بررسی بازی Resident Evil 2 Remake
Resident Evil 2 Remake یعنی بازگشت دوباره پدر سبک ترس با اصالت نسخههای کلاسیک و ظاهری کاملا مدرن و امروزی و این، بهترین اتفاق ممکن برای مجموعه رزیدنت ایول است. همراه بررسی بازی باشید.
Resident Evil صرفا فقط یک مجموعه بازی قدیمی و موفق نیست؛ رزیدنت ایول آنقدر اثری تاثیرگذار و مهم در صنعت بازیهای ویدیویی است که خیلیها این مخلوق شینجی میکامی را که تاثیر غیر قابل انکاری روی چندین نسل از بازیهای ویدیویی داشته، پدر سبک ترس میدانند. اما مجموعهای که خودش مسبب خلق شدن خیلی از آثار فراموشنشدنی این سبک بوده، همیشه هم در اوج نبودند و پس از نسخههای اصلی و اولیه، کپکام آن را وارد مسیرهایی کرده که شاید بدبینترین طرفداران این مجموعه هم فکرش را نمیکردند که روزی، چنین افتضاحاتی ساخته شوند؛ منظورم نسخههایی مثل Resident Evil: Operation Raccoon City یا Umbrella Corps هستند که با هر منطقی هم که حساب کنیم، ساخته شدنشان کوچکترین توجیحی نداشته و ندارد. در کنار اینها البته آثار متوسط و موفق زیادی هم ساخته شدهاند ولی هنوز که هنوزه، وقتی صحبت از روزهای اوج رزیدنت ایول میشود، ذهن خیلی از طرفداران قدیمی این مجموعه بهسراغ چهار نسخه اصلی اولیه میرود که قطعا، بهترین روزهای این سری را رقم زدهاند.
پس چه چیزی بهتر از اینکه بگوییم حال بازسازی یکی از بهترین نسخههای این مجموعه (بخوانید بهترین نسخه مجموعه) در قالب Resident Evil 2 Remake منتشر شده و خبر بهتر اینکه این نسخه، دقیقا همان چیزی است که باید باشد؛ همانقدر ترسناک، همانقدر خاطرهانگیز و از همه مهمتر، مدرن و در عین حال وفادار به اصل.
اما Resident Evil 2 Remake چه چیزی دارد که آن را به اثری موفق در مقایسه با خیلی از نسخههای جدید و مدرن بازی تبدیل میکند؟ جواب این سوال، فقط و فقط در یک کلمه یعنی «اصالت» خلاصه میشود. اگر نگاهی ریشهای به سری رزیدنت ایول داشته باشیم، میتوانیم بگوییم که این مجموعه هرگز یک اثر اکشن نبوده است. رزیدنت ایول یعنی قدم زدن در محیطهایی که ترس و تهدیدی همیشگی در آنها حضور دارد؛ حال این محیط میتواند عمارت اسپنسر، راهروهای تنگ اداره پلیس راکون سیتی، خیابانهای بیروح و نمور این شهر یا حتی روستایی آلوده به ویروس در آفریقا باشد. نسخههای موفق مجموعه با بردن ما به چنین محیطهایی، لذت چشیدن یک ترس و تنش فراموشنشدنی را بهمان اعطا کردهاند اما پس از آن، مجموعه نسخه به نسخه به سمت اکشنتر شدن رفت تا جایی که مثلا در نسخه ششم، در تجربهای کالاف دیوتی مانند که صرفا جای نیروهای نازی آن با زامبیها عوض شده بود، با کریس اسلحه به دست میگرفتیم و خشاب خشاب گلوله را روی زامبیها خالی میکردیم! این در حالی است که رزیدنت ایول، یعنی ترس ناشی از تمام شدن مهمات و روبهرو شدن با یک باس سرسخت با سلاحی مثل چاقو.
بازسازی رزیدنت ایول 2، شعار بازگشت به ریشهها را که بارها در مورد این سری شنیدهایم به شکل درستی عملی میکند
کپکام البته این تصمیم بازگشت به ریشهها را، کمی قبلتر از Resident Evil 2 Remake گرفته بود؛ جایی که در نسخه هفتم تا حدود زیادی روی ارائه حس ترس تمرکز داشت و حداقل در نیمی از آن بازی، یک تجربه ترسناک مبتنی بر تلاش برای بقای واقعی را برایمان فراهم آورد و البته که در نیمه دوم اثر، از این مورد خسته شد و دوباره انواع و اقسام تفنگها را تقدیممان کرد تا حس اکشنمان هم ارضا شود. ولی خب بالاخره پس از تمام این فراز و نشیبها، به Resident Evil 2 Remake میرسیم؛ اثری که پس از گذشت تمام این سالها، یک رزیدنت ایول واقعی و کاملا وفادار به اصل است. آنقدر وفادار که در حین تجربه آن، کاملا حس روزهای دوران پلیاستیشن و قدم زدن در محیطهای راکون سیتی با نسخههای کلاسیک مجموعه برایم تداعی میشد و آن حس افسردگی ناشی از حضور در شهری زامبیزده را که شاید روزی زندگی در آن جریان داشت، با پوست و استخوان حس میکردم؛ این یعنی کپکام کارش را در بازسازی رزیدنت ایول 2 به شکلی عالی انجام داده و البته این بازی آنقدر جذابیتهای مدرن هم دارد که چیزی فراتر از یک بهبود گرافیکی ساده باشد.
