طرد مرگ در دوران مدرن
استاد انسان شناسی دانشگاه تهران گفت: سوژه جدید نمیتواند مرگ و بیماری و افول حیات را بپذیرد و به همین دلیل نهادهایی ساخته که وظیفه اصلی شان طرد این مفاهیم از جامعه است.
«ناصر فکوهی» در نشست «انسان شناسی و مرگ» افزود: به هر تقدیر این سوژه جدید نمیتواند مرگ و بیماری و افول حیات را که افول حیات نیست، بلکه چرخش حیات است را بپذیرد، در حالی که طبیعت میلیاردها سال است که آن را انجام می دهد و ما چیزی به نام طبیعت به معنای امروزی آن و به عنوان بیماری و مرگ نداریم. طبیعت یک ابداع انسانی و فرهنگی است و چیزی به نام طبیعت وجود نداشته است. این را جامعه مدرن نپذیرفته و به همین دلیل نهادهایی را ساخته که این نهادها در درجه اول در طول قرن ۱۹ و بیستم وظیفه اصلی شان طرد این مفاهیم از جامعه است. دور کردن گورستانها از شهرها، از بین بردن تمام نشانههایی که به مرگ مربوط می شوند، در سیستم عمومی به صورتی که خیلی آن را نمی بینید. طرد بیماری و پیری با سیستم های زیباسازی شده و ظریف. برای مثال احترامی که در سیستم های مدرن برای افراد مسن به وجود آورده اند با احترام باستانی کاملاً متفاوت است، چون احترام باستانی آنها را در مرکز توجه قرار می دهد و شما دائم آنها را می بینید در حالی که احترام مدرن به افراد مسن نوعی مکانیسم است برای طرد آنها و در خانه نگه داشتن و کنار گذاشتن و ندیدن آنها در جامعه. این تا دورانی است که تا اواخر قرن بیستم اتفاق می افتد. از اواخر قرن بیستم اتفاق دیگری می افتد و آن اینکه تقریباً از حدود سی سال پیش سرمایه داری اجتماعی هر چه بیشتر به طرف سرمایهداری کالایی افسارگسیخته می رود که ما به آن نئولیبرالیسم می گوییم.
فکوهی گفت: در سرمایهگذاری لیبرال تمرکز روی طبقه متوسط است و محوریت به صورتی است که تنش در جامعه به حداقل برسد و با توزیع عادلانه تری از ثروت جامعه بتواند بدون تنش کار خود را جلو ببرد. در نئولیرالیسم صحبت از هزینه پیری می شود و راست اروپا سالهاست از مطالبه ای دفاع می کند و آن بازنشستگی در ۷۰ سال و ۷۵ سال است، چون فرد بعد از بازنشستگی زیاد عمر می کند و این هزینه اش بالاست.
وی با بیان اینکه با کالایی شدن خود را در واقعیتی قرار می دهیم که از قبل هم کمتر می توان مرگ را مدیریت کرد، تأکید کرد: ایران کشوری است که به سرعت درون مدرنیته پرتاپ شده است. در اینجا می توان مدرنیته را به لجن زاری تشبیه کرد که کسی پشت پای ما را گرفته و ما با کله توی آن رفته ایم و بعد بلند شده و ایستاده ایم و با دست و پای شکسته قدم در راه مدرنیته گذاشته ایم. با چنین تجربه ای از مدرنیته که یک جامعه روستایی و عشایری با تمام مشکلاتشان، حال شهر نشین شده اند و باز هم یک زندگی فلاکت بار دارند با وجودی که درآمدشان صدبرابر شده و علت آن در درآمد نیست، بلکه علت در این است که این افراد نتوانسته اند، مدرن شوند ولی احساس می کنند، خیلی مدرن شده اند.
وی گفت: در چنین جامعه ای، جامعه خود را نئولیبرال هم کرده و این یک جنایت دوگانه است، چون نئولیبرالیسم در کشورهایی جریان دارد که نهادهایی برای محافظت از خود دارند، نهادهای دموکراتیک و نهادهایی که پایه دار و ریشه دار هستند و می توانند در جامعه از خود محافظت کنند، در حالی که این نهادها را ما تازه داریم می سازیم. نئولیبرالیسم در این کشورها تخریب گسترده ای کرده ولی ما تازه به دنبال شروع آن هستیم. آنها با همه مشکلاتی که دارند، در آغاز کارند و در چنین کشوری نئولیبرالیسم یک جنایت دوگانه است. در جامعه ای مانند ایران مسأله و مرگ مسأله بیماری و پیری به مشکلی در کنار مشکلات دیگر تبدیل شده است. بنابراین اینجا پارادوکسی به وجود می آید و مسأله فرار و مهاجرت پیش می آید که راه حل منطقی نیست. چون نهادهای مدنی، دموکراتیک و عدالت اجتماعی برای پیری، مرگ و بیماری ساخته نشده، یا اگر ساخته شده به آن ضربه زده شده است.
منبع: مهر
1981
خوب اگر بد است چرا دولت دنبال افزایش سن کار و بازنشستگیست
یعنی میدانند خؤب نیست اما باز هم میخواهند آدمها را وادار به کار کنند