خیانت به همسر بهخاطر عشق دوران کودکی
عشق دوران کودکی زن و مرد جوان، بعد از سالها زمانی که دوباره با هم روبهرو شدند، برایشان یادآوری شد و آنها برای رسیدن به هم برای شوهر زن دسیسه چیدند.
چندی قبل مردی به نام حسام در شکایتی از همسایهاش سیامک مدعی شد سیامک دوچرخه او را دزدیده است.
این مرد به مأموران گفت: من دوچرخهسوار حرفهای هستم و یک دوچرخه کوهستانی بسیار گرانقیمت داشتم.
روز گذشته متوجه شدم سیامک، همسایه ما، آن را دزدیده و قصد فروشش را دارد. وقتی مأموران با شکایت این جوان به خانه سیامک رفتند، او را بازداشت کردند، اما دوچرخهای در خانهاش نبود تا اینکه با بازرسی انبار خانه دوچرخه را پیدا کردند.
سیامک، منکر سرقت دوچرخه و قراردادن آن در انبار خانهاش بود، بااینحال او با شکایت حسام راهی زندان شد.
درحالیکه پرونده در دادگاه عمومی در حال رسیدگی بود، اینبار سیامک مدعی شد متوجه رازی بزرگ در زندگی همسرش لیدا و حسام شده است و آنها برای اینکه رازشان را مخفی نگه دارند، نقشه سرقت دوچرخه را کشیدهاند.
سیامک در این شکایت که به شعبه 12 دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شده است، ادعا کرده متوجه شده لیدا و حسام با هم ارتباط دارند.
سیامک به قضات شعبه 12 دادگاه کیفری گفت: من دو سال قبل از این حادثه با لیدا ازدواج کردم. ما با هم خوشبخت بودیم و زندگی خوبی داشتیم تا اینکه چند ماه قبل همسرم اصرار کرد خانهام را بفروشم و در نزدیکی منزل مادرش خانهای بخرم.
من هم با خودم گفتم او زن جوانی است و دلتنگ مادرش میشود، بههمیندلیل قبول کردم و نزدیکی خانه مادرزنم آپارتمانی خریدم. قبل از اینکه به اتهام سرقت دوچرخه بازداشت شوم، متوجه تغییر رفتارهای همسرم شده بودم.
با اینکه او نزدیک مادرش بود، ولی رابطه ما روزبهروز بدتر میشد تا اینکه تصمیم گرفتم درباره او تحقیق کنم. در پرسوجوهایی که انجام دادم، متوجه شدم همسرم در کودکی با حسام دوستی عمیقی داشته، اما بعد حسام از آن محله رفته و این ارتباط قطع شده است.
با اینکه بعد از آمدن ما، با حسام در یک محله بودیم اما همچنان به همسرم شک نداشتم و فکر میکردم این موضوع یک خاطره دوران کودکی است. تا اینکه حسام به اتهام سرقت دوچرخه از من شکایت کرد.
وقتی زندانی شدم، حسام چند بار از طریق زندان با من تماس گرفت. او پیشنهاد داد در قبال طلاق همسرم، رضایت بگیرم. من از این حرف شوکه شدم و گفتم لیدا را طلاق نمیدهم و اصلا چرا باید این کار را بکنم.
سیامک در ادامه شکایت خود گفت: حسام به من گفت همسرم عاشق او است و آنها میخواهند با هم ازدواج کنند و من چارهای به جز طلاقدادن لیدا ندارم.
حسام به من گفت تلفنی و از طریق پیامک و فضای مجازی با همسرم ارتباط دارد و حتی به من گفت همسرم برای او عکس و فیلم از خودش میفرستد.
وقتی حسام این حرفها را زد، من تازه متوجه شدم به چه دلیلی از من شکایت کذب شده است. حالا من درخواست بازداشت هر دو نفر و تحقیق در این زمینه را دارم. دادگاه دو متهم پرونده را احضار کرد.
لیدا با رد ادعای شوهرش گفت: از وقتی به محله برگشتیم و سیامک متوجه شد حسام هم برگشته، خیلی عصبانی بود. او درباره گذشته من همهچیز را میدانست، ضمن اینکه رابطه من و حسام یک رابطه در دوران کودکی بود و در عالم کودکی با هم دوست صمیمی بودیم و هیچ ارتباط دیگری با هم نداشتیم.
من نمیدانم چرا شوهرم چنین ادعایی را مطرح کرده است. حسام ارتباط با لیدا را قبول کرد، اما مدعی شد لیدا برای گرفتن رضایت برای شوهرش با او ارتباط برقرار کرده است. او گفت: من و لیدا همدیگر را دوست داشتیم و من منکر این نیستم. حتی وقتی در محله دوباره با هم روبهرو شدیم، صحبت کردیم.
من در کودکی و نوجوانی عاشق لیدا بودم، اما بعد از اینکه شنیدم ازدواج کرده، کاری با او نداشتم و چند باری که به خانه مادرش آمد، او را دیدم و خاطرات برایم زنده شد.
اما کاری نکردم. سیامک وقتی این موضوع را فهمید، خیلی عصبانی شد و به من گفت تلافی میکند، بههمینخاطر هم دوچرخه من را دزدید.
بعد از بازداشت سیامک، لیدا چند بار به دیدنم آمد. چند بار هم با من تماس گرفت تا بتواند رضایت من را جلب کند، اما من رضایت ندادم.
وقتی سیامک از زندان زنگ زد، من به او گفتم همسرت به سراغم آمده است و رضایت میخواهد، اما سیامک از همین مسئله علیه خود من استفاده کرد، درحالیکه من کاری نکردهام.
ضمن اینکه بهخاطر سرقت هم به سیامک رضایت نمیدهم. بعد از گفتههای متهمان و شاکی پرونده، دستور تحقیق بیشتر درباره ادعای سیامک از سوی دادگاه صادر شد و به درخواست دادگاه، تلفن هر دو متهم از سوی کارشناسان بررسی خواهد شد تا ادعای سیامک بهطور دقیق بررسی شود.
منبع: شرق
68
این دیگه چه خبری بود آخه؟