به بیان بهتر، عنصری که Resident Evil 2 Remake را به تجربهای ارزشمند تبدیل میکند، قدرت بالای سازندگان آن در ایجاد یک تعادل بینقص در بند بند اجزای بازی است. به طوریکه رزیدنت ایول 2، از یک طرف بازسازی کاملی از نسخه اصلی است و از یک طرف هم ویژگیهای جدیدش آن را به اثری جدید و امروزی تبدیل کردهاند. این مساله باعث میشود تا همه، فارغ از اینکه نسخه اصلی را تجربه کرده باشند یا خیر، بتوانند از بازی کردن نسخه دوم لذت ببرند. طرفداران قدیمی در نسخه بازسازی یک سری المانهای گیمپلی جدید، بازسازی دوباره آن محیطهای فراموشنشدنی با ظاهری امروزی و حتی روایت بهتر داستان در مقایسه با نسخه اصلی را مشاهده خواهند کرد و البته که خیلی از دقایق بازی حس نوستالژیک و خاطراتشان را قلقلک خواهد داد و خب طرفداران جدید هم بدون توجه به اینکه بازی در چه نقطهای از تایم لاین مجموعه رخ میدهد، میتوانند از آن بهعنوان نسخه جدیدی از رزیدنت ایول که همه چیزش، از داستان جذاب بازی گرفته تا گیمپلی برایشان تازگی خواهد داشت، لذت ببرند.
تعادل بعدی Resident Evil 2 Remake، مربوط به گیمپلی آن میشود. گیمپلیای که قطعا یکی از برگ برندههای این بازی در مقایسه با خیلی از نسخههای ضعیف مدرن مجموعه است و به تعبیری دیگر، کپکام پس از سالها بالاخره توانسته آن حلقه مفقود پازل رزیدنت ایول را پیدا کند و این هم باعث شده تا شاهد یک نسخه ارزشمند و سرگرمکننده باشیم و هم اینکه ما را به آینده و مسیری که این سری میتواند در ادامه داشته باشد، امیدوار میکند. بازسازی رزیدنت ایول 2، تعریف دقیق و تمامعیاری از سبک اصلی این مجموعه یعنی ترسناک تلاش برای بقا است؛ سبکی که رزیدنت ایول خودش بهنوعی آن را تعریف کرده و حال در نسخه بازسازی قسمت دوم، دوباره ثابت میکند که اگر در این مسیر قرار بگیرد تا چه اندازه میتواند دوستداشتنی باشد. بسیاری از عناصری که گیمپلی نسخه اصلی را تشکیل داده بودند، در بازسازی هم در ایدهآلترین فرم ممکن برگشتهاند؛ این عناصر شامل مبارزهای پرتنش با زامبیها و سایر دشمنان، لذت گشت و گذار در محیطهایی وهمانگیز و شدیدا اتمسفریک، حل پازلهایی با طراحی خلاقانه و در نهایت روبهرو شدن با باسهای مختلف میشوند.
