برخورد امام کاظم(ع) با انحرافات متعدد در جامعه اسلامی
دوره امامت امام موسی بن جعفر علیه السلام (۱۴۸-۱۸۳) به جهت شرایط خاص سیاسی و اجتماعی حاکم بر آن، شاهد انحرافات متعددی در جامعه اسلامی هستیم. در این زمان برخی از شیعیان از جریان اصیل امامت منحرف گشته و معتقد به امامت اشخاص دیگری غیر از ائمه دوازدهگانه شیعه بودهاند. از طرفی شاهد حضور فرقههای انحرافیای چون، مرجئه، معتزله، قدریه، غالیان، واقفیه و معتقدان به تشبیه و تجسیم هستیم. علاوه بر این، برخی از شیعیان در خصوص خلق یا قدم قرآن ابهاماتی دارند و عدهای معتقد به مجبور بودن انسان در اعمال بودهاند. امام موسی بن جعفرعلیه السلام بهعنوان رهبر جریان اصیل شیعی، با تمامی این انحرافات مبارزه کرده و تلاش کرده با روشنگریهای خویش، جریان اصیل شیعی را هدایت کند.
موضع امام موسی بن جعفر علیه السلام در برابر انحراف از امامت
در دوران ائمه علیهم السلام، سیاست تقیه در مواردی سبب شده برخی از شیعیان در تشخیص امام بعدی دچار مشکل شده و نتوانند امام واقعی را بشناسند. در زمان امام موسی بن جعفر علیه السلام دقیقاً همین شرایط حکمفرما بود. در چنین موقعیتی، امام موسی بن جعفر علیه السلام تلاش داشت امام واقعی را به شیعیان خویش معرفی کند. روایتی که شیخ مفید نقل کرده، میتواند نشاندهندهی انحراف برخی از شیعیان و موضع امام موسی بن جعفرعلیه السلام باشد. وی مینویسد: محمد بن قولویه(به سند خود) از هشام بن سالم روایت کرده که پس از وفات امام صادق علیه السلام من و محمد بن نعمان(مؤمن الطاق) در مدینه بودیم. مردم دور عبدالله بن جعفر(فرزند امام صادق علیه السلام معروف به عبدالله افطح) اجتماع کرده بودند. ما وارد مجلس او شدیم و از او درباره نصاب زکات پرسیدیم. او نتوانست جواب دهد. ما حیران و سرگردان از نزد او بیرون آمدیم و در جایی نشسته و گریه کردیم و با خود میگفتیم به سوی چه کسانی باید برویم؟ مرجئه، قدریه، معتزله یا زیدیه؟ ناگهان شخصی آمد و از ما خواست که به دنبال او راه بیفتیم... من به دنبال او رفتم تا به درِ خانه امام موسی بن جعفر علیه السلام رسیدیم. من داخل خانه شدم. دیدم موسی بن جعفر علیه السلام آنجاست؛ بدون این که حرفی بزنم، فرمود: نه به سوی مرجئه، نه به سوی قدریه و نه به سوی معتزله و نه به سوی زیدیه! بلکه به سوی من! عرض کردم: جانم فدای شما، برادر شما عبدالله گمان میکند که پس از پدرتان امام است! حضرت فرمود عبدالله میخواهد خدا را بندگی نکند. پرسیدم آیا برای شما امامی هست؟ فرمود: نه. سپس از ایشان سؤالاتی پرسیدم... عرض کردم آیا با این پیمانی که شما بر پنهان داشتنِ جریان، از من گرفتید، اجازه میدهید جریان امامت شما را به آنان برسانم و آنها را به سوی شما دعوت کنم؟ حضرت فرمود: هر که را رشید و رازدار یافتی، به او برسان و پیمان بگیر که فاش نکند و اگر فاش کند، سَر بریدن در کار است.[۱]
این جریان نشان میدهد در این دوره گروههای منحرف زیادی چون مرجئه، قدریه، معتزله و زیدیه در جامعه بودهاند. علاوه بر این، برخی از شیعیان، معتقد به امامت افرادی چون عبدالله بن جعفر بودهاند و امام موسی بن جعفر علیه السلام شیعیان را از پیروی از این فرقههای انحرافی باز داشته و به آنها سفارش میکند با رعایت اصل تقیه، این واقعیت را به دیگران نیز انتقال دهند.
موضع امام موسی بن جعفر علیه السلام در برابر غالیان
یکی از جریانهای منحرف و خطرناک در دوره ائمه علیهم السلام، که آسیبهای فراوانی به جریان اصیل شیعی وارد ساخت، جریان فکری غلوّ است که از همان دوران امام علی علیه السلام تا پایان دوره امامان علیهم السلام و حتی در دورههای بعد، تداوم یافته است. هر یک از امامان شیعه با جدیت به مبارزه با این جریان انحرافی پرداختند و تلاش کردند شیعیان را از افتادن در دام غلوّ و عقاید غالیانه نجات دهند. در زمان امام موسی بن جعفر علیه السلام نیز این جریان نمایندگانی داشت که امام با آنان مبارزه کرد.
