داستایفسکی صراحتا به پیچیدگیهای مرتبط با ایمان به خدای قادر مطلق و دلسوز میپردازد خدایی که با این وجود اجازه میدهد انسان متحمل رنج شود. داستایفسکی که زندگی شخصی اش مملو از درد و رنج بود موضوع مورد بحث را با صراحت بیان کرده است. به عنوان شاهدی بر این مدعا باید به انبوه فیلسوفان و نویسندگانی اشاره کرد که چه در زمان حیات داستایوفسکی و چه پس از فوت او شیفته آثارش بودند از جمله نیچه، فروید، کی یرکگور، اینشتین، سارتر و کامو. علیرغم این شک و تردیدها داستایوفسکی نمیتواند مفهومی از زندگی که در آن خدا طرد شده و وجود آن انکار میشود را بپذیرد.
آیا شما هم فکر می کنید هرچی اتفاق بد تو دنیا هست، فقط برای شما می افتد؟ به زمین و زمان ناسزا می گویید و آنها را مقصر بدبختی های تان می دانید؟ اگر یکی بگوید که «تو تنها کسی نیستی که مشکل داری، با عصبانیت می گین: تنهام بزار؛ تو جای من نیستی، هر گز نمی تونی منو درک کنی! اما اگر بگه: واای عزیزم، تو چقدر زجر کشیدی؟ دلم برات آتیش میگیره! آخه چطور هنوز زنده ای؟ کمی حالتون بهتر میشه؟»...شاید وقت آن رسیده است که در این دلسوزی برای خود و احساس قربانی شدن تجدیدنظر کنید.
فیلم «درخشش ابدی یک ذهن پاک» به روایت داستان زوجی میپردازد که برای کاهش رنج جدایی اقدام به پاکسازی ذهن خود از خاطرات گذشته میکنند؛ اتفاقی که به نظر میرسد بعد از گذشت بیش از ربع قرن محقق شده باشد.
فرض کنید که وارد خانه میشوید و میبیند که پارچه مبلهای خانه پاره شده است و کابینت خوراکی به غارت رفته و ظرف خالی غذای سگ روی تخت خواب تان رها شده است. شما متوجه میشوید سگ تان با دقت نگاهی از روی تقصیر به شما میکند به این دلیل که میداند کار اشتباهی کرده است. این یک مثال کامل از انسان انگاری (anthropomorphism) است. لغتنامهها این کلمه را این طور معنی میکنند: "نسبت دادن اَشکال یا ویژگیهای انسانی به موجودی که انسان نیست."
نهاد تحقیقاتی گالوپ (Gallup) در یک نظرسنجی تازه در مورد وضعیت مردم افغانستان گفتهاست که حدود 94 درصد از شهروندان افغان در رنج به سر میبرند.