رزیدنت ایول 2 هر آنچه را که از این مجموعه انتظار داریم، دارد؛ اتمسفر عالی، ترس، گیمپلی جذاب و روایت داستانی تاثیرگذار
یکی از بهترین جنبههای گیمپلی بازی، متناسب بودن میزان اکشن آن با موارد دیگری مثل پازلها یا حتی حس تعلیق ناشی از قدم زدن در محیطها است. اکشنهای بازی به لطف دوربین روی شانه آن، حس و حال جدیدی پیدا کردهاند. در حالی که در نسخه اصلی بازی، اکشنها صرفا به گرفتن یک کلید و زدن کلید شلیک خلاصه میشدند، در این بازسازی بازیکن در بطن اکشنها قرار دارد و میتواند قسمتهای مختلف بدن زامبیها را نشانه بگیرد. جالب اینکه نشانهگیری هر قسمت از بدن زامبیها و حتی موجودات دیگر، میتواند نتایج جالبی در پی داشته باشد. برای مثال اگر سر زامبیها را هدف بگیرید، ممکن است شلیک به متلاشی شدن مغز آنها منجر شود. یا در صورتی که تیر درستی را به زانوی زامبیها بزنید، پای آنها قطع میشود و پس از آن شاهد تقلای بیپایان این موجودات بهواقع وحشتناک و سُر خوردن آنها روی زمین خواهید بود که سعی میکنند خودشان را به لیان یا کلیر برسانند. همچنین سلاحهای مختلف بازی هم تاثیر خاص خود را روی زامبیها میگذارند؛ بسته به اینکه با لیان یا کلیر بازی کنید، سلاحهای مختلفی بهدست خواهید آورد و برای مثال لیان در بازی صاحب یک اسلحه آتشزن میشود و کلیر هم سلاحهایی چون نارنجکانداز یا یک اسلحه برقی بهدست میآورد. کشتن زامبیها و سایر دشمنان بازی با هر یک از این سلاحها، حس خاص خودش را دارد و سازندگان موفق شدهاند تاثیر اسلحههای مختلف روی زامبیها را به شکل جذابی تعریف کنند؛ تا جایی که حتی مثل نسخه اصلی بازی، میتوانید با استفاده از شاتگان همزمان مغز چند زامبی را منفجر کنید! در مجموع وجود انیمیشنهای طبیعی از برخورد گلوله به دشمنان و تنوع مناسب در زمینه سلاحها، باعث شده تا بازی از حیث اکشنهای نفسگیر و سینمایی چیزی کم نداشته باشد؛ این قضیه وقتی تاثیر بیشتری روی بازیکن میگذارد که بدانیم درست مثل نسخه اصلی، مهمات در دنیای Resident Evil 2 Remake مثل نقل و نبات موجود نیست و مخصوصا در درجات سختی بالاتر، باید قدر تک تک گلولههایتان را بدانید یا اینکه با پیدا کردن Gunpowderها و ترکیب درست آنها، مهمات بیشتری بهدست بیاورید و این مورد، اکشنهای بازی را بیش از پیش پرتنش میکند.
اما Resident Evil 2 Remake از حیث اکشنها، تفاوتی هم با نسخه اصلی دارد. در نسخههای کلاسیک رزیدنت ایول، چاقو یکی از سلاحهای بازی بود که وقتی مهماتتان تمام میشد، میتوانستید بهعنوان آخرین امید از آن استفاده کنید. اما نسخه بازسازی شیوه جدیدی از استفاده چاقو یا تجهیزات جانبی دیگری مثل نارنجکها را پیریزی کرده است؛ به طوریکه اگر یکی از این سلاحهای جانبی را داشته باشید و زامبیها یا هر موجود دیگری موفق به گرفتن شخصیت شما شوند، میتوانید با زدن کلید L1 چاقو را در بدن دشمن فرو کنید یا حتی نارنجک را در دهن آنها قرار بدهید و ضمن فرار از دست دشمنان، در مورد نارنجکها با یک شلیک شاهد منفجر شدن سر دشمنان باشید؛ اتفاقی که حالتی سینمایی و جذاب به بازی میبخشد و نوآوری جالبی در بازی است. در مجموع Resident Evil 2 Remake اکشنهایی از جنس رزیدنت ایولی دارد و تعادل خیلی خوبی هم بین این جنبه از بازی و بخشهای دیگر ایجاد میکند تا به بهترین شکل ممکن، از لوس شدن اکشنهایش جلوگیری کرده باشد.
جدا از اکشنها، بخش دیگری از گیمپلی بازی را پازلهایش تشکیل میدهند؛ پازلهایی که برگرفته از نسخه اصلی هستند و دقیقا مثل نسخه اصلی، برای حل کردن آنها باید بارها و بارها محیطهای مختلف بازی را زیر و رو کنید. برای مثال برای باز کردن یکی از درها، نیاز به قطعات الکتریکی به شکل مهرههای شطرنج خواهید داشت که پیدا کردن این قطعات، یعنی گشتن در فاضلابهای راکون سیتی، روبهرو شدن با انواع و اقسام دشمنان چندشآور و وحشتناک و لزوم به جستجوی تک تک قسمتهای نقشه بازی. بهعنوان یک پیشنهاد، بهتر است رزیدنت ایول 2 را در حالت استاندارد یا حتی درجه سختی بالاتر از آن تجربه کنید؛ چرا که چالشهای اصلی بازی، صرفا در همین حالتها نمود پیدا میکنند و در درجه سختی آسان، بازی صرفا به یک تجربه ساده از کشتن زامبیها و پیشروی در محیط تبدیل میشود و دیگر خبری از آن عنصر تلاش برای بقا در بازی نیست. هدف از ذکر این نکته در لابهلای اشاره به پازلها، این است که در Resident Evil 2 Remake جنبه پازل بازی و جنبه اکشنهای آن، از هم جدا نیستند و برعکس پیوند عمیقی باهم دارند. به طوریکه پازلها صرفا مثلا به حرکت دادن چند مهره یا کنار هم قرار دادن چند جسم آماده خلاصه نمیشوند و بخشی از راهحل آنها، در گشت و گذار در محیطهای بازی نهفته است؛ اتفاقی که در جریان آن با تهدیدهای مختلفی که انتظارتان را میکشند روبهرو خواهید شد و این هم یعنی اکشن؛ البته اکشنی که فقط به بکش بکش خلاصه نمیشود و درست مثل نسخه اصلی بازی، گاهی هم باید صرفا از بین زامبیها فرار کنید؛ البته این کار مخصوصا در ایستگاه پلیس راکون سیتی به سبب تنگ بودن راهروها، کار سختی است و همین هم عاملی شده تا سازندگان یک ویژگی دیگر در قالب تخته کردن پنجرهها به بازی اضافه کنند؛ موردی که شاید در ابتدا بیمصرف بهنظر برسد اما کافی است با گشتن محیطها چوب کافی برای این منظور را بهدست بیاورید و پنجرهها را تخته کنید تا تاثیر آن را روی راحتتر شدن تجربه بازی ببینید. این کار مخصوصا از نیمههای بازی به بعد و معرفی یک تهدید جدید که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد، امری ضروری بهنظر میرسد و علیالخصوص در درجات سختی بالاتر فرق بین مرگ و زندگی را رقم خواهد زد.
