این عزاداری فقط برای مرگ نیست
حتی در متروهای تهران هم صحبت از مریم و رامین، آبمیوه فروشی عمو فوزی و پسرانش، همچنین پدر و همکلاسیهای ملیکاست. اسمها و عکسهایی که با صدای سنج و دمام و موسیقی عزا نقل میشوند و دست به دست میچرخند.
عزاداری از آبادان و خیابان مقابل ساختمان نیمه فرو ریخته «متروپل» شروع شد، مادری که دستهایش را به نشانه مویه میچرخاند و کارگران مشغول کارند تا جنازهها را بیرون بیاورند. پیر و جوان دور هم حلقه میزنند، «واویلا» سر میدهند و سینهی سپر شده را کبود میکنند. همدردی و مراسم عزا به اصفهان، یزد، تهران و شهرهای دیگر هم کشید، ابزار موسیقی هم همان بود که خاص خطه جنوب است.
پای اعتقادات و داستانهای عزاداری جنوب وسط آمد و هر کاربری که حالا صفحه شخصیاش را یک رسانه میداند، برداشت خودش را نقل میکند: «این عزاداری حین مرگ رسم ما در آبادان و اهواز است، در کنار دریا و آوار عزاداری میکنند و سنج و دمام میزنند تا جنازههایی که بلیعده شده، پس داده شوند.»
اما جبار رحمانی - انسان شناس و مردم شناس فرهنگی - با این مسئله همراه نیست و ارتباط دادن این نحوه عزاداری با یک سنت کهنه را رد میکند.
او معتقد است: «مسئله این عزاداری مسئله جامعه آبادان است، جامعهای که این سوگ را جمعی درک میکند و در عین حال احساس تنهایی میکند. چراییهای بسیاری در ذهن مردم این جامعه وجود دارد، از جمله اینکه «مقصر کیست؟» فرو ریختن یک برج حاصل خطای یک نفر نیست بلکه مجموعهای از افراد را در برمیگیرد. مسئله، عزیز از دست رفته است و مویه زنان به طور سنتی بهترین بازنمایی رنج و مصیبتی است که بر زندگی مردم وارد شده.»
این انسان شناس، مویه جمعی زنان و مردان آبادان را واکنشی میداند که برای از دست دادن جان عزیزانشان بر اثر خطای دیگران انجام میدهند، قربانیان بیگناهی که هنوز مقصر اصلی آن مشخص نیست. از دست دادن بیهوده عزیزان برای یک جامعه، سخت و این مصیبت بسیار تلخ است. بنابراین عزاداری جمعی مکانیسمی برای قابل تحمل کردن چنین رنج و مصیبتی است. البته که این عزاداری زمینههای سیاسی، روحی، روانی و مذهبی هم دارد و سنت هم در آن مهم است. آئین فقط مسئله بازگشت به گذشته نیست بلکه حل کردن موقعیت فعلی است.
رحمانی به ایسنا میگوید: «یک اتفاق گاهی اوقات برای جامعه بار اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دارد و گاهی اوقات هم میتواند محملی برای زخمهای گذشته باشد اما واقعهی متروپل چند بعُد دارد. ساز و کارهای تدبیر در جامعه ما نشان میدهد بعضی دستگاهها به درستی عمل نمیکنند. «متروپل» نشان میدهد برخی ساز و کارها آنقدر آغشته به فساد شدهاند که یک سازه قبل از راهاندازی کامل، فرو میریزد. به عبارتی مسئله اصلی متروپل اتفاق ساده یک ساختمان نیست بلکه نظم یک زندگی جمعی و فساد را نشان میدهد و حیات اخلاقی جامعه را به چالش میکشد.»
او نکته بعدی قابل توجه در این اتفاق را مهم بودن استان خوزستان میداند: «استانی که در عین وجود ثروت فراوان، محروم است. بنابراین محرومیت و داغ دیدگی از نابرابریها، مسئلهی آزاردهندهای است. به نظر میرسد سرمایه این خاک و زخمهای تاریخی معاصر آن در چنین وضعیتی نقش مهمی دارد. در این دوران مصیبتی بر سر مردم فرود میآید که به نظر میرسد علاوه بر عزیزانی که از دست دادهاند، تمام داغهای گذشته هم برایشان زنده میشود.»
این مردم شناس معتقد است: «آنچه از مردم آبادان طی روزهای گذشته دیده شد فقط مسئله عزاداری نبوده بلکه نشان دهنده مصیبتی است که به یک جامعه رنج دیده وارد شده به همین دلیل عزاداری در چند سطح ابراز شده که همچنان هم ادامه دارد. مردم از یک سو برای عزیزانی که از دست دادهاند و آنان را به خاک سپردهاند و از طرف دیگر عزیزانی که جنازههای آنان هنوز پیدا نشده است و ترس جان دادن آنان وجود دارد، عزاداری میکنند؛ این عزاداری فقط برای مرگ نیست بلکه قدرت و انسجام روحی جامعه را برای یک مصیبت فراهم میکند، لذا جامعه برای عزیزانی که از دست داده و عزیزانی که در عین حال مشخص نیست از دست رفتهاند یا نه، عزاداری میکند.»
رحمانی از سطح سوم در این باره هم سخن میگوید: «در سطح سوم، جامعه برای رنجهای خودش، مصیبت بیمسئولیتی برخی مسیولین و نابرابریهای ساختاری که تحمل کرده، مویه میکند چرا که معتقد است عزیزانشان به دلیل بیمسئولیتیها از دست رفتهاند. متاسفم که هموطنان ما جانشان را این چنین بیهوده از دست می دهند بدون آنکه مقصری شناخته شود یا برای مسببان آن توبیخی در نظر گرفته شود یا حداقل تدبیری برای جلوگیری از این مصیبتها اندیشیده شود.»
ساختمان ۱۰ طبقه متروپل ظهر روز دوم خردادماه در آبادان، فرو ریخت. تا لحظه انتشار این گزارش، ۳۷ پیکر از زیر آوارها خارج شده و تعدادی هم مصدوم شدهاند. آواربرداری همچنان ادامه دارد.
چقدر سینه رنی شمخوانی پند آموز و هیجانی بود من بلافاصله در خونه سراپا لخت شدم نوحه خوانان سینه زدم.