سعید معیدفر:
طلاق در ۴ سال نخست زندگی مشترک عادی شده است
نگاهی به آمارهای منتشر شده توسط مرکز آمار ایران نشان میدهد در سال ۱۴۰۲، حدود ۶۲ هزار طلاق از سوی زوجهایی رخ داده که در چهار سال اول ازدواج خود قرار داشتند.

طلاق در زوجهای امروزی دلایل متعددی دارد، اما آمارهای رسمی جدایی زوجهای جوان یا آنهایی که در سالهای نخست زندگی مشترک خود قرار دارند، آمارهای قابل توجه و پرتعدادی است. با توجه به تاثیر طلاق در ارکان مختلف جامعه و آسیبپذیری بالای روابط زناشویی درسالهای اول زندگی مشترک، سعید معیدفر، جامعهشناس و عضو انجمن جامعهشناسی ایران به بررسی و تحلیل شرایط موجود پرداخته است:
افزایش فقدان «تناسب» در ازدواجهای امروزی
سعید معیدفر گفت: «پدیده طلاق در ۴ سال نخست ازدواج، در جامعهای مثل جامعه ما، در شرایط فعلی، یک امر غیرعادی نیست و دلیل این موضوع هم این است که ازدواجها در حال حاضر بر اساس بنیان مستحکمی رخ نمیدهند. مبنای شناخت ۲ نفر از یکدیگر برای برقراری پیوند زناشویی، مبنای درستی نیست. اگر بررسی کنیم. میبینیم بسیاری از افرادی که قرار است پیوند زناشویی ببندند، در خیابان با هم آشنا میشوند. برخی نیز در تفرجگاهها، مسافرت و نقاط مشابه دیگر و اغلب بر اساس مسائل ظاهری جذب یکدیگر میشوند. در تعداد کمتری از ازدواجها مبناهای مستحکم تری برای ازدواج دیده میشود. برای مثال تعداد ازدواجهایی که بر اساس دوستی یا آشنایی مدت دار و با کیفیت شکل میگیرد بسیار کمتر است؛ بنابراین ما شاهد فقدان «تناسب» بین زوجین هستیم. این تناسب به لحاظ خانوادگی، سلایق، علایق، فضای فرهنگی و اقتصادی که طرفین در آن رشد کردهاند و بسیاری از موارد مهم دیگر تعیین میشود.»
وی افزود: «در تعداد زیادی از ازدواجها، افراد در دو محیط کاملا نامتجانس زیستهاند و اکنون به علت ظواهر یا پارامترهای ظاهری تصمیم گرفتهاند پیوند زناشویی برقرار کنند. این شناختهای بی بنیاد که عمیق نیستند و عمدتا ظاهری و سطحی محسوب میشوند، شکننده خواهند بود و دیر یا زود ۲ نفری که در آغاز رابطه احساس نوعی هم پیمانی و اشتراک داشتند به سمتی میروند که نتیجه میگیرند از ابتدا اشتباه میکردهاند. در زندگی مشترک، به ویژه در سالهای نخست، به تدریج، تفاوتها خود را نشان میدهند. در نتیجه به مرور زوجها متوجه میشوند برخلاف شباهتهای اولیهای که با یکدیگر داشتند، اکنون بسیار متفاوند. به همین دلیل نیز با گذشت هر روز از زندگی تفاوتها بر شباهتهای اولیه غلبه میکند و دو نفر به مرحلهای میرسند که شباهتهای اولیه را که مبنای آشنایی و ازدواجشان بود نابود شده میبینند و اختلافات و تعارضات به مرحلهای میرسد که حتی دو نفر باور نمیکنند که روزهای اول به یکدیگر تا چه حد دلبستگی و شباهت داشتند.
