو جوانان تازه اوباش شده قاطع برخورد و پارکها را از وجود آدمهای شرور و اراذل و اوباشهای تازه به دوران رسیده پاک کند ٬جرم کمتر خواهد شد چون احساس ناامنی خواهند کرد .