جان من مرا بخندانید
محسن روزان
ایده ای کلید خورد در شبکه ی نسیم که البته مهم نیست معادلی در دنیای تصویرجهانی داشته یا نه و قرار بود مایه و دلیل خندیدن مخاطب و سرگرم شدن آنها باشد. برای شروع، داوری سه تن از بزرگان مخصوصا حضور کمال تبریزی در میان آنان پرش بلندی بود. البته گوهر خیراندیش و آتیلا پسیانی وزنههای سنگینی برای این برنامه محسوب میشدند. شکل منظمیگرفت و به مرحله ی گروهی رسید. از میان کسانی که مورد انتخاب و داوری ابتدایی قرار گرفتند، چهار گروه به رهبری رامبد جوان - اشکان خطیبی- حسن معجونی - شقایق دهقان تشکیل شد. هفته به هفته به رای مردم خندانندهها ریزش داشتند. وقتی تبدیل به خبر شد، در دهانها گشت. شاخکها را کمیحسّاس کرد و در فضای مجازی مورد استقبال قرار گرفت. برخی از خندانندهها حرفِ دل مردم را زدند و برخی دیگر با استفاده از لایههای پنهانِ زبان، شوخیهای اروتیک هم داشتند که هر کسی فهمید خندید و اگر دلش خواست برای کسی دیگر هم توضیح داد تا او هم بخندد. حتی لابهلای حرفهایشان شوخیهای عامیانه و جکهای خوش مزه و طنزهای تلگرامیبه عنوان تکیه کلام و خاطره بیان میشد. هیچ کدام از اینها هیچ عیبی نداشت و ندارد و بسیار خوب به نظر میرسد. محیط آرامش بخشی هم برای مخاطب فراهم کرد و چون مردم قرار بود داور باشند، مخاطب را هم شریک کرد. مخاطب، این برنامه را برای خودش میدانست و با آن همراه میشد و حمایتش میکرد. چون یک محیط شادی و نشاط بود که هدفش فقط مخاطب بود و زندگی تازه ای را پیش نظر آنها ارائه میکرد. از یک جایی به بعد گریزگاهها و پرتگاههایی شروع به شکل گرفت و خیلی آرام و در خفا به حیات پرداخت.انحرافهایی چون "بچههای گروهت همه حذف شدند" و "گروه من همه هستند و به قدرت دارن کار میکنن و ما اینیم" و کری خوانیهایی که به شوخی شکل میگرفت و در این شوخی درصدی جدیت به چشم میخورد. در مربیها تلاشها و نگرانیهایی شکل گرفت که "بچه ی گروه من بمونه" و گریهها و ناراحتیها و اعتراضها و....
این مسایل بخش مسابقه بودن را داشت پررنگ میکرد. این انحرافها یک جایی ضربه اش را خواهد زد. حیف است کاری که دارد به نتیجه میرسد به دلیل بی توجهیها از این انحرافها به خوشیِ عاقبت دچار نشود.
ابتدا به دلیل تازگی لذت بخش بود و مردم بیشتر به دو دلیل میخندیدند. دلیل اول این که قبل از ورود این بچهها، بزرگانی از هنر ایران استند آپ کمدی اجرا و خاطره سازی کردند. آنها جایگاه خوشی را در ذهن مخاطب تعریف کردند وفضای نوستالژیک طنزی فراهم شد. مردم به این دلیل با لذت میخندیدند. دلیل دوم این که این کار تازگی داشت. کسی استندآپ اجرا کند که هیچ شناختی از آن نداریم و نمیشناسیم پس با لذت دنبال کنیم ببینیم میتوانیم بخندیم یا نه.
در ادامه چیزی که مخاطب را بیشتر میخنداند، این بود که مخاطب خود را همراه با این برنامه میدید و به طور ناخودآگاه، مخاطب برای انتخاب خودش ارزش قائل میشود. این که از یازده شب تا آخرین چشمک آخرین ستاره ی شب بیدار بوده، کار بیهوده ای نکرده پس میخندد و میخندد و میخندد و مینوشد از جام طنز. خب مثل هر کاری، یک سری موافق دارد و یک سری مخالف. هر کسی که مورد طنز قرار میگرفت، حس میکرد مورد تمسخر قرار گرفته و عکس العمل نشان میداد. همه و همه شکل گرفت و رسید به مرحله ای که فقط چهار نفر ماندند البته باید توجه کنیم به خواست و نظرمردم از هر گروه یک نفر باقی ماندند و مردم با انتخاب خودشان نشان دادند که باید هر چه بیشتر از بخش مسابقه و رقابت کاسته و به خنداندن مردم توجه شود، آنها راضیترند. مردم ایران بهتر و زودتر از همه این خطر را درک کرد و با نظر خود نشان داد که خنداننده قرار است مردم را بخندانند نه این که خودشان را نشان دهند و به موفقیت گروه خودشان توجّه شود. مهمتر این نیست که حسن معجونی و یارش اول شود یا اشکان خطیبی و یارش. مهم این است که مردم بیشتر بخندند. قرار ابتدایی یادتان نرود. هرچه از ابتدای کار فاصله بگیریم، نباید یادمان برود، دلیل و عقیده ی شروع به کار خنداننده شو. میزان طنز اجراهای نهایی بسیار کمتر و میزان خودنماییها بیشتر شده. مردم سخت میخندند و گروه خنداننده شو بیتوجه به این مطلب است. باید بدانیم که مردم باید هنر طنزطنازها را بپسندند نه هنرنماییهای آنها را. باید بیشتر تلاش کرد تا مردم را بیشتر خنداند تا بیشتر مورد پسند مردم قرار بگیرد. اگر این انحرافها مهم و جدی گرفته نشود در دیدار فینال باید بگوییم تو را به خدا ما را بخندانید....
33