جدیدترین جزئیات از مرگ پسر دانشآموز در مدرسه
هنوز خبر پرتاب تخته پاککن توسط یک معلم اشنویهای به سر دانشآموزش که منجر به شکستن و خوردن هفت بخیه روی سر او شد، داغ بود که روز دوشنبه خبر رسید نزاع میان دو دانشآموز پسر ۱۴ساله در روستای زرتوجی میناب، به مرگ یکی از آنها منجر شده است.
درحالیکه بر اساس اعلام روابطعمومی ادارهکل آموزش و پرورش هرمزگان، مرگ دانشآموز مینابی در مدرسه صحت ندارد و حادثه در مسیر مدرسه به خانه رخ داده اما به گفته خانواده دانشآموز فوت شده و شاهدان حادثه، این درگیری منجر به مرگ، در مدرسه بوده است. تقریبا روزی نیست که خبر جدیدی از آنچه در برخی مدارس میگذرد، منتشر نشود. یک روز سر دانشآموز با پرتاب تخته پاککن میشکند، روز دیگر مسؤولان مدرسهای در ابتکاری عجیب، با قیچی به جان موهای دانشآموزان میافتند و خودجوشکوتاه میکنند، این بارهم خبر فوت دانشآموز مینابی دست به دست میچرخد. ادارهکل آموزش و پرورش هرمزگان میگوید مرگ دانشآموز مینابی در مدرسه صحت ندارد اما جامجم سراغ شاهدان حادثه و خانواده محمدامین بهادری، دانشآموز فوت شده رفت تا روایتی واقعی از ماجرا را از زبان آنها بشنود.
یکی از شاهدان حادثه میگوید: مدرسه ما در حال ساخت است و برای همینکلاسها در یک حسینیه برگزار میشود. این حادثه روز یکشنبه حوالی ساعت ۴ -۳ بعدازظهر رخ داد. آن روز کلاسمان تمام شده بود و داشتیم با معلم صحبت میکردیمکه یکدفعه محمدامین و یکی از دانشآموزانکه خیلی هم شر است، با هم درگیر شدند.
این پسر با همه درگیر میشد و از خیلی وقت پیش هم با محمدامین دشمنی داشت. معلم روی صندلی نشسته بود و به درگیری آنها نگاه میکرد. حتی بلند نشد بچهها را از هم جدا کند و به ما گفت بروید جدایشانکنید. ما جدایشانکردیم اما یکدفعه آن پسر که رزمیکار هم است، یک لگد محکم به بالای شکم محمدامین زد. بعد از لگد، محمدامین یک قدم عقب رفت و از پشت افتاد روی زمین و یکدفعه چشمانش سفید شد و بدنش لرزید. معلم آمد بالای سرش. فکر کرد تشنج کرده و برای همین به پشت پای محمدامین ضربه زد و آب روی صورتش ریخت. بعد هم دهانش را بازکرد تا زبانش را گاز نگیرد.
این شاهد حادثه ادامه میدهد: یکی دیگر از دبیرها، محمدامین را داخل ماشینگذاشت و من هم سوار شدم و به سمت خانه محمدامین حرکتکردیم. سر دوستم تمام مدتیکه در ماشین بودیم، روی پای من بود. دست به قلبش زدم اما نبض نداشت و نفس هم نمیکشید. وقتی رسیدیم، مادرمحمد امین سوار شد و بین راه معلمگفت تو پیاده شو تا مدیر سوار شود. من هم پیاده شدم و مدیر، معلم، مادرمحمد امین با او رفتند. اینکه آموزش و پرورش هرمزگان میگوید دعوا بین مدرسه و خانه بوده، دروغ است و من و ۱۵دانشآموز دیگر شاهدیم که این درگیری، داخل کلاس اتفاق افتاد.
بچهام در مدرسه فوت شد
صدای مادر محمدامین از شدتگریه، گرفته اما سعی میکند با همان حال در مورد روز حادثه به ما توضیح دهد: ااز مدرسه آمدند در خانهمان و گفتند پسرت تشنج کرده است.
پسر من اصلا تشنجی نبود و این دروغ است. از همکلاسیهایشکه سوالکردم گفتند دو بچه سر صندلی با هم دعوا کردند. اول آن پسر به محمدامین ناسزا گفت که پسر من هم عصبانی و درگیر شدند.
بچه من در همان مدرسه تمام کرده بود. سوالم این است چرا همان موقع معلم و مدیر با اورژانس تماس نگرفتند و بچه را با آن وضعیت وخیم به در خانهام آوردند؟ سر بچهام در آغوشم بود و چشمهایش سفید شده بود. به مدیرگفتم بچهام نبض و قلب ندارد، خودت ببین. مدیر هم وقتی دست زد، چشمانش پر از اشک شد وگفت فقط دعاکن. به مدیر التماسکردم شما را به خدا به اورژانس زنگ بزنید.
خود آن پسر اعترافکرد من با مشت بهگردن محمدامین ضربه زدم. شاهدان در مدرسه همه چیز را دیدهاند. من نمیدانم آموزش و پرورش هرمزگان دنبال چه چیزی است؟ نه پول میخواهم و نه چیز دیگر. فقط میخواهم حقیقت روشن شود. مگر نمیگویند مدرسه خانه دوم بچههاست و مسؤولیت دانشآموز با مدیر و معلم است، پس چرا معلم، بچهها را از هم جدا نکرد. از او شاکی هستم.
