با وجود اتاق فکر برنامه شبکه افق، زندگی ترسناک تر از مرگ است
نگاه و نگرشی که مدام زندگی را به محاق میبرد و شوق زیستن را از انسان میگیرد. یاد مرگ میتواند تلنگر باشد، اما نه تمهیدی عاقلانه برای گفتوگو با یک مهمان برنامه تلویزیونی. در فرهنگ ملی و دینی ما، مهمان حبیب خداست و به نیکی رفتار کردن با او توصیه شده است. این یعنی فراهم کردن فضای شاد و باشکوه در شأن یک مهمان.
روزنامه هممیهن در یادداشتی با عنوان «مرگ عامل زندگی نیست؛ در حاشیه جنجال شبکه افق» به حواشی بهوجود آمده از اهدای کفن و آگهی ترحیم به هادی عامل، گزارشگر مشهور کشتی در یک برنامه تلویزیونی در شبکه افق پرداخته است.
این روزنامه در این زمینه نوشت: اهدای کفن و آگهی ترحیم به هادی عامل، گزارشگر مشهور کشتی، در برنامه «جعبه سیاه» شبکه افق به تصویری سیاه در حافظه جمعی مخاطب تبدیل شد تا فقدان خلاقیت با ایدهای غیراخلاقی گره بخورد و خاطرهای تلخ برای مهمان برنامه و دوستدارانش رقم بخورد. اتفاقی که موجب واکنشهای تند و اعتراضی در بین کارشناسان و البته کاربران شبکههای اجتماعی شد.
گویی تلویزیون برای جبران ریزش مخاطب خود، دست به تمهیداتی میزند تا از طریق وایرال شدن در فضای مجازی به چشم بیاید. دیده شدن حتی به قیمت بدنام شدن. شبکه افق حتی در یک بیاخلاقی حرفهای به وعدهای که به هادی عامل داده بود، عمل نکرد. عامل در ویدئویی که در شبکههای اجتماعی انتشار داد توضیح داد: «عوامل برنامه «جعبه سیاه» پیش از پخش به او قول داده بودند که این بخش را از خروجی نهایی برنامه حذف میکنند، اما این کار را انجام ندادند.»
درواقع شبکه و برنامهای که مدعی اخلاقگرایی است خود در یک بیاخلاقی حرفهای، به وعدهاش وفا نکرد تا کجسلیقگیاش با بیصداقتی هم همراه شود. مسئله «مرگآگاهی» متفاوت از «مرگاندیشی» است که این دومی چیزی جز ترویج نهیلیسم رقتانگیز و به گروگان گرفتن زندگی نیست.
هادی عامل، اما همواره حامل و روایتگر زندگی بود. گزارشهای کشتی او پر از شور نبرد در زندگی است. جنگیدن برای زندگی تا نه از نبودن که از بودن سرودی بخواند و فریاد بزند: زندهباد زندگی. برنامههای تاکشویی و گفتوگومحور قرار نیست یک ایده یا نگرشی خاص را به مهمان خود تحمیل کنند یا او را در موقعیتی قرار دهند که معذب یا دلخور شود.
اتاق فکر بیفکر این برنامه حتی یک لحظه به ذهنش نرسید که خانواده مهمان برنامه در حال تماشای آن، چه حالی میشوند وقتی با چنین صحنهای مواجه میشوند. با هدیهای که کفن و آگهی ترحیم عزیزشان را به دست او میدهند. نه روانشناسی مخاطب لحاظ شد، نه روان مهمان برنامه که در مواجهه با چنین لحظهای چقدر دچار آشفتگی شده و تا مرز عصبی شدن و برانگیختگی عاطفی پیش میرود.
هر آدم عاقلی میداند که مهمانی قرار است به یک دورهمی، گفتوگو و خاطرهای تبدیل شود که شیرین و دلنشین باشد؛ نه آنکه کام مهمان را تلخ کند و موجب دلخوری و رنجش او شود. یاد مرگ با بهیاد آوردن نماد مرگ یک نفر در آینده، خیلی فرق میکند. یاد مرگ اگر عبرتآموز هم باشد، جایش در مجلس ترحیم است؛ نه در یک تاکشو و برنامه تلویزیونی که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.
وقتی از سواد رسانهای حرف میزنیم این فقط مربوط به مخاطبان و مصرف تولیدات رسانهای نیست، بلکه پیش از آن تولیدکنندگان محتوا باید مجهز به سواد رسانهای باشند تا آنچه تولید میکنند اگر جاذبهبرانگیز نیست، دستکم دافعهبرانگیز نباشد. جالب اینکه این اتفاق یکبار دیگر پیش از این هم در همین برنامه اتفاق افتاد و با واکنش معترضانه مهمان برنامه همراه شد.
«مریم رزاقیآذر»، چهره ماندگار پزشکی، چنین هدیهای در همین برنامه گرفته بود و از مجری خواسته بود تا آگهی را پاره کند. وقتی یک ایده جواب نمیدهد، آن را نادیده میگیرند؛ نه اینکه آنقدر تکرارش کنند تا بوی گندش دربیاید و صدای همه را درآورد. گرچه عمق فاجعه را باید در پس ذهن و ذهنیتی مرگاندیش جست که گمان میکند، یاد مرگ به خودیخود امری فضیلتمند است و میتواند درس اخلاق باشد.
نگاه و نگرشی که مدام زندگی را به محاق میبرد و شوق زیستن را از انسان میگیرد. یاد مرگ میتواند تلنگر باشد، اما نه تمهیدی عاقلانه برای گفتوگو با یک مهمان برنامه تلویزیونی. در فرهنگ ملی و دینی ما، مهمان حبیب خداست و به نیکی رفتار کردن با او توصیه شده است. این یعنی فراهم کردن فضای شاد و باشکوه در شأن یک مهمان.
اهدای کفن و آگهی ترحیم به مهمان، نامش هدیه نیست، منهدم کردن ذهن و روان و انتقال احساس بد به اوست. ضمن اینکه در شرایط کنونی، زندگی کردن با آدمهایی مثل شما مجریان ترسناکتر و سختتر از مرگ است و به شجاعت بیشتری نیاز دارد. در روزگاری که امید به زندگی کاهش یافته، هنر آن است که اهمیت زندگی را به یاد آوریم، نه اینکه یاد مرگ را احیا کنیم.