شرط عجیب یک مادر برای بخشیدن قاتل پسرش
مرد میانسال که به خاطر ریختن تفاله چای روی موتورش دست به جنایتی ناخواسته زده بود با پذیرش شرط اولیای دم از قصاص رهایی یافت.
شامگاه ۱۵ دی 94 وقوع یک درگیری در خیابان احمدی به مأموران کلانتری 161 ابوذر تهران اعلام شد.
با حضور مأموران کلانتری در محل و انجام بررسیهای اولیه مشخص شد جوانی 32 ساله به نام مهدی در جریان درگیری بر اثر اصابت ضربه چوب بیس بال به سرش بیهوش شده است.
مرد جوان به بیمارستان منتقل شد اما ضربه شدید باعث مرگ مغزی او شد و اعضای بدن پسر جوان دو روز بعد از این حادثه با موافقت خانوادهاش اهدا شد. بدنبال مرگ مهدی، موضوع به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام وعامل این درگیری به نام بهمن بازداشت شد.
درگیری بخاطر تفاله چای
مرد 47 ساله در تحقیقات گفت: خانه مقتول و خانوادهاش در طبقه دوم و سوم ساختمانی است که من هم زیر ساختمان مغازه املاکی دارم. مهدی به خاطر اینکه پلهها را بالا و پایین نرود از پنجره آشغال و تفاله چای را پایین میریخت. چند بار درباره این موضوع به او تذکر داده بودم، اما فایدهای نداشت تا اینکه ساعتی قبل وقتی از داخل بنگاه به داخل خیابان آمدم، ناگهان مقداری تفاله چای روی سرم ریخت.
او ادامه داد: وقتی به بالا نگاه کردم دیدم مقتول پنجره اتاقش را باز کرده و در حال ریختن تفاله چای به داخل خیابان است.
او خیلی خونسرد بود و اصلاً توجهی به این نداشت که لباسهای مرا کثیف کرده است به همین دلیل من خیلی عصبانی شدم و به این کارش اعتراض کردم اما به جای معذرتخواهی شروع به داد و فریاد کرد.
همین مسأله باعث مشاجره ما شد و در نهایت مهدی خودش را به طبقه پایین رساند و با هم درگیر شدیم. بعد هم مقتول به داخل مغازهام رفت و یک صندلی برداشت و به طرف من حمله کرد.
من هم به داخل مغازه رفتم و چوب بیسبالی که از قبل در مغازه بود، برداشتم و یک ضربه به سرش زدم که خونین روی زمین افتاد. من هرگز فکر نمیکردم که او با یک ضربه چوب به قتل برسد و الان هم پشیمان هستم، هر چند پشیمانی فایدهای ندارد.
با اعتراف بهمن به جنایت، مرد میانسال به بازسازی صحنه قتل پرداخت و باتوجه به درخواست اولیای دم برای قصاص، قضات دادگاه کیفری حکم بر اعدام صادر کردند.
پرونده این جنایت برای اجرای حکم به دادسرای امور جنایی تهران ارجاع شد و گروه صلح وسازش مستقر در دادسرا وارد عمل شدند. در نهایت و با چندین جلسه صلح و سازش اولیای دم تنها برای رضای خدا و به یک شرط از قصاص قاتل گذشت کردند.
شرط آنها برای رضایت به قاتل این بود که از محل زندگی آنها که در آنجا مغازه مشاور املاک داشته برود. با پذیرفتن این شرط، مرد میانسال با گذشت 7 سال از قتل و در حالی که در چند قدمی چوبه دار قرار داشت به زندگی برگشت.
کجاش عجیبه، نوشتید، شرط عجیب،
اولیای دم با بخشش قاتل عمدی از مجازات قصاص نفس تلویحاً پذیرفته اند که مسبب قتل عمدی اعمال و رفتار نامناسب پسرشان در ریختن زباله و آشغال از پنجره منزل به پیاده رو و معبر عمومی و بر روی سر عابرین بوده که باعث ارتکاب قتل عمدی پسرشان بطور ناخواسته شده است و به همین خاطر از خون او گذشت نموده اند!
مقتول خدابیامرز چرا فکر میکرده خیابون سطل اشغاله؟... مگه تفاله چایی رو از پنجره میریزن تو کوچه؟...
علتش تربیت خانوادگی می باشد
خانواده مقتول خودشان می دانستند که پسرشان شر بوده و از قصاص قاتل گذشتند خدا خیرشون بده همون بهتر که یک شرور کم شد
من که شرط عجیبی ندیدم،شماچی؟