در مجموع، سازندگان نسخه بازسازی رزیدنت ایول 2، از حیث گیمپلی نشان دادهاند که هدفشان ارائه همان حس و حال نسخه اصلی اما با یک سری تغییرات و ویژگیهای امروزی است. اتفاقی که باعث شده تا بازی گیمپلی واقعا جذاب و دوستداشتنی داشته باشد؛ آنقدر جذاب که قدم زدن در محیطها، حل کردن پازلها و کشتن دشمنان مختلف به خاطرهای فراموشنشدنی برایمان تبدیل شود و هر زمان که بخواهیم از دقایق جالب مجموعه رزیدنت ایول صحبت کنیم، اشارهای هم به نسخه بازسازی داشته باشیم. البته بازی، یک سری دقایق خیلی جزئی حوصلهسربر هم دارد؛ مخصوصا زمانی که در محیطهای پیچدرپیچی مثل فاضلابها گم میشوید و حتی نقشه هم نمیتواند کمک خیلی زیادی به پیدا کردن راه درست کند. چرا که برخلاف محیطی مثل اداره پلیس، فاضلابها خروجیها و راههای متصلکننده طبقات عجیب و غریبی دارند که خیلی راحت میتوان در آنها گم شد و حتی گاهی دقایق زیادی صرفا به دور خود چرخید! البته این مشکل آنقدر عمیق نیست که به تجربه کلی بازی ضربه اساسی بزند اما خب ذکر آن هم خالی از لطف نبود.
حس ترس در این بازی هرگز کاهش پیدا نمیکند بلکه به مرور به اشکال مختلفی به مخاطب عرضه میشود
نسخه اصلی رزیدنت ایول 2 اما جدا از اینکه یکی از بهترین گیمپلیها را در بین نسخههای مجموعه دارد، از حیث داستانی هم اثری بسیار مهم برای این سری است؛ چرا که در این نسخه شخصیتپردازی برخی از مهمترین کاراکترهای دنیای رزیدنت ایول شکل میگیرد، با آمبرلا و فعالیتهایش آشنا میشویم و از همه مهمتر، وحشت نهفته در گوشه گوشه راکون سیتی را با تمام وجود لمس میکنیم. خب نسخه بازسازی، تمام این جنبههای داستانی را با روایتی که بهسبب زیبا بودن گرافیکها و همچنین در دسترس بودن امکاناتی چون میان پردههای سینماییتر، حتی بهتر از نسخه قبلی است ارائه میدهد و از این نظر هم به اثری ارزشمند تبدیل میشود. داستان بازی با محوریت دو شخصیت اصلی آن یعنی کلیر و لیان روایت میشود که در ابتدا، در یک پمپ بنزین باهم روبهرو میشوند و پس از آن سفری مشترک به راکون سیتی دارند؛ سفری که البته خیلی زود به جدایی آنها از هم ختم میشود و اینجا بازیکنان میتوانند یکی از این دو شخصیت را انتخاب و ماجرا را با وی پیش ببرند. لیان و کلیر در ابتدا هر دو بهشکلی وارد اداره پلیس میشوند و پس از آن هم ماجراجوییشان آن را به قسمتهایی اکثرا مشترک میبرد و البته در جریان خطوط داستانی مربوط به این دو شخصیت، گاهی هم محیطهایی متفاوت از یکدیگر را شاهد هستیم.
