مقتول تعرض کرد، او را کشتم
مرد جوانی که برای یک دیدار عاشقانه به تهران آمده بود، مرتکب قتل شد و در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت.
متهم که مردی جوان است مدعی است مقتول قصد داشت او را مورد آزار و اذیت قرار دهد و مجبور به مقاومت و درگیری با او شد.
یک سال قبل پسری با ماموران پلیس تهران تماس گرفت و مدعی شد جوان موتورسواری بیهوش روی زمین افتاده است.
در بررسیها مشخص شد مرد ۴۰سالهای که کارت شناسایی همراهش نشان میداد شهرام نام دارد از روی موتور به زمین افتاده و جان سپرده است.
جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و محسن که با پلیس تماس گرفته بود تحت بازجویی قرار گرفت.
او به درگیری با مرد موتورسوار اعتراف کرد و گفت: در خیابان در حال صحبت با گوشی موبایلم بودم که شهرام و یک مرد جوان که ترک موتورش نشسته بود به سمتم حملهور شدند.
آنها خفتگیر بودند و مرا به دام انداختند. با تهدید چاقو میخواستند تلفن همراهم را بگیرند که مقاومت کردم و با هم درگیر شدیم. مرد ترکسوار با تهدید چاقو تلفنم را گرفت و سوار موتور شد.
آنها قصد فرار داشتند که من پیراهن شهرام را گرفتم تا مانع فرارشان شوم؛ اما شهرام همان لحظه از روی موتور به زمین افتاد و بیهوش شد و همدستش بلافاصله گریخت. من که ترسیده بودم با فریاد زدن از مردم کمک خواستم و با اورژانس و پلیس تماس گرفتم.
به دنبال اظهارات محسن، او با دستور قضایی بازداشت شد. وقتی کارشناسان پزشکی قانونی علت مرگ را ضربه به سر و فشار بر عناصر حیاتی گردن اعلام کردند تحقیقات وارد فاز تازهای شد و محسن اظهارات جدیدی مطرح کرد.
مقتول قصد تعرض داشت
محسن گفت: من قبلاً از ترس آبرویم حقیقت را نگفته بودم؛ اما حالا میخواهم واقعیت را بگویم. آن روز در حال قدم زدن در خیابان بودم که دو نفر با موتور به سراغم آمدند و یکی از آنها با تهدید چاقو مرا به گوشهای خلوت کشاند و آزارم داد.
وقتی میخواستند سوار موتور شوند گلوی شهرام را با دستانم گرفتم و فشار دادم. من میخواستم او را به پلیس بسپارم اما یکباره بیهوش شد. من هم از ترسم با پلیس تماس گرفتم.
او ادامه داد: باور کنید من قصد نداشتم مرد متعرض را بکشم، فقط میخواستم او را زمینگیر کنم تا پلیس سر برسد؛ اما او ناخواسته جان سپرد.
به دنبال اعترافات پسرجوان، برای او کیفرخواست صادر و پروندهاش برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
سفر برای یک قرار عاشقانه
در ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردند. وقتی متهم در جایگاه ویژه ایستاد گفت: من چند روز قبل از آن ماجرا برای دیدن دختر مورد علاقهام از استان فارس به تهران آمده بودم. آن روز در حال قدم زدن در خیابان بودم که دو نفر که سوار بر موتور بودند کنارم آمدند.
یکی از آنها شهرام بود که با تهدید چاقو مرا به گوشهای کشاند و آزارم داد. وقتی میخواست سوار موتور شود و فرار کند با دستهایم گلویش را فشار دادم تا بیهوش شد؛ اما قصدم کشتن او نبود.
در این هنگام قاضی پرسید: چرا در اظهارات اولیه گفته بودی آنها قصد سرقت تلفن همراهت را داشتند؟
متهم پاسخ داد: میترسیدم آبرویم برود. از ترس آبرویم دروغ گفتم.
سپس قاضی از متهم خواست تا صحنه قتل را بازسازی کند. متهم نیز صحنه قتل را بازسازی کرد و گفت: من دستهایم را دور گردن شهرام حلقه کردم و حدود یک دقیقه فشار دادم تا بیهوش شد.
قاضی گفت: قبلاً گفته بودی قربانی چاقو همراه داشته. چرا از چاقو برای دفاع از خودش استفاده نکرد؟
متهم جواب داد: او چاقو را در جیبش گذاشت و میخواست سوار موتور شود که به او حمله کردم. او اصلاً فکرش را نمیکرد که من گردنش را بگیرم.
قاضی پرسید: او با چاقو تو را مجروح نکرد؟
متهم در پاسخ گفت: نه چاقو را روی گردنم گرفته بود تا تسلیم خواستهاش شوم.
سپس قاضی به اظهارات قبلی متهم مبنی بر اینکه با داعش در ارتباط بوده اشاره کرد و خواست تا متهم در این باره توضیح دهد. متهم گفت: از زندگی خسته شده بودم و میخواستم زودتر اعدامم کنند. به همین خاطر چنین دروغی را گفتم.
در ادامه قاضی پرسید: چند سابقه کیفری در پروندهات داری؟
متهم گفت: یک بار به اتهام قتل پدرخواندهام بازداشت شدم که مشخص شد بیگناهم و تبرئه شدم. سپس در پروندهای دیگر به اتهام ضرب و شتم نامادریام بازداشت شدم و یک پرونده نزاع و رابطه نامشروع هم داشتم که از همگی تبرئه شدم.
سپس وکیل متهم به دفاع پرداخت و گفت: برای اثبات ادعای موکلم تقاضا دارم برای معاینات لازم به پزشکی قانونی معرفی شود.
در پایان جلسه قضات ادامه نشست را به بعد موکول و متهم را به پزشکی قانونی معرفی کردند تا با تکمیل تحقیقات او بار دیگر در دادگاه محاکمه شود.
فرزندان خانواده های از هم پاشیده از این بهتر نمیشوند
متجاوزان را باید در دهان تمساح انداخته از هر قشری باشد اگر ثابت شده بایستی بطریهای نوشابه در ....
زور گیری وخفت کردن ارازل واوباش بیداد می کند نیروی انتظامی وبسیج نا توان تر از همیشه ادعای امنیت سر می دهند کافیست در پارکی نشسته فروش ومصرف مخدر را مشاهده کرد ودر انتها تبدل به ارازل را