ناگفته های آزار جنسی و قتل پسر زرین دشتی از زبان نزدیکانش
پسر ۱۶ ساله زرین دشتی از سوی صاحب کارش و دو نفر دیگر پس از آزار و اذیت جنسی به قتل رسید.
در سکوت روستای حاجیآباد شهرستان زریندشت استان فارس پشت خانههای مسکن مهر در رودخانهای خشک و بیآب ناگهان پیکر بیجانش را پیدا میکنند و به خانوادهاش اطلاع میدهند.
سپس او را به بیمارستان امام موسی کاظم در زریندشت منتقل میکنند. جسد این پسر نوجوان یک روز پس از مرگ او در همان روستای حاجیآباد به خاک سپرده میشود. «امیرحسین.خ» پسر ۱۶ ساله در ۲۰ شهریورماه سال جاری به دست صاحب کارش و دو نفر دیگر مورد آزار و اذیت جنسی قرار میگیرد.
فردای همان روز، وقتی امیرحسین به دادگستری و پلیس آگاهی شهرستان برای ثبت شکایت میرود به او گفته میشود که فردا مراجعه کند اما فردا هرگز نمیرسد و امیرحسین حدود ساعت یک ظهر به دلیل تماسی که از سوی همان مظنونان پرونده با او گرفته شده نزد آنها میرود و هرگز به خانه برنمی گردد و ساعت ۵ عصر هنگامی که یک نفر جسد امیرحسین را میبیند به اورژانس و ماموران آگاهی اطلاع میدهد ولی دیگر فایده نداشته و کار از کار گذشته بوده است.
حالا خبر آزار و اذیت جنسی و مرگ امیرحسین ۱۶ساله طی روزهای اخیر با بازتابهای زیادی از سوی افکار عمومی مواجه شده است تا جایی که برخی اهالی زریندشت با تجمع مقابل دادگستری از مقامهای قضایی خواستار رسیدگی به این موضوع شدند.
محمدامین انصاری، رییس دادگستری شهرستان زریندشت در خصوص این خبر عنوان کرد: «پس از اعلام تعرض سه نفر به یک جوان زریندشتی و فوت مشکوک بزه دیده متهمان شناسایی و با دستور مقام قضایی در بازداشت به سر میبرند.
رسیدگی به پرونده مذکور در صلاحیت محاکم کیفری یک استان است. ادعای مطرحشده توسط خانواده متوفی در خصوص آدمربایی و قتل نیز با تشکیل پرونده قضایی در دستور رسیدگی است.»
ماجرا از زبان خواهر امیرحسین
خواهر بزرگ تر امیرحسین اوضاع روحی مناسبی ندارد. ۲۱ سال دارد و تا صحبت از حادثهای که برای برادرش شده را میشنود بیتاب و پریشان میشود و به سختی صحبت میکند.
او در خصوص ماجرای پیشآمده برای برادر ۱۶ سالهاش با بغض میگوید: «امیرحسین وقتی ۴ ساله بود پدرم فوت کرد. مادرم با بدبختیهای زیاد ما را به دندان گرفت و بزرگ کرد.
مادرم خودش سرطان دارد. داغ پدرم کم بود داغ امیرحسین هم اضافه شد. امیرحسین مدتی بود که برای کار به یک مغازه رفته بود. نه که فکر کنید پولی دریافت میکرد، نه! فقط به عنوان کارآموزی، چون تابستان است بیشتر میتوانست وقت بگذارد.
برادرم درسش خیلی خوب بود حتی یک روز قبل از حادثه هم به مدرسهاش رفته بود که کارهایش را برای بازگشایی مدرسه انجام دهد.
شب حادثه همین صاحب کارش و دو نفر دیگر با امیرحسین تماس میگیرند که به محلی که آنها میگویند، برود. وقتی شب برمیگردد به ما مسالهای را عنوان نمیکند اما وقتی فردا به کلانتری میرود موضوع را در اتاقی که تنها با یکی از ماموران بوده، بازگو میکند.
بعد از این ماجرا که امیرحسین برای شکایت میرود او را به قتل میرسانند. باورتان میشود یادم نیست این ماجرا برای چه روزی است! بعد هم جسد امیرحسین را پیدا میکنند و به اقواممان خبر میدهند.
این اتفاق قلب تمام مردم ایران را به درد آورد ولی اینکه بعدا چه پیش خواهد آمد در دست بررسی و رسیدگی مراجع قضایی است. صحبت بیشتر در مورد این اتفاق حال ما را بدتر از آنچه هست، میکند. اینکه به یاد بیاورم امیرحسین کودکی را با چه بدبختی بزرگ شد حالم را بد و بدتر میکند واقعا نمیتوانم بیشتر از این دربارهاش صحبت کنم.»