اگر به کلیت داستان رزیدنت ایول 2 نگاه کنیم، همهچیز صرفا به شهری زامبیزده، دو شخصیت که برای اهداف شخصیشان وارد این شهر شدهاند و حال برای فرار از آن تلاش میکنند و چند شخصیت جانبی دیگر که هریک برنامههای خاص خودشان را دارند، خلاصه میشود. اما سازندگان با استفاده از همین المانهای موجود بهظاهر ساده، داستان خیلی خوبی در این نسخه روایت کردهاند و البته با اضافه کردن عنصری جدید در مقایسه با نسخه اصلی بازی که در ادامه مفصل از آن خواهیم گفت، حس و حال جدیتری هم به داستان نسخه بازسازی بخشیدهاند. اما پیش از رفتن به سراغ این موضوع، بد نیست تا کمی هم در مورد اتمسفر بازی و تاثیر فوقالعاده آن روی روایتش و همینطور سایر ویژگیها از جمله حس ترسناک بودن بازی، صحبت کنیم. Resident Evil 2 Remake در یک کلام فضاسازی و اتمسفر بینظیری دارد؛ آنقدر بینظیر که به جرات میتوانم بگویم از این حس در بین تمامی نسخههای ساختهشده از این مجموعه تا به امروز بهتر است. کپکام از همان ثانیههای اول و زمانی که در تاریکی شب و با نور یک چراغقوه وارد آن پمپ بنزین و فروشگاه کنارش میشویم، قدرتش در خلق اتمسفری بینهایت تاثیرگذار را به رخمان میکشد؛ آنقدر تاثیرگذار که باعث میشود در ادامه، حتی قدم زدنهای ساده در راهروهای تنگ اداره پلیس راکون سیتی، خیابانهای بارانی این شهر و حتی محیطهایی مثل فاضلابها ترسی عمیق و بهمراتب قویتر از جامپ اسکرهای مقطعی بازی در دلمان ایجاد کند. به بیان دیگر، کپکام موفق شده تا در طبیعیترین شکل ممکن، فضای یک شهر زامبیزده را که همهچیز در آن بوی تعفن مرگ و سیاهی میدهد، بازسازی کند و با قرار دادن بازیکن در بطن چنین دنیایی، باعث شود تا وی بتواند به شکل بهتری با دو شخصیت اصلی بازی ارتباط برقرار کند، حس ترس موجود در فضا را به بهترین شکل ممکن بچشد و از آن مهمتر، روایت داستان تاثیر بیشتری روی بازیکن بگذارد.
برای مثال، در قسمتی از بازی وارد یک فروشگاه اسلحهفروشی میشویم که اتفاقات رخداده در آن، شاید خیلی مهم نباشند و حتی تاثیری روی کلیت داستان بازی در ادامه نگذارند اما به لطف فضاسازی عالی کپکام در این سکانس، تعاملات این شخصیتها باهم میتواند تاثیر عمیقی روی مخاطب بگذارد و بهمان نشان دهد که گاهی حماقتهای انسانی، تا چه حد میتواند تاثیر بدی روی زندگی افراد بیگناه داشته باشد. یا مثالهای زیاد دیگری هم از چنین تاثیراتی در این بازی وجود دارند که در قالب آنها، عواطفی مثل رابطه پدر یا مادر با فرزند و حتی فداکاری گروهی از انسانها برای رسیدن به هدفی والا، بهتصویر کشیده میشود که پرداختن به آنها، از حوصله این نقد خارج است و مقالهای مجزا میطلبد اما همین عناصر جزئی وقتی در یک فضاسازی عالی کنار هم قرار میگیرند، باعث میشوند تا پس از تمام کردن رزیدنت ایول 2، بتوانیم از داستان آن به نیکی یاد کنیم.
