سلسله زیاریان چگونه به وجود آمد و چگونه از بین رفت؟
هدف زیاریان در ابتدا زنده کردن امپراتوری ساسانیان و برکنار کردن قدرت خلافت عباسی بود.
زیاریان یا آل زیار یک خاندان کوچک اسلامی بود که در سرزمینهای نزدیک دریای مازندران زندگی میکردند. در قرن چهارم هجری امیران زیاری، امیر گرگان و طبرستان بودند و منطقههایی مانند قومس، دیلم و گیلان هم معمولا در قلمرو آنها بود. این خاندان از منطقه گیلان به وجود آمدند.
به وجود آمدن سلسله زیاریان و برتخت نشستن مرداویج
مرداویج، پایه گذار سلسله زیاری، ادعا میکرد اصل و نسبش به خاندان سلطنتی قبل از اسلام گیلان برمی گردد. وی در ابتدا به علویان طبرستان و آنگاه به اسفار بن شیرویه، سردار گیلی، خدمت میکرد.
هدف زیاریان در ابتدا زنده کردن امپراتوری ساسانیان و برکنار کردن قدرت خلافت عباسی بود؛ ولی بعد از مرگ مرداویج، به طور حکومتی محلی در گرگان، طبرستان و منطقههای اطراف درآمد و بعد از مدتی تحت فرمان دیگر حکومتهای همسایه شد. به تدریج قدرت و نفوذ امیران زیاری کم و کمتر شد تا آن که آخرین امیران این خاندان، در دورهٔ سلجوقیان، محدود به قلعههای کوهستانی بودند.
مرداویج، که قبل از تأسیس دودمان زیاری یک فرماندهٔ نظامی بود، با کشتن اسفار بن شیرویه در ۳۱۶ هجری، توانست قدرت زیادی پیدا کند و به صورت مستقل به نواحی مرکزی ایران لشکر بکشد. مرداویج با حمله به جبال و تصرف اصفهان و خوزستان خودی نشان داد و با رؤیای زنده کردن امپراتوری ساسانیان، عنوان شاهنشاه را برای خود برگزید. وی در سال ۳۲۳ هجری در اصفهان، به وسیله غلامان تُرک خود، به قتل رسید.
بعد از مرداویج، نزدیکان او با برادرش، وشمگیر، پیمان بستند. وشمگیر در همان ابتدای به امارت رسیدن، با لشکرکشیهای سامانیان و بوییان روبرو شد و این جنگها در همه طول حکومتش ادامه پیدا کردند. وشمگیر در جنگ اسحاقآباد شکست سختی خورد و مناطق زیادی از قلمرو او از دست رفت. بعد از این، حکومت زیاریان محدود به گرگان و طبرستان و قسمتهای اطراف آن میشد. بعد از آن زیاریان تابع حکومتهای همسایه شد و وشمگیر که با کمک سامانیان، در حال آماده شدن برای هجدهمین جنگ با بوییان بود، درگذشت.
بعد از او بیستون توانست در رقابت با برادر کوچکتر خود، قابوس، حکومت زیاریان را در دست گیرد و روابط نزدیکی با بوییان و خلیفه به وجود آورد که باعث ایجاد آرامش در قلمروش شده و بعد از او هم الگوی رفتار سیاسی زیاریان گردید.
قابوس بعد از مرگ بیستون، به جای بوییان، با امیران سامانی متحد شد و جنگهای بسیاری بین این دو جبهه درگرفت، تا آن که با شکست قابوس از عضدالدوله بویی، وی به دربار سامانیان پناه برد و تا هجده سال از حکومت دور بود.
در سال ۳۸۸ هجری، با درگذشت فخرالدوله بویی، قابوس موفق شد سرزمینهای پیشین خود را دوباره پس بگیرد. بعد از این دوره بود که امیران زیاری تحتالحمایه دربار ترکتبار غزنویان شدند. قابوس دارای گرایش سیاسی نزدیک به خلیفه و سلطان محمود غزنوی بود و مشهور به علمدوستی و ادبپروری بود.
بعد از مرگ قابوس، پسرش منوچهر به صورت رسمی در سال ۴۰۳ هجری بر تخت امارت زیاریان نشست و این حکومت وارد دوران نابودی خود شده و وابسته به سلاطین ترکتباری شد که در خراسان قدرت بیشتری داشتند. به این صورت در این دوره زیاریان از حکومت مستقل تبدیل به قدرتی تحت سلطه، خراجگذار و دستنشانده شدند. منوچهر برای اطمینان بیشتر از پشتیبانی غزنویان، با دختر سلطان محمود ازدواج کرد. وی در همه دوران امارتش، هیچ وقت برای لشکرکشی و نبرد، از پایتختش بیرون نرفت.
بعد از مرگ منوچهر و سلطان محمود، انوشیروان امیر زیاریان شد، اما او بچه بود، پس باکالیجار کوهی قدرت را به دست گرفت و بعد از مدتی به اجازهٔ سلطان مسعود غزنوی، شخصاً امارت گرگان و طبرستان را به دست گرفت. انوشیروان زمان ضعیف شدن غزنویان به دست سلجوقیان، توانست امارت موروثی را از باکالیجار پس بگیرد.
در سال ۴۳۳ هجری، طغرل بیگ به قلمرو او یورش برده و بدون جنگ سرزمینش را به تصرف در آورد. هر چند انوشیروان به امیری زیاریان ماند، ولی بعد از آن حکومت زیاری محدود به قلعهها و املاک موروثی ایشان میشد و حکومت در حقیقت از دست این خاندان بیرون شد. برخی تاریخ نویسان این اتفاق را به مثابه پایان دوران زیاریان میدانند.
از دارا به عنوان امیر بعدی زیاریان نام برده شدهاست؛ ولی ممکن است که دارا نام دیگر انوشیروان، یا نام دیگر اسکندر زیاری باشد. هر چند کیکاووس رسماً وارث امارت زیاریان گردید، اما تاریخ نویسان درباره حکومت وی، پسر و پدرش مشکوک هستند. کیکاووس برای نوشتن کتاب قابوسنامه شهرت دارد. وی در جنگی در قفقاز کشته شد و پسرش گیلانشاه جایگزین او شد. به احتمال زیاد اسماعیلیان الموت در آخر باقی مانده آل زیار را سرنگون کردهاند.
منبع: بیتوته
68