ماجرا از زبان پسرخاله امیرحسین
«مهرزاد» پسرخاله امیرحسین در خصوص جزییات بیشتر این اتفاق میگوید: «شب حادثه یعنی ۲۰ شهریور ماه، صاحب کارش به امیرحسین زنگ زده که برای ما سه تا ساندویچ بخر و به محلی که میگوییم بیا. امیرحسین هم به خاطر اعتمادی که به آنها داشته و چون بالاخره اوستاکارش بوده سه تا ساندویچ میگیرد و میبرد برای این (...) [پسرخاله امیرحسین از روی عصبانیت ناسزا میگوید.] هر کدام از آنها هم حدود بیست الی بیست و پنج سال داشتند. امیرحسین هم به محلی که آنها میگوید میرود و آنها هر بلایی که میخواستند سر این پسر ۱۶ ساله میآورند.
یکی از آنها که صاحبکار امیرحسین بود یکی دیگر هم پسرخاله صاحب کار و یکی دیگر هممحلی آنها. امیرحسین یک سال برای اوستاکارش، بدون هیچ مزدی در سرما و گرما کار کرد و فقط برای اینکه کار یاد بگیرد به آنجا میرفت اما خوب مزدش را دادند...»
پسرخاله امیرحسین در ادامه توضیح میدهد: «فقط و فقط مرگ امیرحسین کوتاهی مراجع قضایی و ماموران بود.
فردای همان شب امیرحسین مقابل دادگستری با مادرش تماس میگیرد و میگوید که من اینجا هستم و میخواهم از سه نفر شکایت کنم. بعد پیش دادستان میرود و کل جریان را برای او تعریف میکند دادستان هم به او میگوید برو و نامه پزشکی قانونی بیاور.
من به شما میگویم تا صدایم را به مراجع قضایی برسانید. آقای دادستان این بچه با آن فشار روحی که به او آمد باید همینطور رهایش میکردید و میگفتید حالا برو فردا بیا؟ امیرحسین باز از دادگستری به کلانتری میرود آنجا هم به او میگویند برو فردا بیا!... (مهرزاد بهشدت عصبانی میشود) هیچکدام فکر نکردند که این ماجرا یک دعوای ساده و کوچک نبوده آزار و اذیت جنسی صورت گرفته بود.
حتی خود متهمان به این قضیه اعتراف کردند. امیرحسین ۱۶ سال داشت، غرور داشت ماجرا را کامل برای خواهر و مادرش تعریف نکرد اما تمام ماجرا را برای دادستان تعریف کرده بود اما دادستان ماجرا را جدی نمیگیرد تا امیرحسین را نگه دارد و با چند نفر تماس بگیرد و ماجرا را بررسی کند و بچه را با آن فشار روحی و روانی که به او وارد شده رها میکند. امیرحسین کسی را نداشت.
سه سال و نیم یا چهار ساله بود که پدرش را از دست داد و یتیم شد. خودش بود و مادر و خواهرش. بعد هم همان افراد زنگ زدند به امیرحسین و نمیدانیم چطور و کجا او را کشاندند که بعد هم خبر پیدا شدن جسدش را به ما اطلاع دادند.
امیرحسین ساعت یک ظهر ۲۰ شهریور ماه ناپدید شد و ساعت ۵ عصر همان روز خبر پیدا شدن جسدش را اطلاع دادند. گویا یک بنده خدایی جنازه امیرحسین را در رودخانه خشکی که پشت خانههای مسکن مهر است میبیند و زنگ میزند به ۱۱۵ و بعد هم ماموران کلانتری میآیند و سپس جسد او را به بیمارستان امام موسی کاظم زریندشت منتقل میکنند. متاسفانه اورژانس هم وقتی میرسد تجهیزاتشان کامل نبوده است...
یکی از این متهمان اقرار کرده است که در فاصله ۵۰۰ متری امیرحسین را نگاه میکردند که کسی بالای سرش نرود. جسد او را نیز بعد از یک روز به خاک سپردیم. حال مادر و خواهرش اصلا مساعد نیست و همین دیشب آنها را به بیمارستان بردم تا سرم بزنند.»
تا كشور ما اين چنيين نيروي انتظامي ومسئولين وقوه قضايه فشل دارد روزگار ما همين است چجور يك پسر بچه بي پناه جهت شكايت اون هم ازار جنسي به قانون مراجعه مي كند وراحت از كنارش رد مي شود وايشان را دنبال نخود سياه مي فرستند آخه اون ادم بي وجدان كه اسمش را گذاشته حامي منافع ملت چجوري اين كارها را انجام ميدهد اين مسئله دل هرادمي را به درد مي اورد تمام اين گناهها به گردن نيروي انتظامي ودادستان اين شهر هست كه بايد مجازات شوند تا اين ادم ها بر مسند رياست وكياست مملكت هستند همچين كفتارهاي پست فطرت كه عفت مردم را ازبين مي برند روز به روز اضافه مي شوند وبه صغير وكبير رحم نخواهند كرد
چرا درباره این پسر هیچ شبکه ای صحبت نمیکنه،فقط برای اینکه پسر بود یا اینکه وضع اقتصادی خوبی نداشت یا اینکه یتیم بود ،چرا همه خفه شدن،شاید هم چون در پایتخت نبوده اطلاع رسانی نشده
گناه قتل این پسر یتیم بر گردن دادستان از خدا بیخیر و مامور کلانتری بوده خدا می دونه شاید به اون سه نفر از کلانتری و..خبر دادن که پسره می خواد شکایت کند بخاطر این به قتلش رسوندن ، اگر واقعا دادستان با خدایی بود پسره رو نگه می داشت تا تکلیف روشن بشه همه جا اینجوری شده برو فردا بیا مگر خدا خودش کاری کنه همه از خدا بیخبر شدن
قبلا گفته بود باید خون گریست.