ارزش تکرار بازی آنقدر بالا است که حداقل ارزش چهار بار تمام کردن را بدون اینکه بیش از حد تکراری شود، دارد
اما فضاسازی رزیدنت ایول 2 در اصل از چه چیزی حاصل شده است؟ بدون شک یکی از مهمترین تاثیرات را روی این جنبه از بازی، بهبودهای گرافیکی گذاشته است. بهعنوان یک بازسازی، این بازی تماما از ابتدا و با موتور RE Engine که کیفیت عالی آن را پیشتر در رزیدنت ایول 7 هم دیده بودیم، ساخته شده است و خب مقایسه گرافیک بازی با نسخه اصلی، در اصل تفاوت چندین نسل فاصلهای را که بین این نسخهها افتاده، نشان میدهد. Resident Evil 2 Remake شاید از خیلی جنبهها در تصمیمی درست و عالی وفادار به اصل باشد، اما وقتی بحث گرافیک و جلوههای بصری میشود همهچیز امروزی و بینهایت زیبا است. مخصوصا نورپردازیها و سایهزنیهای بازی که از قضا دو مورد از اصلیترین دلایلی هستند که باعث خلق اتمسفری وهمانگیز و تاثیرگذار در بازی شدهاند. محیطهای بازی که قبلا هم به آنها اشاره داشتیم، واقعا طراحی زیبایی دارند و از آن مهمتر، کپکام توانسته علیرغم تغییراتی در گرافیک یا مثلا زاویه دید دوربین، همان ترس ناشی از حضور در محیطهای مختلف این بازی را که در نسخه اصلی لمس کرده بودیم، در این نسخه هم دوباره ایجاد کند و البته که این بار، با اثری به مراتب ترسناکتر از هرچیزی که قبلا در مجموعه ایول تجربه کرده بودیم روبهرو هستیم! اما جدا از گرافیک، نورپردازی و سایهزنیها که روی خلق اتمسفری ناب تاثیر داشتهاند، صداگذاری هم نقشش را در این میان به بهترین شکل ممکن ایفا میکند. صدای وحشتناکی که سازندگان برای زامبیها یا سایر دشمنان تعریف کردهاند، وقتی با جزییات عالی طراحی ظاهر آنها همراه میشود، ترسی عمیق را در مخاطب به وجود میآورد و البته که این کیفیت بالای صداگذاری، در موارد دیگری مثل صدای شخصیتها یا شلیکها هم وجود دارد. تنها مشکلی که در رابطه با جنبه صوتی بازی وجود دارد، این است که واقعا چرا سازندگان به جای استفاده از آن موسیقی شاهکار و فراموشنشدنی نسخه اصلی، سراغ موسیقی جدیدی برای این بازی رفتهاند؟ نه اینکه موسیقی جدید Resident Evil 2 Remake بد باشد اما خب وقتی شرکتی توانسته تا این حد اثری را وفادار به اصلش بازسازی کند و بیاغراق همه عناصر مثبتش را هم به این نسخه بیاورد، چرا قید استفاده از موسیقی اصلی بازی را زده و آن را صرفا در قالب یک قابلیت پولی در اختیار بازیکنان قرار داده است؟ سوالی که البته بهشخصه جواب یا توجیحی برایش ندارم!
اما در مجموع، Resident Evil 2 Remake از حیث گرافیک و جنبههای صوتی، واقعا عالی است. سازندگان محیطهای نسخه اصلی را با حفظ اتمسفر در این نسخه با گرافیکی عالی بازسازی کردهاند و ظاهر شخصیتهای مختلف از کاراکترهای اصلی گرفته تا باسها و شخصیتهای جانبی هم به بهترین شکل ممکن طراحی شده است. در کنار اینها، صداگذاریهای بینقصی را هم شاهد هستیم تا Resident Evil 2 Remake از این جنبهها اثری لایق منتشرشدن در سال ۲۰۱۹ و نسل هشتم بازیهای ویدیویی باشد. البته علیرغم تمام ویژگیهای گرافیکی مثبت، هر از گاهی افت فریمهای جزئی هم در بازی دیده میشود که مخصوصا در محیطهای شلوغتر و از همه بیشتر هم در حالت جدیدی که پس از تمام کردن بازی برای دوبار فعال میشود، شاهد آن هستیم.
ادعای اینکه Resident Evil 2 Remake ترسناکترین نسخه مجموعه است، اصلا و ابدا اغراقآمیز نیست. با اینکه مثلا نسخه هفتم هم ترس عمیقی داشت، اما مشکل این بود که موفق نمیشد این ترس را در تمام دقایقش حفظ کند ولی رزیدنت ایول 2 این نقص را هم برطرف کرده است و عامل آن، معرفی ترسهای جدید در بازههای مختلفی از بازی است که باعث میشوند وقتی که کم کم حس میکنیم وحشت موجود در بازی در حال کمتر شدن است، بازهم اتفاقی جدید رخ بدهد و تهدیدی جدید را شاهد باشیم. برای مثال در همان قسمتهای اولیه بازی، ترس بازی ناشی از روبهرو شدن با زامبیها است. زامبیهایی به ظاهر کند و شاید حتی احمق که خب برخلاف ظاهرشان، میتوانند واقعا وحشتناک باشند. چرا که اولا زامبیها شدیدا جانسخت هستند و ترکیب این مساله با کمبود مهمات در بازی، یکی از روشهای القای ترس در آن است. از طرف دیگر زامبیها طراحی واقعا ترسناکی هم دارند و وقتی با صدای عجیبشان آرام آرام به سمت شما میآیند، حس بدی را القا میکنند. اما از همه اینها مهمتر اینکه سازندگان با استفاده از همین زامبیها، جامپ اسکرهای خوبی هم در بازی طراحی کردهاند یا صرفا با جمع کردن تعداد زیادی از آنها در یک محیط، یک تجربه دلهرهآور برایمان به ارمغان آوردهاند.
