مطرود و ناامید
«احساس میکنم دارم توی زمین فرو میروم»: مادران تنها در دوران کرونا
آنهایی که پیش از پاندمی با مشقت خودشان را سر پا نگهداشته بودند، حالا بهیکباره نابود شدهاند.
بحرانهای بیکاری معمولاً چهرهای مردانه داشتهاند. از دوران رکود بزرگ تا بحران مالی ۲۰۰۸ اغلب کسانی که بیکار میشدند، مردان بودند. اما بیکاریهای برآمده از پاندمی جدید، بیشتر از همیشه گریبانگیر زنان شده است و در این میان، مادران تنها، بزرگترین آسیبها را خوردهاند. بدون مهدکودکی که بچهها را برای چند ساعتی نگه دارد و بدون همسری که در خرید و کارهای خانه کمک کند، ادامهدادن هر نوع شغلی، برای این مادران، تقریباً ناممکن شده است.
شوهر شوشانا چِرسان در سال ۲۰۱۹ با مرگی ناگهانی از دنیا رفت و شوشانا با دختر یکسالهشان تنها ماند. در آن زمان شغل او پرستاری خانگی از زنان باردار۱ بود، ولی پس از اینکه شوهرش فوت کرد، و او تنها سرپرست خانوار شد، ادامۀ شغلی که روز و شب نمیشناسد برایش غیرممکن شد. پاییز سال پیش، در رستورانی داخل یک مرکز خرید در منهتن نیویورک شغلی بهعنوان پیشخدمت شیفت روز پیدا کرد و دخترش را در مهدکودکی نزدیک خانه ثبتنام کرد. در تعطیلات آخر هفته نیز با برخی دوستانش، که آنها هم بچههای کوچک داشتند، قرار میگذاشت تا کودکانشان با هم بازی کنند. شوشانای سیوپنج ساله میگوید پس از گذشت یک سال از مرگ شوهرش، «آرامآرام کمتر احساس تنهایی میکردیم و زندگیمان روی روال افتاده بود».
اینک و بهدلیل پاندمی کووید-۱۹، رستوران محل کار شوشانا و مهدکودک فرزندش تعطیل شدهاند. قرارهای بازی بچهها هم لغو شدهاند. امورات روزمرۀ زندگی -مانند خریدهای خانه یا دادن لباسها به خشکشویی- که پیشتر نیز برای والدی تنها که نوزادی در آغوش دارد سخت و بغرنج بود، در شرایط جدید، بهیکباره اعصابخردکن شدهاند. در موقعیت فعلی، بهسختی بتوان نوبتی برای تحویل خریدهای خانه در نیویورک به دست آورد که کمتر از هفت روز طول بکشد، برای همین نیز شوشانا مدام با کمبود مواد غذایی روبهروست؛ اخیراً هم برخی از دوستانش به او مقداری دستمال توالت دادهاند. برای پرداخت اجارۀ خانه و هزینههای روزمره، از پول بیمۀ عمر همسر مرحومش استفاده میکند، ولی با این اوصاف، آنهم بهزودی تمام خواهد شد. از همه بدتر، حس میکند مطرود و جداافتاده شده است. میگوید: «حتی پیش از این فاصلهگذاری اجتماعی نیز، اینکه مادری تنها باشی مملو از حس تنهایی بود. تمام سازوکارهای حمایتیای که پیشتر دست و پا کرده بودم، حالا از هم پاشیدهاند».
در آمریکا، تقریباً یکچهارم کودکان با یک والد زندگی میکنند و آمریکا از این نظر در دنیا در رتبۀ نخست قرار دارد. در نیویورک، شهری که بیش از همۀ شهرهای آمریکا گرفتار کرونا شده است، بیش از ۴۲۵ هزار کودک با یک والد زندگی میکنند، که آن یک والد نیز اکثراً مادری تنها است. بحران کووید-۱۹ و تبعات اقتصادی آن دامنگیر همۀ پدر و مادرها میشود، ولی دلایل خوبی در دست است که نشان میدهد سهم مادران تنها از این سقوط اقتصادی بیشتر است، مادرانی که پیش از این بحران نیز حال و روز خوبی نداشتند. (دادههای ادارۀ آمار آمریکا حاکی از این است که در سال ۲۰۱۸ میلادی، نرخ فقر در مادران تنهای سیاهپوست ۴۶ درصد و در مادران تنهای لاتینتبار ۵۶ درصد بود.)
