قاتل: به خاطر یک سیلی تا پای چوبه دار رفتم
مردی که به خاطر یک سیلی در نزاع مرتکب قتل شدهبود با جلب رضایت اولیایدم از طناب دار فاصله گرفت.
۱۹تیرسال۹۱، مأموران پلیس اسلامشهر از درگیری خونین در یکی از خیابانهای شهر باخبر و راهی محل شدند.
با حضور مأموران در محل مشخص شد در آن درگیری پسر ۲۰ساله به نام محمد با ضربه چاقو زخمی و راهی بیمارستان شده است و دو ضارب به نامهای رامبد و مرتضی گریختهاند. تحقیقات در این زمینه ادامه داشت تا اینکه از بیمارستان خبر رسید، محمد به خاطر شدت خونریزی فوت کرده است.
با انتقال جسد به پزشکی قانونی، پرونده با موضوع قتل عمد در دستور کار قرار گرفت تا اینکه چند روز بعد دو پسر جوان شناسایی و بازداشت شدند. دو متهم در پلیسآگاهی تحت بازجویی قرار گرفتند، اما مرتضی جرمش را انکار کرد و دوستش رامبد را عامل قتل معرفی کرد.
رامبد ۲۱ساله تحت بازجویی قرار گرفت، گفت ضربه عمدی نبوده و قصد قتل نداشته است.
او در شرح ماجرا گفت: آن روز سوار موتور بودم و در خیابان میگشتم که مرتضی را دیدم. او از من خواست تا ترک موتورم بنشیند تا با هم در خیابانها چرخی بزنیم. قبول کردم و در حالیکه وارد یک خیابان خلوت شدیم محمد را دیدیم.
متهم ادامه داد: «مرتضی مدتی قبل به مواد مخدر معتاد شده بود. او وقتی محمد را دید از موتور پیاده شد و نزدیک او رفت. من کنار موتورم ایستاده بودم که متوجه شدم مرتضی قصد دارد گوشی محمد را به زور بگیرد تا با پول آن مواد تهیه کند.
همان موقع من هم با یکی از دوستان محمد درگیر شدم. آنجا بود که مرتضی به طرف من آمد و یک سیلی به صورت دوست محمد زد. همین بهانه درگیری شد و وقتی درگیری بالا گرفت برای دفاع از خودم چاقویی را که همراه داشتم بیرون آوردم تا محمد را بترسانم که ناخواسته به سینه او خورد.
با اقرارهای متهم وی روانه زندان شد و پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
متهم در اولین جلسه محاکمه مقابل هیئت قضایی شعبه دوم قرار گرفت. ابتدای جلسه پدر مقتول با درخواست قصاص گفت: لحظه درگیری دوستان محمد آنجا بودند و میگفتند وقتی محمد روی زمین افتاده بود، متهم روی سینه او نشسته بود و اجازه نمیداد کسی به او کمک کند.
او بیرحمانه پسرم را کشت. به همین خاطر درخواست قصاص دارم.
در ادامه متهم با اقرار به جرمش از خودش دفاع کرد. در آخر وی با توجه به مدارک موجود در پرونده به قصاص و مرتضی نیز به حبس محکوم شد.
این حکم در دیوانعالی کشور نیز تأیید شد و متهم در آستانه مرگ قرار داشت تا اینکه توانست رضایت اولیایدم را جلب کند. به این ترتیب پرونده از جنبه عمومی جرم به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و متهم بار دیگر مقابل هیئت قضایی شعبه دوم قرار گرفت.
او در آخرین دفاعش گفت: مقتول را نمیشناختم و خصومتی با او نداشتم. به خاطر یک سیلی تا پای چوبهدار رفتم و در این مدت که در زندانم، خانوادهام به خصوص مادرم خیلی اذیت شدهاند. از دادگاه تقاضا دارم در مجازاتم تخفیف قائل شوند تا هرچه زودتر آزاد شوم.
در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد.
منبع: روزنامه جوان
68