عیسی بهادری، عموی محمدامین نیز میگوید: یکبار با پدر دانشآموز خاطی تماسگرفتم و گفتم جلوی پسرت را بگیرکه برادرزادهام را اذیت میکند. او هم کتکش زد. از محمدامین پرسیدم دیگر اذیتت نمیکند که گفت نه اما این اتفاق افتاد. مسؤولان آموزش و پرورش هرمزگان و میناب به خانه ما آمدند و من هم آنجا بودم. یکی از شاهدان حادثه، کل اتفاق را تعریفکرد و آنها گفتند حق با شماست اما بعد دیدیم مسؤولان آموزش و پرورش استان در مصاحبه با شبکه خلیجفارس همه چیز را تکذیبکردند. این برخورد یعنی چه. آموزش و پرورش هرمزگان میخواهد همه چیز را به نفع خودش تمام کند و به کسی پاسخگو نباشد. ما هم حادثه را اطلاعرسانیکردیم، بلکه رسانهها و مردم به دادمان برسند.
درگیری بیرون مدرسه بود
آموزش و پرورش هرمزگان با وجود تاکید خانواده محمدامین و شاهدان بر رخداد حادثه در مدرسه، اصرار دارد این موضوع صحت ندارد و حادثه در مسیر مدرسه رخ داده است. روابطعمومی ادارهکل آموزش و پرورش هرمزگان با انتشار اطلاعیهای ضمن تکذیب مرگ یک دانشآموز مینابی در مدرسه اعلام کرد: حادثه منجر به مرگ، در مسیر مدرسه به خانه رخ داده است.
در ادامه این اطلاعیه آمده است: گزارش میدانی کارشناسان ذیربط حاکی است، این اتفاق تلخ در مسیر مدرسه به خانه افتاده که مراتب در دست بررسی و تحقیقات است و موضوع با حساسیت لازم از طریق مراجع قانونی در حال پیگیری است.
این در حالی است که ایرنا اعلام کرده دانشآموز خاطی قصد قتل نداشته و فقط میخواسته حرکت رزمی خود را به محمدامین نشان دهد که این حادثه تلخ رقم خورد.
با وجود روایتهای متفاوت از مرگ پسر دانشآموز باید منتظر گزارش پزشکی قانونی و تحقیقات قضایی بود تا علت مرگ پسر دانشآموز و عمدی یا غیرعمدی بودن ضربه مشخص شود.
مرگ بر اموزش پرورش
دو میلیون میخواین حقوق ما رو زیاد کنید نخواستیم. انگار تو دادگاه و کلانتری ها و بیمارستان ها به هیچ کس ظلمی نمیشه. از وقتی اتحاد معلم ها در گرفتن حقشون دیدن دوره افتادن پرونده سازی میکنن
نمیخواد بگی مرگ بر آموزش وپرورش بگو مرگ بر رسانه ....
جای سوال براتون نیست !!!؟روزانه چند نفر از همین عزیزانی که شما دارید خودتون به ظاهر براش به آب آتیش میزنید در جاده های کشور در ارابه های مرگ که درست کردن جانشان از دست می دهند چرا کسی صداش در نمیاره خبر نگارا یا خبر گزاری ها کجا هستند ..!!؟کی شده برند با قربانیان جاده ای مصاحبه کنن
حالا مرگ یه طفل معصوم رو که معلم هیچ نقشی دراون نداشته رو کردید پیراهن عثمان که از بندش آب بخورید
خدا رو شکر که مرگی وجود دارد ویک روز یک دادگاهی بر پا خواهد شد که ملاک قضاوتش باطن آدمها است نه ظاهرشون
قضاوت بین ما و شما ها بماند برای آن روز والسلام
بچه مردم را از بین بردن خدا باعث و بانیش را نابود کنه
چند سال مفت خوردند و خوابیدند، گستاخ شدند. وقتی وزیرش اون باشه، مدیر و معلمش هم این میشه
تاسف عمیق از اینکه بعضی ها فرق دوغ و دوشاب را نمیدانند .. ....هر وقت یک کلاس را با تعدادی نو جوان و جوان را با تمام هیجانات و در کمبود امکانات شدید و بعضا فقر مطلق خصوصا در حاشیه های شهر اداره کردید بیایید اظهار فضل خود را در رسانهای کنید البته بی غرض و شاید ...
43 ساله جز خصومت و طلب مرگ برای زمین و زمان کاری نکردیم. عاقبت هم تمام این آرزوهای مرگ به خودمان و اقتصادمان و مدیریتمان و جامعه امان برگشته مردم خسته شده اند. جز انکار انکار و انکار هیچ چیز نشنیدیم. می گیم وضعیت اقتصادی افتضاح است می گن نه کار فتنه گران است. میگیم سن تن فروشی و فحشا بین زنان و دختران و اخیرا پسران نوجوان پایین آمده می گن دروغ میگید شما آلبانی نشین هستید. میگیم وضع نظارتی مملکت خوب نیست میگن دست گذاشت روی شونه خوله باردار شد و .... اصلا توی این مملکت چه خبر است؟ اون معلم بیشعور از بس از کارش ناراضی است به دعوای بچه ها در مدرسه و کلاس درس کاری ندارد و عاقبت همین میشه و یک بچه ای که آینده می تواند سرمایه ای شود برای نجات این مردم از فلاکت کنونی از دست میرود لعنت به خودتون و جد و آبادتون
حالا بیایید بخاطر قیچی کردن مقداری موی دانش آموز که صرفاً جهت ادب و تربیت دانش آموز صورت گرفت آسمان ریسمان ببافید ! حالا به این موضوع چه باید گفت ؟!
دروغ گویی بد است ولی اتفاق می افتد .اینکه امورش وپرورش دروغ بگوید ظلم است