رزیدنت ایول 2 هم تجربهای کاملا وفادار به اصل است و هم اثری لایق انتشار در هشتمین نسل از بازیهای ویدیویی
اما درست زمانی که دیگر روبهرو شدن با زامبیها کمی برایمان عادی میشود، سازندگان ترس جدیدی در قالب لیکرها به بازی اضافه میکنند؛ موجوداتی چندشآور که در نسخه اصلی هم حضور داشتند اما این بار ترسناک بودنشان، چندین برابر شده است. درست است که لیکرها، کور هستند و نمیتوانند شخصیت شما را ببنند اما این موجودات قدرت شنوایی فوقالعادهای دارند و کوچکترین سر و صدایی از طرف شما، مساوی با حملهای سریع و بیرحمانه از جانب آنها خواهد بود. این تغییر ویژگی لیکرها، برخی از بهترین دقایق بازی از حیث القای ترس را خلق میکند؛ چرا که فرض کنید در داخل راهرویی تنگ از اداره پلیس هستید که دو لیکر در قسمتهای مختلفی از آن پرسه میزنند. برای اینکه سر و صدایی ایجاد نکنید، مجبور خواهید بود تا با کمترین سرعت ممکن حرکت کنید اما از طرفی هم این کار، به معنی این است که باید از کنار این موجودات بینهایت کریه و بینهایت چندشآور، با کندترین شکل ممکن عبور کنید و در تمام این دقایق به نظاره بدنشان بنشینید؛ اتفاقی که حسی مورمورکننده در پی دارد و مو را به تن هر شخصی سیخ میکند.
اگر فکر کردید که ترس بازی در اینها خلاصه میشوید، سخت در اشتباه هستید! چرا که دقیقا وقتی که دیگر با زامبیها و حتی لیکرها هم کنار آمدیم، سازندگان تهدیدی جدید و وحشتناک در قالب آقای ایکس در بازی معرفی میکنند؛ تهدیدی که حیف است کمی بیشتر در مورد آن و تاثیرش روی بازی صحبت نکنیم و البته که در این بحث، سعی خواهم کرد خیلی چیزی از داستان بازی فاش نکنم اما خب اگر نمیخواهید چیزی در رابطه با این موضوع بدانید، دو پاراگراف بعدی را نخوانید.
اسپویل احتمالی
رزیدنت ایول 2 با اینکه داستان خیلی خوبی دارد و ما را با شخصیتهایی چون لیان و کلیر آشنا میکند و حتی برخی از مهمترین شخصیتهای جانبی مجموعه هم در این نسخه معرفی میشوند، اما بازی در زمینه آنتاگونیستها تا این حد درخشان نبود. بله میدانم که ویلیام برکین حضور پررنگی در بازی دارد و باس بازی هم بهشمار میرود اما مثلا در مقایسه با نسخه سوم و حضور شخصیتی مثل نمسیس که یک تهدید همیشگی در بازی بهشمار میرود، نسخه دوم در این زمینه بینقص نبود. اما خب سازندگان در نسخه بازسازی، با بخشیدن نقش پررنگتری به مستر ایکس، تایرنت مشهور این بازی که البته در نسخه اصلی هم حضور داشت اما این بار حضورش پررنگتر است، توانستهاند این جنبه را هم تا حد خیلی زیادی پوشش بدهند. مستر ایکس در نسخه اصلی هم حضور داشت اما این بار در هر دو خط داستانی لیان و کلیر حاضر میشود و پس از آن سکانس خاموش کردن آتش، به شکلی کاملا تاثیرگذار معرفی میشود و از آن پس یک تهدید جدید و همیشگی برای بازیکن است؛ اتفاقی که جدا از معرفی یک آنتاگونیست عالی که هدفی جز کشتن بازیکن ندارد، ترس عمیقی هم به بازی اضافه میکند. مستر ایکس در اکثر دقایق بازی، به دنبال شما خواهد بود و جالب اینکه به صدای شلیک هم حساس است و سریعتر به سمت شما جذب میشود.
