برف ۶۰ سال قبل که تهران را فلج کرد

اولین برف زمستانی ۶۰ سال پیش پایتخت ایران را زمین گیر کرد.

برف ۶۰ سال قبل که تهران را فلج کرد

شب ۴ دی ۱۳۴۲ تهرانی‌ها شاهد بارش بی امان برف تا صبح بودند. ارتفاع برف در برخی از نقاط تهران به بیش از ۵۰ سانتی متر می‌رسید.

روزنامه اطلاعات در عصر آن روز به انعکاس اخبار و حواشی این رویداد پرداخت.

 
 
 
 
منبع: فرارو
کیف پول من

خرید ارز دیجیتال
به ساده‌ترین روش ممکن!

✅ خرید ساده و راحت
✅ صرافی معتبر کیف پول من
✅ ثبت نام سریع با شماره موبایل
✅ احراز هویت آنی با کد ملی و تاریخ تولد
✅ واریز لحظه‌ای به کیف پول شخصی شما

آیا دلار دیجیتال (تتر) گزینه مناسبی برای سرمایه گذاری است؟

استفاده از ویجت خرید ارز دیجیتال به منزله پذیرفتن قوانین و مقررات صرافی کیف پول من است.

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 13
  • کوه و رطوبت
    2

    دلایل مسخره کارشناسان اینور و آنور شصت سال پیش وجود نداشت ؟؟

    نظرات شما -
    • کامبیز
      0

      چرا واقعا کوههای رطوبت گیر از دیرباز بوده اند

  • 🐜
    4

    شصت سال پیش چه خودروهایی شیک و منحصر ب فرد واقعاً روحت شادشاهنشاه آریامهر علیه السلام بزرگ ارتشدارن!!!

  • ناشناس
    2

    حیف صد حیف که نعمت الهی را به خاطر ندانم کارهایها از دست دادیم ؛هیچ وقت فکرنمی کردم که برف هم بشود یک روز آرزو ما ؛چقدر زود همه چیز می شود یک آرزو

  • ناشناس
    3

    این ندانم کاری نیست ،این آقایان با علم واطلاع دارند ایران را نابود می کنند

  • یه ایرانی مظلوم...
    3

    خدا بیامرزه...................................

  • ناشناس
    6

    ذکرودعا بگید

  • ناشناس
    0

    توجایی که نصف بیشترمردم بابدختی وگرونی زندگی میکنن میشه همین

  • خدا رحم
    1

    خوب انوقتها چرا برف می آمد .چون هوا سالم بود وآلودگی نبود الان بشدت هوا آلوده است .....

    نظرات شما -
    • امید
      2

      آخه احمق اون زمان چند ماشین تو تهران بیشتر نبود الان هرخانه ای چهار تا ماشین داره الان با اون زمان مقایسه نکن که چرا برف کم میاد

  • ناشناس
    0

    وقتی مسولین عادل باشند نزولات آسمانی زیاد میشود

  • ناشناس
    0

    هرنفر یه ماشین یعنی این گرمای بیش ازحد زمین ،،،

  • سیاوش
    1

    متولد۴۳هستم یادم میاد اونقدربرف میومدکه یه هفته
    یه هفته مدرسه تعطیل میشد
    باپدروعموها میفرفتیم خ پهلوی شب ازکافه که میومدیم
    بیرون تانازی آبادپیاده راه می افتادیم هرکی حواسش نبود زیردرخت راه میرفت بالگد میزدیم برفا میریخت روش میخندیدیم.چه دورانی بود