خاطره خواندنی کارگردان مشهور ایرانی/ ایرانیها همه شان دروغگواند
ابوالفضل جلیلی کارگردان مشهور ایرانی در اینستاگرامش به بیان خاطره جالبی پرداخته است.
جلیلی نوشته: یه خانم خبرنگاری بود که توی روزنامه «اومانیته» پاریس کار میکرد . این خانم خبرنگار، هرجای دنیا که منو می دید می گفت یه مصاحبه لطفا، بعدشم با یه دوربین کوچیکی که داشت به زحمت یک عکس می گرفت.
یه بار توی جشنواره تسالونیکی یونان گفتم این عکس رو بگیرید هر وقت لازم داشتید چاپ کنید .اونم درهمون حال از من یک عکس گرفت.
_مدتی بعد، توی پاریس داشتم با عجله می رفتم به یک شرکت فیلمسازی. از جلوی دکه روزنامه فروشی محل که رد شدم جوان فروشنده با هیجان گفت: موسیو جلیلی، صفحه اول روزنامه عکست چاپ شده.
گفتم ممنونم، یه دونه برام نگه دار عصر میام می گیرم.
به شرکت که رسیدم مدیر گفت باید خیلی سریع بری آمریکا فستیوال ساندنس، فیلم رقص خاک رو خواسته، دعوتنامه را هم داد دستم .
حال و هوای سفر نداشتم، اونم آمریکا که ۸ ساعت پرواز بود ولی رفتم.
جلوی سفارت، یک کیلومتری صف بود. ایستادمو غُر زدم تا بالاخره نوبتم رسید .
خانومی که پشت شیشه بخش ویزا بود بدون اینکه نگاهم کنه گفت؛ پاسپورت لطفاً
دادم. بلافاصله گفت ایران! نمیشه .
_ چرا خانوم؟ من کارگردانم، فیلمم در فستیوال ساندنس پذیرفته شده باید برم.
گفت دروغ می گید.
_ دعوتنامه دارم، با دست خط رابرت ردفورد رئیس جشنواره، نشونش دادم گفت باور نمی کنم. اگه به ایرانی ها بگی سند کاخ سفیدم بیارید، میارن، درست عین اصل سند اما تقلبیه. ایرانی ها همشون دروغگواند.
گفتم خانوم میشه یه لحظه به من نگاه کنید.
گفت خیر، لطفا تشریف ببرید.
یه دفه یاد روزنامه اومانیته صبح افتادم .گفت اگه بیاری قبول می کنیم
_ خانم تا من برگردم شما تعطیل شدید.
یه کارت امضا کرد گفت وقتی آوردی زنگ بزن بگو کریستین. _پریدم تو مترو/زدم بیرون /سه تاخیابونو دویدم /یه کوچه میونبر زدم تا رسیدم به دکه .
روزنامه فروشه گفت خُب همون نزدیکی سفارت میخریدی!
راست می گفت قاطی کرده بودم
همون راهو برگشتم خیس عرق، سفارت تعطیل شده بود زنگ زدم/بفرمایید؟/ کارت رو گرفتم جلوی دوربین، در باز شد.رفتم تو. وسط سه درجه دار و یک افسر محافظ سفارت منتظر واستادم.
افسر شان به روزنامه اشاره کرد، نشون دادم.
با تعجب پرسید؛ تویی؟/ بله / تا کریستین بیاد چند تا عکس یادگاری گرفتیم. بعد راهنمائیم کردند جلوی همون باجه ویزا، همه رفته بودند
خانم کریستین از پشت شیشه روزنامه رو گرفت نگاه کرد و با پاسپورت چک کرد
_چه مدت ویزا نیاز دارید؟/ هیچی / یعنی چه !/ یعنی که دیگه ویزا نمی خوام /پس برا چی اینهمه تلاش کردی؟!
_ برای اینکه بگم همه ایرانی ها دروغگو نیستند.
حالا نگاهم کرد، از جا بلند شد با احترام، و من سفارت رو ترک کردم.
منبع: خبرآنلاین
72
باید دست مریضاد گفت به اون مسئولان متعهد ( و نه متخصص) که فیلم جدایی نادر از سیمین رو برای جایزه اسکار فرستادند. این ها بیشترش ثمره همونه. امریکا و اسراییل میخواستن بگن ایران دروغ میگه که بمب اتم نمیخوادو و اصغر فرهادی با عقده گشایی 88 فیلم ساخت . ایرادی هم نداشت. هر کس یه جور داد میزنه. ولی اون نادان هایی که این فیلم رو برای اسکار فرستادند که تماما در فیلم همه رو دروغگو جلوه میده و وقتی به فیلم جایزه اسکار میدند باعث بیشتر دیده شدن فیلم در دنیا شدند و چند ماه بعد نتانیاهو اومد گفت ایران دروغ گفت. این هم یکی دیگه از ثمراتش هست که همه دنیا فک میکنند ما همیشه دروغ میگیم.