کاش بچههایم را میدیدم!
گپ و گفت صمیمانه روزنامه جامجم با داریوش اسدزاده كه این روزها در بیمارستان بستری است را میخوانیم.
اتاق 801 یكی از بیمارستانهای تهران چند روزی است كه میزبان داریوش اسدزاده است كه به دلیل كهولت سن و ناتوانی بستری شده است. همراه عكاس اتاقها را میبینیم تا به اتاق 801 برسیم. در اتاق نیمهباز است و استاد داریوش اسدزاده روی تخت خوابیده است. كنار او همسرش با آرامش خاصی روی صندلی نشسته و نگاهش به استاد است. این هنرمند به محض دیدن ما لبخندی روی لبهایش نقش میبندد. بعد از معرفی خودم و عكاس با همان لحن صمیمانه همیشگیاش به ما خوشامد میگوید. وقتی دستهگل را به او هدیه میدهم، اسدزاده و همسرش به خاطر انتخاب گلهای رز سفید تشكر میكند و هر دو همزمان میگویند چه گلهای زیبایی!
استاد اسدزاده به محض اینكه متوجه میشود ما به نمایندگی از روزنامه جامجم به ملاقات او رفتهایم، خطاب به ما میگوید كه روزنامه جامجم جزو روزنامههای خوب و خواندنی است و او یكی از خوانندگان روزنامه است. بعد از چند دقیقه یادآوری میكند كه تولد 94 سالگیاش را در روزنامه جامجم همراه همكاران تحریریه گرفتیم و ادامه میدهد: خیلی خوب خاطرم هست كه از من دعوت كردید و برایم كیك تولد گرفته بودید و شمع 94 سالگی را كنار شما عزیزان فوت كردم. آن روز خیلی به من خوش گذشت و خوشحال شده بودم كه به یادم بودید و برایم تولد گرفتید. راستش خانم! گاهی میبینیم كه خیلی توجهی به هنرمندان پیشكسوت نمیشود، اما همین كه شما هنوز هم به یاد من هستید، باعث خوشحالیام است. هیچ چیز بهتر از این نیست كه یاد هم باشیم و هرازگاهی به هم سر بزنیم. همان طور كه استاد مشغول صحبت كردن با ماست، فلور نظری از بازیگران تئاتر، سینما و تلویزیون در اتاق را باز میكند و با روی خوش وارد اتاق میشود و بعد از احوالپرسی با استاد و همسرش، نقبی به خاطراتی كه با استاد در تلهفیلم مسافر داشت، میزند و استاد هم در ادامه میگوید كه یادش بخیر كه در این فیلم خدابیامرز خسرو شكیبایی هم بازی میكرد. ماحصل گپ و گفت صمیمانه من و فلور نظری را با داریوش اسدزاده میخوانید. نكته قابل تامل این که مدیرعامل مؤسسه هنرمندان پیشكسوت روز سهشنبه در گفتوگو با یكی از خبرگزاریها اعلام كرده بود كه داریوش اسدزاده ممنوعالملاقات است، در حالی كه همان روز سهشنبه ما به دیدن استاد رفتیم و به هیچوجه ممنوعالملاقات نبود.
استاد، شما از 76 سال پیش روی صحنه تئاتر و مقابل دوربین سینما و تلویزیون بودید. وقتی به گذشتهتان نگاه میكنید، آن را چطور میبینید؟
راستش راضی هستم از كارهایی كه انجام دادهام. هیچوقت به دستمزد كارهایم فكر نكردم. همیشه اولین اولویتم برای پذیرش بازی در هر اثری، فیلمنامه بود. چون اعتقاد دارم كه اگر متن خوب و درست نوشته شده باشد، بقیه كارها به شكل خودکار درست پیش میرود. به همین دلیل برایم مهم نبود كه میخواهند دستمزدم را حتی كمتر بدهند، بلكه دلم میخواست كاری انجام بدهم كه ماندگار باشد و تماشاگر از كارم راضی باشد.
یعنی اعتقاد دارید كه هنرمند باید جریانساز باشد؟
بله، هنرمند باید برای كارش احترام ویژهای قائل شود. نباید مطالعه را فراموش كند. من در همه این سالها همیشه تلاش كردهام چند ساعتی را در طول روز به مطالعه اختصاص بدهم. من همیشه عاشق هنر بودم و همین باعث شد كه علاقهمند به تئاتر شدم و از 20 سالگی فعالیتم را در عرصه هنر شروع كردم. هم بازیگری كردم و هم نویسندگی و كارگردانی. برهههای مختلف تاریخ ایران را دیدهام و خوشحالم اطلاعات خیلی خوبی از تئاتر ایران دارم.