مهمترین نماینده فکری جریان انحرافی غلو در دوره امام موسی کاظم علیه السلام، محمد بن بشیر، از موالی بنی اسد و ساکن کوفه بوده است.[۲] وی عقاید غالیانه و بسیار خطرناکی را در میان پیروانش پراکنده کرده و تلاش کرده با ترفندهایی خاص مانند شعبدهبازی، آنها [را] فریب داده و به سوی خویش جذب کند.[۳] اعتقاد به الوهیت امام موسی بن جعفر علیه السلام و نبوت خویش، توقف در امام موسی بن جعفر علیه السلام و اعتقاد به غیبت و مهدویت آن حضرت و تلاش در معرفی خویش به عنوان جانشین وی و بیان عقاید غلوآمیز دیگری چون ثنویت و ازلی بودن باطن انسان، عقایدی است که به این غالی نسبت داده شده است.[۴]
امام موسی بن جعفر علیه السلام، در راستای مبارزه با اندیشههای غالیانه، از محمد بن بشیر برائت جست، در موارد متعددی او را لعن کرد، وی را در ادعاهایش دروغگو خواند و برای راحت شدن از شرّ او دعا کرد. محمد بن عمر کشّی، از بطائنی روایت کرده که از امام موسی بن جعفر علیه السلام شنیدم که میفرمود: خداوند محمد بن بشیر را لعنت کند و حرارت آهن را به او بچشاند. او بر من دروغ میبندد. خدا از او بری باد. من از او به سوی خدا بیزاری میجویم. بار خدایا من از آنچه ابن بشیر دربارهام ادعا میکند، بیزارم. بارخدایا مرا از او راحت کن.[۵]
در ادامه این حدیث، امام موسی بن جعفر علیه السلام، علی بن حمزه بطائنی، راوی حدیث را آگاه میکند که احدی جرأت نمیکند«عمداً» بر ما دروغ ببندد، مگر اینکه خداوند حرارت آهن را به او میچشاند. سپس حضرت به دروغ بستن بنان[۶] بر علی بن الحسین علیه السلام، مغیرة بن سعید[۷] بر امام باقر علیه السلام، اشاره میکند و میفرماید: خداوند آنها را به سزای گفتههایشان رسانده است و حرارت آهن را به ایشان چشانده است. اینک محمد بن بشیر- که خدایش لعنت کند - برمن دروغ میبندد. من به سوی خدا از او بیزاری میجویم. خدایا مرا از دست او راحت کن. خدایا از تو میخواهم که مرا از این رجس نجس، محمد بن بشیر، که شیطان با پدرش در نطفهاش شریک بوده، خلاص کنی.[۸]
در این روایت، امام موسی بن جعفر علیه السلام، چندین بار محمد بن بشیر را دروغگو خوانده که بر اهل بیت علیهم السلام دروغ بسته(الوهیت و مهدویت آن حضرت را تبلیغ کرده)، همچنین چندین بار از وی و عقاید غالیانهاش برائت جسته و او را چند بار لعن کرده و در نهایت مژده هلاکت او را به یکی از شیعیان داده است. چنین برخورد شدیدی با غالیان، تقریباً کمسابقه است و میتواند نشانگر میزان انحراف محمد بن بشیر و میزان تأثیرات مخرب وی در میان جامعه باشد، بهگونهای که امام موسی بن جعفر علیه السلام تلاش دارد با شیوهای سختگیرانه از تأثیرات مخرب این غالی جلوگیری کند و شیعیان را از گرفتار شدن در دام عقاید غالیانه وی نجات دهد.