در بحرانهای اقتصادی گذشته، بیکاری چهرهای مردانه داشت. در بحران اقتصادی سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ میلادی، تقریباً هشتاد درصد از شغلهای ازدسترفته مربوط به مردان بود. مارینا ادشید، از استادان دانشکدۀ اقتصاد ونکوور در دانشگاه بریتیش کلمبیا، که در زمینۀ نقش زنان در جامعه تحقیق میکند، به این نکته اشاره میکند که حتی در دوران رکود بزرگ، از سال ۱۹۲۹ تا اواخر دهۀ ۱۹۳۰ میلادی، اغلبِ زنان شغل خود را حفظ کردند و حتی سهم زنان از نیروی کار بیشتر شد و زنان بسیاری در مشاغل معلمی و پرستاری و مشاغل اداری و خدمتکاری به نیروی کار پیوستند. گرچه دستمزد این مشاغل کم بود ولی ثبات بیشتری داشتند. ادشید میگوید: «در گذشته، اگر مادری تنها بودید و شغلتان پیشخدمتی بود، اموراتتان میگذشت. شاید آنقدری انعام نصیبتان نمیشد، ولی میتوانستید شغلتان را حفظ کنید».
امروز و در این بحران اقتصادی ناشی از کووید-۱۹، بسیاری از بخشهای اقتصاد که زنانِ فراوانی را در استخدام خود دارند، مانند مهدکودک و خانهداری و هتل و خردهفروشی و توریسم و بخش خدمات، در حال فروپاشی هستند. بسیاری از سِمتهای شغلیای که مردان در آن اکثریت را دارند، مانند رانندگی کامیون و انبارداری و مدیریتِ رده بالا در بسیاری از صنایع، هنوز تقریباً دستنخورده باقی ماندهاند. آمار چندین ایالت آمریکا نشان میدهد که اغلب موارد جدید بیکاری مربوط به زنان است. در ایالت نیویورک بیش از نیمی از موارد جدید بیکاری در دو هفتۀ آخر ماه مارس سال ۲۰۲۰ میلادی برای زنان بود، درحالیکه میانگین تاریخی این نوع بیکاری برای زنان ۳۷ درصد است. علاوهبراین، این اعداد شامل آزادکارها و کسانی که بهصورت پارهوقت کار میکردند نمیشود، زیرا با اینکه بیش از یک ماه از قرنطینه گذشته است، نوبت اعلام بیکاری ایندسته از افراد از طریق فرمهای مالیاتی تازه فرا رسیده است. ادشید میگوید: «مشاغلی با دستمزد پایین که زنان را شاغل نگه داشته بودند اینک از میان میروند و این مشاغل بهندرت شامل بیمۀ بیکاری یا سنوات میشوند. بعید میدانم مادران تنهای زیادی شغلهایی داشته باشند که بتوان با دورکاری و از خانه انجام داد».
تینا مندوزا، مادر تنها و بیستویک سالۀ سه فرزندِ دو تا شش ساله، با شغلی که در یک فروشگاه کوچک در محلۀ هارلم داشت زندگی بخور و نمیری داشت. بزرگترین فرزندش به مدرسه میرفت و دو فرزند کوچکش روزها به یک مهدکودک رایگان میرفتند و هر سه شامل قانون صبحانه و ناهار رایگان بودند. درآمد مندوزا در حدی بود که صرفاً میتوانست اتاقی برای این خانوادۀ چهار نفره در محلۀ برانکس اجاره کند و از عهدۀ یک شام مناسب برآید. ولی یک ماه پیش که شغلش را از دست داد، آن اتاق اجارهای را هم از کف داد. میگوید: «این روزها هر چند روز در خانۀ یکی از دوستانم زندگی میکنم ... میترسم فرزندانم را به خانههای امن ببرم مبادا کرونا بگیرند». تینا مندوزا اینها را در پیام خصوصی توییتر برایم نوشته بود، زیرا قبض تلفن همراهش را نتوانسته پرداخت کند و تلفنش قطع شده است. تینا سعی میکند از خیریههای محلی غذا تهیه کند ولی معمولاً وقتی سرمیرسد که دیگر چیزی در بساط آنها باقی نمانده است. شغل او غیررسمی بود و بخشی از بازارسیاه؛ برای همین نیز نمیتواند ادعای بیکاری کند. آن روز که با او حرف میزدم فقط دو پوشک برای فرزندش باقی مانده بود و بچۀ بزرگش مدام از او میپرسید که کِی دوباره میتواند روی تخت خودش بخوابد.