به همین دلیل كتاب سیری در تاریخ تئاتر ایران را نوشتید؟
بله، این كتاب را نوشتم تا هنرجویانی كه علاقهمند هستند اطلاعات بیشتری درباره تئاتر ایران داشته باشند با خواندن این كتاب به معلوماتشان اضافه شود. تا به امروز چند كتاب دیگر هم نوشتم و تدریس كردهام. دوست دارم هر آنچه كه دارم به جوانان بدهم.
استاد شنیدهایم میخواهید كتابی درباره زندگینامه خودتان بنویسید.
بله، همان طور كه تاكید كردهام برهههای مختلف تاریخ ایران را دیدهام، بنابراین دوست دارم كتابی از همان طفولیت خودم تا به امروز بنویسم. البته كار نگارش زندگینامهام را شروع كردم و مقدمه هم نوشتم. تا این كه كار به بیمارستان كشید و نتوانستم ادامه بدهم. اگر خدا همراهیام كند و انرژی داشته باشم، حتما كتابم را خواهم نوشت.
آیا كاری دارید كه آماده پخش از تلویزیون یا اكران از سینما باشد؟
نه، مدتی است كه كار نكردهام، به خاطر این كه انرژی و قدرتم برای بازی كم شده است. به همین دلیل ترجیح دادهام كه بیشتر استراحت كنم و كتاب بنویسم.
همچنان اهل دیدن فیلم یا سریال هستید؟
نه، اصلا فیلم یا سریال نمیبینم. بیشتر وقتم را برای نوشتن متمركز كردهام و مینویسم. در كنارش مطالعه هم خیلی میكنم. من از جوانی عاشق كتاب بودم و هنوز هم هستم. گاهی تا دمدمههای صبح بیدارم و آنقدر مشغول مطالعه میشوم كه زمان را از دست میدهم.
معتقدم انسان با مطالعه زنده است. نمیدانم چرا جوانان امروزی بیشترین زمان خودشان را در گوشیهایشان میگذرانند، در حالی كه خروجی مثبتی هم برایشان نخواهد داشت.
نمیدانم چرا این اتفاقات افتاده و جوانان بیشتر درگیر این مسائل و اینترنت هستند. من خودم یك گوشی قدیمی دارم، آن هم برای اینكه دوستان با من تماس بگیرند. با این سن و سال امكان ندارد مطالعه نكنم و برای مطالعه وقت نگذارم. دنیای ما آدمها با مطالعه بزرگ میشود و میتوانیم تجربیات زیادی كسب كنیم. اگر این طور نباشد واقعا وقت را بیهوده گذراندهایم. توصیه میكنم كه جوانان اندكی برای مطالعه وقت بگذارند، حتی شده در طول روز به اندازه ده تا 15 دقیقه زمان بگذارند. بعد از مدتی نتیجهاش را در زندگیشان خواهند دید.
استاد چه خبر از بچه ها؟
آنها سالهاست به آمریكا رفتهاند. بچهها یعنی زندگی. دوست دارم ببینمشان اما نیستند. وقتی هم بچه كنارت نباشد، انگار فرزند ندارید. در حالی كه خانواده نقش خیلی مهمی دارد. پایه و اساس هر چیزی در جامعه، خانواده است! این جمله را محكم میگویم و از شما هم میخواهم با تاكید بنویسید. چون خانواده نقش بینظیری دارد و باید به آن توجه كنیم.
تعداد بازیهای شما در تئاتر، سینما و تلویزیون خیلی زیاد است و هركدام ویژگیها و تفاوتهای خودش را دارد. آیا خاطره جالبی دارید كه برایمان بگویید؟
راستش بازی در هر كاری برایم خاطره است. مگر میشود خاطرات را فراموش كرد، خاطراتی كه هركدام از آنها رنگی دارد. من تا امروز كنار خیلی از هنرمندان بازی كردم. یكی از این هنرمندان زندهیاد خسرو شكیبایی است. یادش بخیر و خدا بیامرزدش. واقعا هنرمند خوب و حرفهای بود و بازیگر از این كه كنارش بازی میكرد حس خوبی داشت.
وقتی قرار بود من كنارش بازی كنم، خیلی خوشحال میشدم. البته همه بازیگرانی كه تا امروز كنارشان بودم خوب بودند و من از بازی در هیچ كاری پشیمان نشده ام و همه آنها را دوست داشتم. چون همیشه با دقت كارهایم را انتخاب میكردم. به متن، كارگردان و بازیگران توجه میكردم. این طور نبود بدون تحقیق یا بی مطالعه در كاری بازی كنم. در مجموع امروز خاطرات و عكسهای هنرمندان و دوستان شفیق برای من یادگار مانده است.
24