خطر این غالی منحرف به حدی بود که حضرت، خون او را نیز حلال شمرد و به یکی از اصحابش دستور داد تا در صورت امکان او را به قتل برساند. هر چند محمد بن بشیر در زمان امامت آن حضرت به قتل نرسید، اما دعای امام موسی بن جعفر علیه السلام در حق او، سبب شد وی به بدترین وضعی در زمان امامت امام رضا علیه السلام به قتل برسد.[۹]
موضع امام موسی بن جعفر علیه السلام در برابر واقفیه
بهجز محمد بن بشیر - که اشاره شد در امامت امام موسی بن جعفر علیه السلام توقف کرد و امامت امام رضا علیه السلام را نپذیرفت - زیاد بن مروان قندی و افراد بسیارِ دیگری نیز امامت آن حضرت را انکار کردهاند. دستآویز توقفکنندگان در امامت امام موسی بن جعفر علیه السلام، برخی از روایات جعلی یا روایاتی بوده که در آنها یکی از ائمه علیهم السلام به عنوان «قائم» معرفی شدهاند. به عنوان نمونه، واقفیه روایتی را به امام صادق علیه السلام نسبت میدادند که حضرت فرموده است: «نام قائم، نام صاحب تورات، یعنی موسی علیه السلام است.»[۱۰] و در روایتی دیگر به حضرت نسبت میدادند که فرموده است: «روزها را از یکشنبه تا شنبه بشمر! هفت روز است، شنبهی شنبهها، خورشید روزگار و نور ماهها، کسی که اهل لهو و لعب نیست، همو هفتمین امام و قائم شماست.»[۱۱]
طرح این اندیشههای انحرافی در زمان امامت امام موسی بن جعفر علیه السلام، سبب تردید در میان شیعیان شده است و امام موسی کاظم(علیه السلام) به منظور رفع این تردید و مبارزه با این اندیشه انحرافی و در پاسخ کسانی که از آن حضرت پرسیدند: آیا شما«قائم» هستید؟ فرمودند:«تمام ائمه علیهم السلام در زمان خود قائم به امر امامت هستند تا اینکه این امانت را به بعدی بسپارند. جانشین و قائم به امر امامت بعد از من فرزندم علی علیه السلام است.»[۱۲]
امام موسی بن جعفرعلیه السلام در این روایت علاوه بر رفع شبهه در خصوص معنای قائم، به امام پس از خویش نیز اشاره کرده و در حقیقت اندیشه توقف بر خویش را باطل اعلام کرده است.
همچنین امام موسی بن جعفرعلیه السلام در راستای مبارزه با این اندیشه منحرف(اندیشه واقفیه)، چندین بار به زیاد بن مروان قندی در خصوص نپذیرفتن امامت فرزندش، امام رضا علیه السلام، هشدار داده است. در منابع مختلف، روایتی به نقل از زیاد قندی و ابن مسکان ذکر شده که ایندو، نزد امام موسی بن جعفر علیه السلام نشسته بودند، حضرت به ایشان فرمود: الآن بهترین فرد اهل زمین بر شما وارد میشود. در این هنگام امام رضا علیه السلام - در حالیکه خردسال بود - وارد شد. آندو گفتند: بهترین فرد روی زمین(همین است؟!). موسی بن جعفر علیه السلام به فرزندش امام رضا علیه السلام فرمود: پسرم میدانی این دو، چه میگویند؟ امام رضا علیه السلام عرض کرد: بله پدر جان! ایندو، در امامت من شک دارند.[۱۳] در ادامه این روایت که از کسان دیگری نقل شده،[۱۴] حضرت کاظم علیه السلام به آندو در خصوص انکار امامت فرزندش هشدار داده است. حضرت به آنان فرمود: اگر حق او را انکار کنید یا خیانت ورزید، لعنت خدا و ملائکه و همه مردم بر شما باد. ای زیاد، تو و اصحابت، فرزندم را انکار نکنید.[۱۵]
به نظر میرسد هر چند ابن مسکان ابتدا در امامت امام رضا علیه السلام شک کرده است، اما با هشداری که حضرت به او و زیاد بن مروان قندی داده و با روشنگری امام، وی از این اعتقاد انحرافی خویش برگشته است. دلیلی که این احتمال را تقویت میکند این است که امام موسی بن جعفر علیه السلام در پایان حدیث، تنها به زیاد بن مروان فرمود: ای زیاد تو و اصحابت فرزندم را انکار نکنید.
در روایت دیگری، امام موسی بن جعفر علیه السلام در حالیکه فرزندش امام رضا علیه السلام نزد ایشان بود، به زیاد بن مروان قندی فرمود: ای زیاد این پسرم فلان است که نامهاش نامه من، سخنش سخن من و فرستادهاش فرستاده من است. و هر چه بگوید سخن حق همان است.[۱۶]
این روایات نشان میدهد امام موسی بن جعفر علیه السلام در موارد متعددی با اندیشه انحرافی توقف در امامت خویش مبارزه کرده و تلاش کرده شیعیان را در این زمینه آگاه سازد.