طبق گزارشی که در نیویورک تایمز منتشر شده است، در دوران پاندمی کووید-۱۹، فقط یک شغل از هر سه شغلِ زنانه ضروری تشخیص داده شده است. برای مادران تنهایی که بخت یارشان بوده و هنوز شغلی دارند، زندگی سختِ گذشته حالا سختتر هم شده است. سیمون کولبرت سیودو ساله و کارمند شهرداری است و این روزها در تلاش است کنار دو پسرش در خانه دورکاری کند. پسرانش پنجساله و ده سالهاند و چون خانۀ سیمون نزدیک یک بیمارستان است، با اینکه فرزندانش بیقراری میکنند ولی او میترسد به آنها اجازه دهد تا بروند بیرون از خانه بازی کنند. در این اوضاع، پیادهروهای دوروبر خانۀ او معمولاً پُر است از کارمندان بیمارستان و بیمارانی که در حال رفتوآمد به بخش اورژانس بیمارستان هستند و پسر بزرگش هم آسم دارد. سیمون میگوید: «آن طرف خیابان یک کامیون پر از جسد پارک کردهاند، زیرا ظرفیت سردخانۀ بیمارستان پر شده است. واقعاً ترسناک است». پسر کوچک و بیقرارش مدام در خانه اینور و آنور میدود. هفتۀ پیش، سیمون به پسرش التماس کرد دست از دویدن بردارد، چون نمیتوانست صدای صحبت همکارانش درجلسۀ کاری را بشنود و از طرفی نگران بود همسایهها هم بهخاطر سروصدا شکایت کنند. پسرک زده بود زیر گریه. این روزها، سیمون روادارتر است. آهی میکشد و میگوید: «بچه است دیگر. امیدوارم همسایگانم درکم کنند».
میگوید زورزدن و ژانگولربازی برای رتق و فتق امور دیگر برایش تحملناپذیر شده است. «برایم دشوار است که هم کارم را انجام دهم و همزمان آشپز و معلم باشم و در آخر برای خودم هم وقت بگذارم. برخی روزها احساس میکنم دارم توی زمین فرو میروم» اینها را پشت تلفن به من میگفت. آن پشت صدایی را میشنیدم که میپرسید: «آوریل را چطور مینویسند؟»
پژوهش ادشید متاثر از تجربۀ زیستۀ او بهعنوان یک مادر تنها در کاناداست. کشوری که درمان در آن رایگان است، زوجهای ازدواجنکرده هم بسیاری از مزایای زوجهای ازدواجکرده را دریافت میکنند و هرکسی که شغلش را از دست بدهد، ماهی دو هزار دلار دریافت میکند و بهازای هر فرزند این مبلغ افزایش مییابد. اما در آمریکا هزینههای درمان سر به فلک میکشد و بیمۀ درمانی هم وابسته به موقعیتهای شغلی است که اینک آنها هم متزلزل یا ناموجود است، و آنهایی که شغلشان را از دست دادهاند معمولاً پساندازی نیز ندارند، ادشید دربارۀ آمریکا میگوید این اوضاع کرونایی بسیاری را به این نتیجه میرساند که خانوادۀ سنتی تنها راه محافظت از خود در مقابل خطر است. عملکرد خانوادۀ سنتی در این روزها بسیار بهتر از سایر شکلهای موجود خانواده است.