برخی ازدواجهای طولانی مدت درگیر «طلاق عاطفی» شدهاند
این جامعه شناس در ادامه گفت: «به همین دلایل است که سالهای نخست زندگی سالهایی بسیار حساس و سخت برای زوجین در نظر گرفته میشود. برخی از زوجین در همان نخستین سال زندگی مشترک، متوجه تعارضات میشوند. برخی دیگر، به امید همان شباهتها و علایق اولیه تا ۴ الی ۵ سال، زندگی را ادامه میدهند، اما در نهایت به این نتیجه میرسند که امکان ادامه زندگی وجود ندارد. آنهایی که در ادامه زندگی به تدریج احساس میکنند سلایق مشترک بیشتری نسبت به آن چه فکر میکردند، دارند، به زندگی خود ادامه خواهند داد و طبیعیست که هرچه سالهای با هم بودنشان افزایش پیدا کند، ازدواج با دوام تری خواهند داشت و تحمل و بردباری بیشتری نسبت به کنشهای یکدیگر پیدا خواهند کرد. هر چند نمیتوان دوام زندگی مشترک را لزوما به معنای این اصل دانست و برخی نیز درگیر «طلاق عاطفی» شدهاند، یعنی اگرچه با یکدیگر سالهای سال است زندگی میکنند، اما درواقع بی هیچ عشق و علاقهای زیر یک سقف حضور دارند.»
وی افزود: «مشکل اصلی در ازدواجهای امروز عمدتا عدم وجود بسترهای مناسب برای ایجاد زمینه آشنایی عمیق بین زوجین و فقدان پیوند بین زمینههای ازدواج و دیگر زمینههای اجتماعیست. این موضوع به ویژه در کلانشهرها از بین رفته است و بسیاری از نهادهای اجتماعی پیشین بدون وجود هیچ جایگزینی از بین رفته و تمام ارتباطات اجتماعی ما تبدیل شده به ارتباطات خیابانی یا مقطعی و فاقد سازمان. طبیعیست درچنین شرایطی ازدواجهای پایدار شکل نگیرد.»
ازدواج در خانوادههای امروز امری مقدس ارزیابی نمیشود
این استاد جامعه شناسی در خصوص احتمال مسری بودن تمایل به جدایی در جامعه گفت: «نمی توان گفت طلاق در جامعه و افزایش طلاق در جامعه روی دیگر زوجها بی تاثیر است، اما بهتر است بگوییم، آنقدرها که تصور میشود نیز تاثیرگذار نیست. اگر طلاق را ویروس بدانیم، باید زمینهای برای انتقال این ویروس وجود داشته باشد. اگر زمینه انتقال نباشد، انتقال انجام نمیشود. زمینه انتقال این است که برخی از باورهای مقدسی که درباره پیوند زناشویی وجود داشته دیگر وجود ندارد. این موضوع در بسیاری از زمینهها دیده میشود و آن تقدس، در روابط اجتماعی از میان رفته است. حتی باورهای دینی، رسم و رسومات و امثالهم، دیگر اعتبار سالهای گذشته را ندارد. همین باورها و اعتقادات بود که زوجها را سالها کنار هم نگه میداشت.»
وی افزود: «اما اکنون با توجه به سست شدن بنیانهای عقیدتی، ارزشی و اخلاقی، افراد گرایش شدید فردگرایانه دارند و این سوال را مطرح میکنند که به چه دلیل باید خود را فدای گرایش ها، ارزشها و اخلاقیاتی کنند که در حال انحطاطند؛ بنابراین وقتی سنتهایی که طلاق را نکوهش میکنند از بین رفتهاند یا به شدت سست شدهاند، افراد برای طلاق راحتتر تصمیم میگیرند. اتفاقا زوجها طی دهههای قبل، کمتر از اکنون اختلاف نداشتند، اما سنتها و باورها، آنها را تحت تاثیر قرار میداد و تقدس ازدواج را در ذهن داشتند و زندگی را تحمل میکردند. هر چند گاهی این تحمل کردنها درست نبودهاند و زن و شوهر تا آخر عمر با زجر یکدیگر را تحمل کردهاند. اما به خاطر جامعه، عقاید، فرزندان، خانواده و امثالهم خود را قربانی کردهاند. این نقطه تفاوت مهم بین زوجهای سالیان گذشته و اکنون است. در مجموع به نظر میرسد تصمیم گیری درباره طلاق راحتتر شده و ازدواج نیز از حالت تقدس رهایی پیدا کرده است.»
کی کرده ؟ مسئولان
به همه چیزاشاره میکنه به غیرازموارداصلی اقتصادی وسیاسی
دستمال کاغذی