مردسازی زنان، آرمانی پوشالی!
زهره حسنی سعدی/ ارشد سیاستگذاری عمومی دانشگاه تهران
یکی از مسائلی که پس از چند دهه فعالیت اجتماعی زنان، هنوز محل بحث هست، چگونگی بروز زنان در جامعه است. شاید بتوان گفت حساسیت این موضوع دلایل متفاوتی دارد. از جمله دلایل اصلی آن، وجود نگاههای مختلفی است که هرکدام شکل خاصی از حضور زنان را تجویز میکنند. همچنین مشکلات و موانعی که برای ورود زنان به این عرصه وجود دارد نیز می تواند دلیل مسئله بودگی این مفهوم تلقی شود.
با وجود این، آنچه بیشتر بحث و جدل می آفریند، تجویزاتی است که برای نحوه حضور زنان در جامعه از سوی جریانات فکری این حوزه ارائه میشود. در مرحله اول، کمتر کسی و جریانی در عصر حاضر با حضور اجتماعی زنان مخالفت میکند. اما پس از تصدیق لزوم این امر، گام بعدی این است که زنان چطور باید در جامعه حضور پیدا کنند؟ این سوال میتواند ابعاد متفاوت و گستردهای را شامل شود. نظیر اینکه، زنان در چه عرصههایی حاضر شوند یا لوازم حضور زنانه چیست؟
در این میان یک پارادایم فکری، با به کاربردن عبارات پیچیده علوم انسانی همانند آزادی و برابری جنسیتی، به ذبح زنان در عرصه ساختار مردانه میپردازد. نهادها و سازمانهای مدرن که براساس نگاه مردانه و نیازهای آنان طراحی شده و نیازهای متفاوت زنان هیچگاه در بدنه این دستگاهها دیده نشده است به عنوان معیار و اصل پنداشته شده و هرکس اقدام به نقد و یا تعدیل آن کند؛ به جرم حذف زنان، به نگاه جنسیتزده متهم میشود.
براساس این نگاه، زنان درصورتی میتوانند قهرمان و موفق باشند که در این ساختارها و بدون هیچ توجهی به نیازهای جنسیتیشان حضور پیدا کنند. این رویکرد که از آبشخور تفکرات و نگاههای زن غربی سرچشمه میگیرد، زنانگی زنان را به عنوان ننگ تلقی کرده و در شرایطی که یک زن به مرد دوم تبدیل شود، جام قهرمانی حضور اجتماعی به او اعطا میشود..
در برخی از جریانات فمینیستی نیز این نوع برداشت از حضور اجتماعی زنان وجود دارد. هرچند در نقد برخی از ساختارهای جوامع غربی صنعتی از سوی این جریان اذعان میشود که حقوق زنان نادیده گرفته شده و بخشی از آن را به برساختهای اجتماعی که درخصوص زنان وجود دارد، گره می زنند؛ اما در گام بعدی به طور تناقض آمیزی این ساختارهای اجتماعی که ذهنیت منفی درخصوص زنانگی بازتولید میکنند؛ نفی نمیشود بلکه به عنوان موجودیت مشروع، زنان برای اینکه خودی نشان دهند بدون هیچ چون و چرایی باید در این نهادها فعالیت کنند.
برخورد این گفتمان در نسبت با زن تفاوت چندانی با نگاههای شرقی متحجرانه ندارد. اگر در گفتمان شرقی زنان را به دلیل مردانه بودن عرصههای اجتماعی، به داخل خانه سوق میدهند و مانع از حضور اجتماعی آنان میشوند. در این نگاه غربی نیز با به رسمیت شمردن نهادهای مردانه و با شعارهای جعلی آزادی و حقوق برابر، زنان را دعوت به حضوری مردانه میکنند که نیازهای جنسیتی و سلامت آنان هیچ اهمیتی ندارد.
در همین راستا نیز با تولید واژگانی منفی به اشکالی از حضور زنان حمله میبرند. یکی از سادهترین الزاماتی که درباره حضور سالم مردان و زنان در کشور اجرا میشود، واگن ویژه بانوان در مترو است. اختصاص یافتن فضایی که در محیط بسیار شلوغ مترو، ضامن آرامش روحی و جسمی زنان و مردان است. اما با به کاربردن بار منفی تفکیک جنسیتی و تشبیه آن به تبعیض، زنانی را که از این واگن استفاده میکنند نامرئی مینامند!
در واقع پیش فرض نهفته این دیدگاه مردان را به عنوان مبنا شمرده و صرف بودن در کنار مردان، ملاک مرئی بودن آنان در یک فضای عمومی قلمداد می شود.
با این حال باید توجه داشت زمانی تفکیک بار معنایی منفی به خود میگیرد که زنان از عرصههایی جدا شوند که فرصتهای بهتر اجتماعی در آن وجود دارد. برای مثال تفکیک جنسیتی در دانشگاهها و اختصاص دادن استاتید برجسته و فرصتهای آموزشی برای پسران محل نقد است. ولی تخصیص فضایی برای بانوان در وسایل حمل و نقل عمومی را نمیتوان به تبعیض جنسیتی تقلیل داد.
بنابراین در خصوص حضور اجتماعی زنان، آنچه اهمیت دارد این است که نباید با نگاهی ضدزن ملاک حضور و موفقیت زنان در اجتماع بر لزوم تحمل ساختارهای مردانه گره بخورد. در عین توجه به فرصتهای آموزشی و اجتماعی باید به نیازهای متفاوت جنسیتی و حتی نوع بروزات متفاوت اجتماعی دو جنس توجه شود. در این صورت، می شود فضای اجتماعی را برای حضور سالم زنان و مردان فراهم کرد.