پانوشتها:
[۱] أَخْبَرَنِی أَبُوالْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ ... عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ کُنَّا بِالْمَدِینَةِ بَعْدَ وَفَاةِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَا وَ مُحَمَّدُ بْنُ النُّعْمَانِ صَاحِبُ الطَّاقِ وَ النَّاسُ مُجْمِعُونَ عَلَی عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ أَنَّهُ صَاحِبُ الْأَمْرِ بَعْدَ أَبِیهِ ... » مفید، الإرشاد، قم، کنگره شیخ مفید ۱۴۱۳، اول، ج ۲، ص ۲۲۱ ٓ ۲۲۳
[۲] «کان محمد بن بشیر من اهل الکوفه من موالی بنی اسد» طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال(رجال کشی)، مشهد، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸، ص ۴۷۸ و نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعة، بیروت، دار الاضواء ۱۴۰۴، دوم، ص ۸۳
[۳] طوسی، اختیار معرفة الرجال(رجال کشی)، ص ۴۸۰
[۴] در این باره رک: حاجی زاده، یدالله، جریان غلو در عصر امام کاظم علیه السلام با تکیه بر عقاید غالیانه محمد بن بشیر، فصلنامه علمی- پژوهشی تاریخ اسلام، سال چهاردهم، شماره اول، بهار ۱۳۹۲، شماره مسلسل ۵۳، ص ۱۰۵- ۱۲۵
[۵] «لعن الله محمد بن بشیر و اذاقه الله حرالحدید.... و ان محمد بن بشیر لعنه الله یکذب علی» طوسی، اختیار معرفة الرجال(رجال کشی)، ص ۴۸۳
[۶] بنان(بیان) بن سمعان از غالیان زمان امام باقرعلیه السلام است که عقاید غالیانهای چون حلول، تشبیه، نبوت خویش و اعتقاد به دو خدا به او نسبت داده شده است. طوسی، اختیار معرفة الرجال(رجال کشی)، ص ۳۰۵
[۷] مغیرة بن سعید از غالیان زمان امام باقرعلیه السلام و امام صادق علیه السلام، خود را نائب امام باقر علیه السلام معرفی میکرد و معتقد به الوهیت آن حضرت بود. رک: نوبختی، فرق الشیعة، ص ۶۳
[۸] «و ان محمد بن بشیر لعنه الله یکذب علی». طوسی، اختیار معرفة الرجال(رجال کشی)، ص ۴۸۳
[۹] طوسی، اختیار معرفة الرجال(رجال کشی)، ص ۴۸۱
[۱۰] «سابعکم قائمکم، ألا و هو سمی صاحب التوراة.» شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، قم، الشریف الرضی، ۱۳۶۴، سوم، ج۱، ص ۳۹»
[۱۱] «و روت الموسویة عن الصادق رضی الله عنه أنه قال لبعض أصحابه: عدّ الأیام فعدّها من الأحد حتی بلغ السبت، فقال له: کم عددت؟ فقال: سبعة، فقال جعفر: سبت السبوت، و شمس الدهور، و نور الشهور. من لا یلهو و لا یلعب، و هو سابعکم قائمکم هذا. و أشار إلی ولده موسی الکاظم» شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص ۱۹۸
[۱۲] «... مَا مِنْ إِمَامٍ یَکُونُ قَائِماً فِی أُمَّةٍ إِلَّا وَ هُوَ قَائِمُهُمْ فَإِذَا مَضَی عَنْهُمْ فَالَّذِی یَلِیهِ هُوَ الْقَائِمُ وَ الْحُجَّةُ حَتَّی یَغِیبَ عَنْهُمْ فَکُلُّنَا قَائِمٌ فَاصْرِفْ جَمِیعَ مَا کُنْتَ تُعَامِلُنِی بِهِ إِلَی ابْنِی عَلِی» طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبة، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة، ۱۴۲۵، سوم، ص ۴۱
[۱۳] «هذان یشکان فیّ» طوسی، کتاب الغیبة، ص ۶۸
[۱۴] علی بن اسباط میگوید این حدیث را برای حسن بن محبوب گفتم. وی گفت آنها ادامه حدیث را نگفتهاند. «قَالَ عَلِیُّ بْنُ أَسْبَاطٍ فَحَدَّثْتُ بِهَذَا الْحَدِیثِ الْحَسَنَ بْنَ مَحْبُوبٍ فَقَالَ بَتَرَ الْحَدِیث» طوسی، کتاب الغیبة، ص ۶۸
[۱۵] «إِنْ جَحَدْتُمَاهُ حَقَّهُ أَوْ خُنْتُمَاهُ فَعَلَیْکُمَا لَعْنَةُ اللهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ یَا زِیَادُ وَ لَا تَنْجُبُ أَنْتَ وَ أَصْحَابُکَ أَبَدا» طوسی، کتاب الغیبة، ص ۶۸
[۱۶] «یَا زِیَادُ هَذَا ابْنِی فُلَانٌ کِتَابُهُ کِتَابِی وَ کَلَامُهُ کَلَامِی وَ رَسُولُهُ رَسُولِی وَ مَا قَالَ فَالْقَوْلُ قَوْلِی» شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص ۲۵۰ و طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، تهران، اسلامیه، ۱۳۹۰، سوم، ص ۳۱۶ و شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، تهران، جهان، ۱۳۷۸، ج۱، ص32
منبع: خبرآنلاین
27