شنیدن صدای قدمهای مستر ایکس از نیمه بازی به بعد، کابوسی همیشگی و تمامعیار برای بازیکن است؛ مخصوصا زمانهایی که در حال حل کردن یک پازل باشیم و مستر ایکس هم در اتاق قدم بزند چرا که عملا تیر زدن تاثیری روی این تایرنت ندارد و شاید فقط برای چند ثانیه، تازه آن هم پس از خالی کردن تعداد زیادی تیر روی وی متوقف شود. بخشیدن چنین جایگاهی به مستر ایکس، باعث شده تا هم تعادل ترسناک بودن بازی در نیمه دوم آن حفظ شود و هم اینکه حتی از حیث گیمپلی هم حس جدیدی را در بازی شاهد باشیم؛ چرا که بازیکن ناخودآگاه برای روبهرو نشدن با مستر ایکس، سعی میکند تا کمتر از اسلحههایش استفاده کند و به جای آن به سراغ جنبه دیگری از گیمپلی همیشگی مجموعه رزیدنت ایول یعنی فرار از دست زامبیها میرود. همه اینها، بدین معنی است که نسخه بازسازی، حتی از حیث آنتاگونیستها هم بهتر از نسخه اصلی عمل میکند و حضور نمسیسمانند مستر ایکس در بازی با آن ظاهر ترسناک و خونسردش، یکی از بهترین تصمیمهایی بود که میشد برای این اثر گرفت. حضور مستر ایکس همچنین باعث جذابتر شدن باس فایتهای بازی هم میشود و تقابل با این شخصیت را ارزشمندتر از نسخه اصلی میکند.
پایان اسپویل احتمالی
کپکام بدون اینکه آسیبی به اصل بازی بزند، بخش به بخش آن را بازسازی کرده و در این بین هرجا لازم بوده ویژگی جدید مفیدی هم اضافه کرده است
در رابطه با Resident Evil 2 Remake، بد نیست اشارهای هم به ارزش تکرار فوقالعاده آن داشته باشیم. همانطور که اشاره کردیم، بازی دو شخصیت اصلی دارد که هرکدام خط داستانی خودشان را دارند. بسته به مهارت بازیکن، درجه سختی و آشنایی وی با نسخه اصلی و پازلهایش، تمام کردن خط داستانی هریک از شخصیتها چیزی بین ۳ تا ۶ ساعت طول میکشد که خب شبیه به نسخه اصلی است اما زمان خیلی طولانی هم بهحساب نمیآید؛ اما آنچه که باعث میشود این مساله یک ایراد برای بازی نباشد، ارزش تکرار عالی آن است. پس از تمام کردن بازی برای اولین بار با هریک از شخصیتها، سناریو B شخصیت دیگر باز میشود که در قالب آن، شاهد اتفاقات و باس فایتهای متفاوتی هستیم. بدین ترتیب برای پی بردن کامل به اتفاقات بازی، باید حداقل دو یا حتی چهار بار آن را تمام کرد (دوبار سناریو اصلی هر شخصیت و دو بار سناریو B) که خب این نشان از ارزش تکرار بسیار بالای بازی دارد؛ البته که نمیتوان منکر این قضیه شد که علیرغم وجود تفاوتهایی بین داستان دو شخصیت اصلی، آنها اشتراکات زیادی هم باهم دارند و برای مثال باید برخی پازلهای تکراری را با هر دو حل کنیم یا در اکثر اوقات در محیطهای تکراری باشیم؛ این مساله البته نشاتگرفته از نسخه اصلی است و نمیتوان ایرادی به آن گرفت اما خب این واقعیت وجود دارد که هرچه بیشتر بازی را تکرار کنید، از جذابیتهای آن هم کاسته خواهد شد. البته در کنار پی بردن به اتفاقات داستانی، موارد دیگری مثل چالش سریعتر تمام کردن بازی، تمام کردن آن روی درجات سختی بالاتر و چالشهای دیگر هم وجود دارند که انجام دادنشان منجر به باز شدن آیتمهای جذابی میشود و این مساله هم ارزش تکرار بازی را بالاتر میبرد.
در مجموع، شاید بهترین توصیف برای Resident Evil 2 Remake، همان چیزی باشد که در ابتدای متن هم به آن اشاره کردیم؛ اینکه بازسازی رزیدنت ایول 2 دقیقا همان چیزی است که طرفداران این مجموعه سالهای سال منتظر آن بودهاند؛ یک اثر از همه نظر متعادل که بالانس ایدهآلی بین میزان اکشن و پازلها در گیمپلیاش دارد، در فضاسازی بینقص و حس ترس را به بهترین شکل ممکن به بازیکن منتقل میکند، در زمینه داستان و شخصیتپردازی عالی عمل میکند و در کنار وفادار بودن تمامعیار به نسخه اصلی و حفظ تمام ویژگیهای مثبت آن، آنقدر جنبههای مدرن و امروزی هم دارد که نه فقط برای علاقهمندان به نسخه اصلی، که برای هر شخص علاقهمند به بازیهای ترسناکی جذاب باشد. پس اگر دوست دارید تا بدانید که یک رزیدنت ایول واقعی باید به چه شکلی باشد، این اثر را از دست ندهید؛ امیدواریم روزی کپکام این فرصت را فراهم کند تا این بار در راکون سیتی با جیل، مارکوس و از همه مهمتر نمسیس دوستداشتنی در قالب بازسازی نسخه سوم همراه شویم.
منبع: زومجی
728