ولی حتی برای کسانی که قصد ازدواج دارند نیز خانوادۀ سنتی و هستهای دور از دسترس به نظر میرسد. نادیا سیودو ساله و مادر دو بچۀ نُه و ده ساله است و در محلۀ کوئینز زندگی میکند. او در بیست سالگی ازدواج کرد و دو سال بعد که حامله شد دانشگاه را کنار گذاشت. پس از چند سال خانهنشینی، تصمیم گرفت دوباره به درس و دانشگاه برگردد ولی آنقدری پول نداشت که فرزندانش را به مهدکودک بفرستد تا بتواند سر کلاسهای دانشگاه حاضر شود. چند سال بعد، وقتی فرزندانش چهار و پنج سال داشتند، ازدواجش از هم پاشید و هر شغلی که گیرش میآمد قبول میکرد: منشی پزشک، دستیار اپتومتریست، منشی یک شرکت خدمات نظافتی. چند سال پس از طلاق نادیا از همسرش، شرکت خدمات نظافت هم برچیده شد و او شغلش را از دست داد و بخش زیادی از پساندازش را خرج کرد. سپس شغلی در یک موسسۀ خیریه پیدا کرد ولی در ماه فوریه اخراج شد. نادیا اکنون فقط چند صد دلار در حسابش پول دارد. شوهر سابقش مدتی است هزینۀ فرزندان را پرداخت نمیکند، ولی فعلاً دادگاهها بهدلیل شیوع کرونا نیمهتعطیل هستند و نادیا نمیتواند از شوهر سابقش شکایت کند. نخستین کمک هزینۀ دولتی برای قرنطینه را که دریافت کرد، تمام آن را به صاحبخانه داد و هنوز اجارۀ این ماه را نیز پرداخت نکرده است.
نادیا میگوید: «به بچههایم گفتم بنشینید میخواهم چیزی بگویم و گفتم 'لطفاً قبل از ازدواج حداقل دو سال با هم آشنا شوید و وقتی مطمئن شدید همهچیز طرف را میتوانید تحمل کنید، آنوقت با او ازدواج کنید'». خندۀ کوچک و تلخی کرد و ادامه داد: «به آنها گفتم 'کاری را که من کردم، نکنید'».
در تأثیراتی که پاندمی کووید-۱۹ بر خانوادههایی با بچههای کوچک گذاشته، از میان انبوه موارد زوجهایی که با هم دعوا میکنند و کودکانی که مدام شلوغکاری میکنند، داستانهایی را هم شاهدیم از اینکه قرنطینۀ خانگی توانسته است خانوادهها را دورهم جمع کند: مواردی را شاهدیم از خانوادههایی که متوجه ارزش شامخوردن در کنار یکدیگر شدهاند، و پدرانی را میبینیم که حالا که خانهنشین شدهاند بیشتر در کارهای خانه و نگهداری از فرزندان شرکت میکنند. اکنون که کارفرماها نیز دریافتهاند که چه مقدار از کار را میتوان از خانه دورکاری کرد، صحبتهایی را میشنویم که شاید کارمندان بتوانند پس از دوران قرنطینه نیز ساعات کاری منعطفتری داشته باشند و با دورکاری تعادل بهتری میان کار و زندگی برقرار کنند.
ولی خیلی امیدی به بهبودِ وضعیت پدران و مادران تنها نیست و چیز خوبی در این باره نمیشنویم. شوشانا در میان کارهای مربوط به نگهداری از دخترش و تلاش برای سردرآوردن از چگونگی اعلام بیکاری، میکوشد تا در اینستاگرام جمعی از مادران یا پدران تنها را دور هم جمع کند، زیرا شاشونا متوجه شده است بیشتر گروههای اینترنتی مربوط به والدین، توجهی به نیازهای والدین تنها ندارند. میگوید: «از پدران و مادران تنها حمایت زیادی نمیشود. میخواهم به همتایانم کمک کنم کمتر احساس تنهایی کنند».
منبع: ترجمان
70