تحت لوای حکومت اسلام، پسرها هم باید روسری بپوشن و با چادر و حجاب کامل برن بیرون. آخه مرد آلت داره و حق داره به هر کسی و هر چیزی تجاوز کنه.
عجب داستان غم انگیز و مشمئز کننده ای...
وای برآن دادستانی که بجای حق خواهی و حمایت از مظلوم
بی تفاوت از کنار این موضوع مهم می گذرد و از سر خودش باز می کند....
اگر آن مرحوم کشته نمی شد ، شاید بخاطر مشکلات روحی و روانی دست به خودکشی و...می زد...
چرا اینقدر آدم های بی وجدان و بی همه چیز برما حکومت می کنند و بالای سر ملت قرار گرفتن....
برای یک استخدام ساده هزار آزمایش و تست روان شناسی و...انجام می دهند و بعد برای انتخاب قاضی و دادستان ، همچین آدم هایی انتخاب می شوند...اینقدر بی بوته و بی تفاوت....وای برما ملت ایران که اینطور سنگ مظلومیت امام حسین را به سر می زنیم و آن وقت به این سادگی حق مظلومین در جامعه پایمال می شود....وای بر ما...
چطور سپیده رشنو رو یک شبه دست بند به دست گرفتینش و توی یک دو هفته اعتراف و ... حکم و همه را صادر کردید!
اون دختر بنده خدا که والا بالله انگار مانتوش لحاف بود اونجور سکته دارش کردین این هم از این نوجوان یتیم که به شما پناه آورده بود این دردها رو کجای دلمون بذاریم به خدا دیگه به حد اشباع رسیدیم از شنیدن این همه غصه!
چرا انقدر توی جامعه اسلامی افراد پدوفیلی باید زیاد شوند و رها!
چه کردید مسئولین چه کردید؟!
چرا راه اشتغال و ازدواج رو برای جوانان دست نیافتنی کردید چرا؟!
زمان شاه پدر و مادرهای ما موقع ازدواج رنج 17_19 ساله داشتند و بعد از چند سال یک خانواده چند نفره رو تشکیل می دادند ! چه کردید چه کردید با ایران و ایرانی!
یعنی خداییش فرزند ریس دادگستری یا اقوامش بود پسر نوجوان را رهادمیکرد با این استرس و فشار روحی.؟
یعنیداینجا یک پروتکلی ندارند اینجور موارد باید چکار کرد.ریس دادگستری باید جواب بده
درد و ناراحتی مهسا امینی سنگین بود ولی درد امیرحسین سنگین تر بود امیرحسین واقعا مظلوم بود مظلومیت اون درد دلمان بیشتر کرد امیرحسین درد فقر نداشتن پدر کشید واقعا مظلومانه بدترین بلاها سرش آوردن گاهی وقت ها فکر می کنم به خاطر این ظلم ها انگار نفرین شده هستیم ایرانی به دنیا اومدیم اون حیووون صفت ها این کار با پسر پاک و باغیرت کردن امیرحسین کردن خدایا جوابش با شدیدترین عذابش بده
چرا نیروی انتظامی و قوه قضائیه به اینجور مسائل اهمیتی نمی دهند به این دلیل که نمی خواهند در حوزه کاری خودشان مشکلات نمایان شود می خواهند همه چیز را کتمان کنند تا از دردسر های بعدی به دور باشند تشکیل پرونده ودادرسی و دیگر اینکه خودشان هم از مجرمان می ترسند
سلام درمانده.
باید مقام عالی وزارت دخالت کنه دیگه بدبختی از این بالاتر که برای این پسر مظلوم وبیکس اتفاق افتاده .به مادرش رحم کنید که این درد راتحمل می کنه.
خدا از دادستان وامسال دادستان نگذره اینها همه دستشان توی کاسه هست
..
برای چند تار مو کلی وقت و انرژی و تعغیب و دستگیری دارند که مثلا جامعه به سمت فساد نره وحالا این بنده خدا خودش با پای خودش غرورش را شکسته به قانون مراجعه کرده برای چنین جرم بسیار سنگینی، وآن هم جواب قانون اینه برو فردا بیا تا علف زیر پایت سبز بشه. جواب بدید کدام مهمتره تار مو یا جرم آزار جنسی؟
این چطور قانونی است بچه بیگناه تجاوز شده یتیم است سرپرست است به قانون پناه برده قانون به او پشت کرده اگه بچه یکی ازاین آقایان بود همان رو دستگیر میکردندچون مظلوم بودومظلومانه رفتارکردفدای مظلومیتش شد خدایانمیتوانم ازیادببرم فکر میکنم اون بلاروسرفرزندخودم آوردندیتیم کشی رسم شده لعنت بر۳متجاوز