مشتریهای ما آبگوشتخور هستند
آنتیکفروشی «خانمجون» یک مغازه پر از خرتوپرت و وسیلههای قدیمیست که شما را به یکباره به دهههای ۳۰ و چهل میبرد تا حس نوستالژیکتان را حسابی زنده کند.
«سمساری»،«امانتسرا» و این تازگیها «آنتیکفروشی» نام مغازههای دست دوم فروشی و حتی دست چندم فروشی ست که چندسالیست دوباره رو آمدهاند و پررفت و آمدتر شدهاند. گویی نسل جدید در این مغازهها دنبال قطعه گمشدهای از گذشتهاش میگردد و میخواهد دوباره با آنها خاطرهسازی کند. آنتیک فروشی آقای شیرازی به نام «خانمجون» یک مغازه کوچک اما پروپیمان از وسیلههای قدیمی در یکی از پاخورترین محلههای قدیمی تهران یعنی تجریش است. مغازهای پر از سماورهای ذغالی و ظرفهای مسی تا چراغهای نفتی که شما را به دنیای جوانی مادربزرگها و پدربزرگهایتان میبرد.
آنتیک فروشی سرگرمی من است
اینجا باید آهسته قدم بردارید وگرنه ممکن است به خاطرهای برخورد کنید و به آن آسیب بزنید. خاطرههایی که آقای شیرازی آنها را دانه دانه و سرحوصله جمع کردهاست و حالا روزهایش را در کنار آنها میگذراند و میگوید یک زمانی بدجوری به آنها معتاد بودهاست. طوری که دل کندن از آنها برایش خیلی سخت بوده:« جواهرفروش بودم اما جمع کردن اینطور چیزها را از قدیم خیلی دوست داشتم.مادرم هم به این شغل و کار خیلی علاقه داشت. برای همین اسم مغازهام را به یاد مادرم «خانم جون» گذاشتم. وقتی کار جواهرفروشی بنا به دلایلی تعطیل شد. اینجا آمدم و حالا به عنوان سرگرمی کار میکنم.»
به کلکسیونهایم معتاد شده بودم
آقای شیرازی میگوید روزی به تمام کلکسیونهایش وابسته بود و آنها را مثل بچههایش میدانست اما با حرفهای همسرش دیگر دلبستگی گذشته را ندارد:« دلبستگیام به این چیزها خیلی زیاد بود. هرکدام را که میخواستم بفروشم عین بچههایم بودند. یکبار خانمم نشست و با من صحبت کرد و به من فهماند این اجناس اینقدرها که من وابسته شان بودم ارزش ندارد. گفت دل بکن تو هیچکدام را نمیتوانی با خودت آن دنیا ببری. حرفهایش آرامم کرد و توانستم تا حد زیادی دل بکنم. الان دیگر خیلی برایم فرقی نمیکنند. اما از بعضیهایشان خاطره دارم مثل سماور ذغالی که ۲۰ سال پیش در سیزده به در کاشان برده بودیم و چای میریختیم.»
اینجا همه را یاد پدربزرگ مادربزرگها میاندازد
اجناس داخل مغازه قیمت کمی ندارند. مثل ماشین تایپ که ۷۰۰هزارتومان قیمت دارد یا زنگ زورخانه ۸۰۰ هزارتومان است. آنقدر تعداد اجناس زیاد است که ساعتها طول میکشد هرکدامشان را نگاه کنید و از کاراییشان بپرسید. ماکت ماشینهای قدیمی، ظروف مسی گلابگیری، چرتکه، چرخ گوشت قدیمی و ظرفهای گلدار از جمله اجناس مغازه خانم جون است. آقای شیرازی درباره طرفداران و خریداران اجناسش میگوید:«بیشتر مشتریان ما کسانی هستند که دوران کودکی و جوانی با اینها زندگی کردهاند و این وسیلهها آنها را یاد پدرومادر و یا پدربزرگ و مادربزرگهایشان میاندازد. نسل جوان پیتزا خور اینطوری نیست. اما آبگوشتخورهای قدیم این چیزها را خیلی دوست دارند. مثلا این چراغ پِرِموس را قدیمترها در آن غذا میپختند. سایز کوچکترش را هم برای مسافرت و کوهنوردی برای تن ماهی میبردند. علاقه به این وسیلهها باید در خون آدم باشد که اگر زیاد باشد مثل مواد مخدر آدم را معتاد می کند.»
این وسیلهها حال آدم را خوب میکند
آدمهایی که از کنار مغازه خانمجون رد میشوند هرکدام سرک مختصری به داخل مغازه میکشند و بعضی چیزها را با دست نشان می دهند. یکی از مشتریها وارد مغازه میشود و با دقت قیمت چند جنس قدیمی را میپرسد. وقتی از دلیل خریدش میپرسیم میگوید:« ما برای یک کافیشاپ در شمال تهران کلکسیون جمع میکنیم و میخواهیم دکور آنجا را با این وسایل پرکنیم. چون با این وسیلهها حال خودمان خیلی خوب میشود و فکرمیکنیم حال مشتریهایمان هم با این چیزها خوب شود. وسیلههای قدیمی خاطرههای آدم هستند و حس و حال خوبی به آدم میدهند.»
آقای شیرازی هر روز میآید و مثل کاسبهای قدیمی پشت دخل مغازهاش مینشیند. اما اعتراف میکند که دوره اینطور کاسبی کردن تمام شدهاست:« کاسبی کردن تغییر کردهاست. مئ باید یک لپتاپ بگذارم روی میزم و آن وقت از هرجنسی عکس بگیرم و داخل سایت بگذارم. هرکس هم از هرجایی بتوند اینترنتی سفارش بدهد و بخرد اما من حوصله این کارها را ندارم.»
منبع: مهر
16